< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در علم فقه درباره تقیه حرام بود.

قسم سوم تقیه حرام: فساد در دین

اگر تقیه انجام شود، باعث فساد در دین می‌شود.

مرحوم امام خمینی (رحمه‌الله) چند مثال برای این قسم می‌زند:

مثال اول: محو قرآن کریم. اگر کسی تصمیم گرفته که همه نسخه‌های قرآن کریم را نابود کند در این صورت تقیه جایز نیست.[1]

مثال دوم: کسی قرآن را به‌گونه‌ای تأویل می‌برد که مخالف با دین است. باید در مقابل چنین شخصی ایستاد؛‌ زیرا مردم را به انحراف می‌کشاند. [2]

این مثال دوم، مصادیق بسیاری پیدا می‌کند. در عصر حاضر و خصوصا در فضای مجازی، افراد بسیاری هستند که قرآن را تفسیر به رأی می‌کنند. باید عده‌ای باشند که در مقابل این‌ها بایستند و حقایق را برای مردم روشن کنند. در چنین مواردی هرچند که ممکن است مشکلاتی برای انسان ایجاد شود و این‌ها آبروی افرادی را ببرند اما نباید تقیه کرد.

مثال سوم: هدم کعبه، قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قبور ائمه (علیهم‌السلام). [3]

تقیه برای این تشریع شده است که دین باقی بماند و از بین نرود؛ پس درجایی که دین در خطر است نباید تقیه کرد.

در نهایت هم مرحوم امام خمینی(رحمه‌الله) همان قانون اهم و مهم را بیان می‌کند. این‌گونه نیست که امری چون برای ما ضرر دارد تقیه می‌کنیم بلکه باید دید که مورد تقیه چیست.

برای حرمت تقیه در جایی که دین در خطر است می‌توان هم از دلایل عقلی استفاده کرد و هم از دلایل نقلی. یکی از روایاتی که مرحوم امام (رحمه‌الله) نیز به آن استناد می‌کند این روایت موثقه است: مسعدة بن صدقة[4] عن أبي عبد اللّه (علیه‌السلام): «... وَ تَفْسِيرُ مَا يُتَّقَى مِثْلُ أَنْ يَكُونَ‌ قَوْمُ‌ سَوْءٍ ظَاهِرُ حُكْمِهِمْ‌ وَ فِعْلِهِمْ عَلَى غَيْرِ حُكْمِ الْحَقِّ وَ فِعْلِهِ فَكُلُّ شَيْ‌ءٍ يَعْمَلُ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ لِمَكَانِ التَّقِيَّةِ مِمَّا لَا يُؤَدِّي إِلَى الْفَسَادِ فِي الدِّينِ فَإِنَّهُ جَائِزٌ».[5]

کسی که در حکومت جور زندگی می‌کند، مجبور است که تقیه کند اما تقیه تا زمانی است که باعث فساد در دین نشود. مفهومش آن است که اگر منجر به فساد در دین شود، جایز نیست.

از نظر عقلی نیز قانون اهم و مهم می‌گوید که ضرر به دین اهم از سایر ضررها است. همان‌گونه که ضررهای جانی، مالی و آبرویی مراتب دارد، آن چیزی که برای آن تقیه می‌شود هم مراتبی دارد؛ گاهی چیزی است که به دین لطمه نمی‌زند اما گاهی چیزی است که به اصل دین لطمه می‌زند.

برخی از مصادیق فساد در دین مانند تخریب قبور ائمه (علیهم‌السلام) را عوام مردم هم متوجه می‌شوند اما برخی موارد مانند تأویل قرآن را ممکن است عوام متوجه نشود و این علما هستند که باید آن را آشکار و اقدام کنند.

مؤیدات حرمت قسم سوم

روایت اول: «ما رواه في الکافي عن مسعدة بن صدقة[6] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) فِي حَدِيثٍ‌: «أَنَّ‌ الْمُؤْمِنَ‌ إِذَا أَظْهَرَ الْإِيمَانَ‌ ثُمَ‌ ظَهَرَ مِنْهُ مَا يَدُلُّ عَلَى نَقْضِهِ، خَرَجَ مِمَّا وَصَفَ وَ أَظْهَرَ وَ كَانَ لَهُ نَاقِضاً إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّهُ إِنَّمَا عَمِلَ ذَلِكَ تَقِيَّةً وَ مَعَ ذلك يُنْظَرُ فِيهِ، فَإِنْ كَانَ لَيْسَ مِمَّا يُمْكِنُ أَنْ تَكُونَ التَّقِيَّةُ فِي مِثْلِهِ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ ذَلِكَ؛ لِأَنَّ لِلتَّقِيَّةِ مَوَاضِعَ مَنْ أَزَالَهَا عَنْ مَوَاضِعِهَا لَمْ تَسْتَقِمْ لَهُ وَ تَفْسِيرُ مَا يُتَّقَى مِثْلُ أَنْ يَكُونَ قَوْمُ سَوْءٍ ظَاهِرُ حُكْمِهِمْ وَ فِعْلِهِمْ عَلَى غَيْرِ حُكْمِ الْحَقِّ وَ فِعْلِهِ، فَكُلُّ شَيْ‌ءٍ يَعْمَلُ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ لِمَكَانِ التَّقِيَّةِ مِمَّا لَا يُؤَدِّي إِلَى الْفَسَادِ فِي الدِّينِ، فَإِنَّهُ جَائِزٌ».[7]

این همان روایتی است که مرحوم امام خمینی قسمتی از آن را بیان کردند اما ما آن را با تفصیل بیشتری می‌خوانیم.

مؤمن بعد از این که ایمان را اظهار کرد، اگر کلماتی را بگوید که گویی از ایمانش دست برداشته است با او صحبت کنید. اگر گفت که تقیه می‌کند، توجیهی است که درباره آن باید دقت کرد که آیا اعتقادش است یا واقعا تقیه می‌کند. اگر چیزهایی می‌گوید که ارتباطی با تقیه ندارد، از او پذیرفته نمی‌شود؛ زیرا تقیه مواضعی دارد. اگر کسی در حکومت ظلمی باشد که در آنجا تقیه می‌کند از او پذیرفته می‌شود اما این تقیه تا جایی است که منتهی به فساد در دین نشود.

روایت دوم: عن أبي حمزة الثماليّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): «... إيْمُ اللَّهِ لَوْ دُعِيتُمْ لِتَنْصُرُونَا لَقُلْتُمْ لَا نَفْعَلُ إِنَّمَا نَتَّقِي وَ لَكَانَتِ‌ التَّقِيَّةُ أَحَبَّ إِلَيْكُمْ‌ مِنْ آبَائِكُمْ وَ أُمَّهَاتِكُمْ وَ لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ مَا احْتَاجَ إِلَى مُسَاءَلَتِكُمْ عَنْ ذلك وَ لَأَقَامَ فِي كَثِيرٍ مِنْكُمْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ حَدَّ اللَّهِ».

بر اساس این روایت در عصر ظهور امام عصر (عجل‌الله‌فرجه) اگر ایشان از مردم یاری بخواهد و کمک نکنند، حرام است.

مرحوم امام خمینی می فرماید: اینکه گفتیم قاعده «لاحرج» و قاعده «لاضرر»، حاکم بر ادله احکام اولیه هستند در جایی که فساد در دین وجود دارد، جریان ندارد. اگر به حرج هم افتادید یا ضرری می‌کنید باید از دین حمایت کنید. در تعارض حرج با از بین رفتن دین، قاعده اهم و مهم، دین را مهم‌تر می‌داند.[8]

مثال چهارم:‌ شخصی که در جامعه شناخته شده است و مردم به او توجه دارند اگر بخواهد تقیه کند، باعث وهن دین می‌شود، در اینجا هم تقیه حرام است. مثلا مرجع تقلیدی است که به‌خاطر تقیه، شراب بنوشد، با این کار، مردم به انحراف کشیده می‌شوند. همین گناه را اگر مردم عادی از روی تقیه انجام دهند مشکلی پیش نمی‌آید اما اگر الگوی جامعه این کار را کند، مردم به فساد کشیده می‌شوند.[9]

مثال پنجم: اگر اصولی از دین یا ضروری دین در معرض زوال قرار گیرد، تقیه حرام می‌شود. مثل احکام ارث، طلاق، صلاة یا غیره را اگر بخواهند تغییر دهند، تقیه جایز نیست؛ زیرا تقیه برای حفظ همین اصول و ضروریات است.[10]

مثال ششم: محقق خویی مثال می‌زند: اگر سلطان جائری مجبور کرد که پشت سر کسی نماز بخوانید که می‌دانید فاسق و فاجر است؛ در این صورت نباید قصد قربت و امتثال کرد. ظاهر نماز را انجام بده اما نماز نیست و باید آن را اعاده یا قضا کنی. ظاهر نماز مجبوری است و در اختیار فرد نیست اما قصد در اختیار او است و نمی‌شود بر آن اجبار کرد.[11]


[4] مختلف فیه و هو عامّيّ بتريّ، ثقة ظاهراً.
[6] مختلف فیه و هو عامّيّ بتري، ثقة ظاهراً.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo