« فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

97/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جهاد اکبر

«علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن النوفلي، عن السكوني، عن أبي عبد الله عليه السلام أن النبي صلى الله عليه وآله بعث بسرية فلما رجعوا قال: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الأصغر وبقي الجهاد الأكبر، قيل: يا رسول الله وما الجهاد الأكبر؟ قال: جهاد النفس».[1]

راه اصلاح که مبارزه با هواهای نفسانی است و پیامبر آن را به جهاد اکبر تعبیر می‌نمایند؛ جهاد با نفس امّاره است. اگر بتوانیم با نفس اماره مبارزه کنیم، جهاد اکبر ماست.اگر قرار باشد کسی در عالم این جهاد را شروع کند، باید ما باشیم؛ مبارزه کنندگان با نفس اماره باید روحانیت، علما و فضلا باشند. حال که تصمیم گرفته‌ایم هم درس بخوانیم و هم عالم عامل شویم و هم جهاد اکبر را انجام دهیم، باید چه‌کار کنیم؟مراحل جهاد اکبر

قدم اول: اولین قدم در این راه «عزم» است. ارزش انسان به تصمیم اوست. اگر حرفی بزند و به آن عمل نکند ارزش او کم می‌شود. اگر می‌خواهید ارزش انسانی را بدانید به استحکام تصمیم او نگاه کنید. انسان ارزشمند وقتی تصمیم می‌گیرد که کاری را انجام دهد برمی‌خیزد و آن را انجام می‌دهد. خیلی وقت‌ها انسان، تصمیمی می‌گیرد و سپس می‌گوید: فعلاً چرتی بزنیم و مقداری بخوابیم. تصمیم به مطالعه می‌گیرد اما حال مطالعه ندارد. تا تصمیم نگیرید که جدی عمل کنید، تصمیم شما ارزشی ندارد.

قدم اول در راه مبارزه با نفس آن است که انسان «عزم» داشته باشد. در محضر خداوند تصمیم بگیرم بر ترک گناهان و ادای واجبات. پیمان می‌بندم که خداوندا! واجباتم را انجام می‌دهم و محرمات را ترک می‌کنم. ممکن است مباحات را انجام دهم اما پای محرمات که در میان باشد من نیستم. به دوستانم می‌گویم: رفقا باهم می‌نشینم و گعده می‌گیریم اما اگر پای غیبت در میان بیاید من نیستم.انسان باید قرص و قاطع باشد. مرحوم امام، قرص و قاطع بود؛ با فرزندش حاج‌آقا مصطفی دعوا می‌کرد که چرا فلان حرف زده شده. ایشان با علما و فضلای خاطی برخورد می‌کرد و با کسی تعارف نداشت، خلاف را از هرکسی می‌دید برخورد می‌کرد. برخی از افراد ممکن است یک‌سری ملاحظات را کنند اما مرحوم امام، اهل ملاحظه نبود.همه مردم و اطرافیان مثل زن، فرزند و آشنایان باید بدانند که شما اهل ملاحظه نیستید. این‌گونه نباشد که موسیقی روشن کنند و شما گوش کنید؛ بگویید: من اهل موسیقی نیستم. اگر مرا دعوت کردید، نباید از موسیقی هم خبری باشد. شما شخصیتی هستید که وقتی وارد مجلسی می‌شوید گناه باید تعطیل شود. این‌گونه نباشد که وقتی نشسته و با آلات قمار بازی می‌کنند شما هم نگاه کنید. عزم جزم و این قدرت را داشته باشید که با زبان لیّن برخورد کنید و بگویید:‌ اگر مرا می‌خواهید من وارد این مجلس نمی‌شود.عزم داشته باشید بر ادای واجبات. به دوستان بگویید: سر وقت بلند می‌شوم، وضو می‌گیرم و نماز می‌خوانم، سپس در خدمت شما هستم؛ برنامه من این است با ماشین هم که باشم کنار جاده می‌ایستم و نمازم را می‌خوانم.پس از آن‌که عزم پیدا شد باید عزم بر این باشد که انسان عقلی و شرعی شویم. باید دو قدم برداشت یکی انسان عقلی شدن و دیگری انسان شرعی شدن.انسان عقلی یعنی انجام مطلوبات عقل؛ در کشورهای بسیار دیگر هم بروید کسانی هستند که دروغ نمی‌گویند، تهمت نمی‌زنند و خلاف نمی‌کنند. در بعضی از کشورها مغازه‌هایی وجود دارد که فروشنده ندارد؛ مردم می‌آیند جنس را برداشته و پول آن را می‌گذارند. مردم آن‌قدر مورداطمینان هستند که کسی نیست تا از آن‌ها پول بگیرد؛ کی می‌شود که ما به اینجا برسیم؟ این‌قدر خوب و صادق شویم که درِ قوه قضاییه، سالی یک‌بار یا دو بار باز شود؛ سالی دو شکایت شود. این‌قدر عالی، عاقل و فهمیده شویم که اصلاً قوه قضاییه‌ای نیاز نداشته باشیم. آیا می‌شود؟ بله می‌شود. الآن کشورهایی وجود دارند که بی‌دین و لامذهب هستند اما وقتی مشتری می‌خواهد خرید کند، کسی نیست که پول بگیرد؛ قیمت‌ها بر روی کالا درج شده و مشتری پول آن را در صندوق می‌اندازد و می‌رود، کسی هم تخلّف نمی‌کند.انسان عقلی شدن یعنی انجام مطلوبات عقلی؛ شرع مطلوباتی دارد مثل ادای نماز، روزه و ...، برخی از مطلوبات هم مربوط به عقل است که عقل به انسان می‌گوید که باید فلان کار را انجام دهی. در برخی از کشورها رئیس‌جمهوری را استیضاح می‌کنند برای این‌که دروغ گفته است نه بابت فلان عمل، دروغ نگفتن برای انسان‌ها خیلی مهم است؛ بنابراین «انسانیت» برای ما خیلی مهم است.پس از آن‌که انسان عقلی شدیم باید انسان شرعی هم بشویم؛ یعنی مطلوبات شارع را هم باید انجام دهیم. واجبات را انجام دهیم و محرمات را ترک کنیم.عزم باید بر این باشد که خود را انسان کنیم و به مقام انسانیت برسیم. برای رسیدن به این مقام باید آنچه عقل و شرع می‌گوید انجام شود.قدم‌های بعدیپس‌ازآنکه عزم پیدا کردیم که انسان شویم نوبت به قدم‌های بعدی است: مشارطه، مراقبه و محاسبه. مثلاً بعد از نماز صبح با خداوند عهد می‌بندیم عزممان جزم باشد که گناه نکنیم و واجباتمان را انجام دهیم. پس‌ازاین عهد، در مقام مراقبه می‌آییم. درس، بحث و مباحثه را شرکت می‌کنیم، خریدهایمان را انجام می‌دهیم، در همه این کارها گوشه‌ای از چشممان باید به مراقبه باشد؛ یعنی عهدمان را فراموش نکنیم؛ وعده دادیم گناه نکنیم؛ پس در خیابان سرمان را پایین بیندازیم؛ با دوستمان که صحبت می‌کنیم حواسمان باشد دروغ نگوییم، غیبت نکنیم و حرف بی‌جایی نزنیم؛ مراقبه کامل. ذکر بگوییم، مطالعه کنیم و حرف‌های قشنگ بزنیم. در مقام مراقبه ذکر می‌گوییم که مقام تذکر است، تنبلی نکنیم و صد در صد مراقب احوالمان باشم. باید مراقب باشم که چشمم، گوشم، قدمم و قلمم چگونه برداشته می‌شود همه باید روی حساب باشد. باید فکر کنیم این کاری که می‌کنم حلال است یا حرام.پس از آن‌که عهد بستیم و در طول روز با دقت مراقبه داشتیم و کارها را با برنامه انجام دادیم، شب که می‌خواهیم بخوابیم و ساعت را برای نماز شب، کوک کردیم، نوبت به مقام محاسبه می‌رسد. قلم و کاغذی می‌آوریم، نگاه می‌کنیم که از صبح تا الآن چه‌کارهایی کرده‌ایم؛ یک درس شرکت کردم، الحمدلله خلاف شرعی در آن نبود؛ مباحثه کردم، الحمدلله خلاف شرعی در آن نبود؛ رفتم نانوایی نان گرفتم، پولش را دادم، به کسی اهانت نکردم، حق کسی را تضییع نکردم؛ الحمدلله همه کارهایم منظم و مرتب بوده. ظهر با اخلاق خوب در کنار خانواده بر سر سفره نشستیم، بسم‌الله گفتیم و غذا خوردیم، با بچه‌ها گفتیم و خندیدیم.مقام محاسبه یعنی آخر شب حساب را تحویل دهیم؛ مثلاً خدایا ساعت 9 تا 10 چه‌کار کردم و چگونه گذشت؟ کارهایم حلال بود یا حرام؟ ساعت 10 چه‌کار کردم؟ حلال بود یا حرام؟ همه این‌ها را باید تحویل گرفت و نوشت.هر روز عهد ببندیم، مراقبه کنیم و در آخر شب محاسبه، مقام تذکر و به یاد خدا بودن را داشته باشیم. برای رسیدن به مقامات عالی این حرکت باید هر روز ادامه داشته باشد. اگر این مسیر ادامه یابد قول می‌دهیم که آینده‌ای روشن برای همه باشد.

logo