« فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

97/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ریا و اخلاص

صحبت پیرامون اخلاص و ضرورت آن در اعمال بود که باید اعمال را مخلصاً لله انجام داد. یکی از مشکلاتی که انسان‌ها خصوصاً روحانیت معظّم دارند، مسئله اخلاص است؛ اخلاص لازمه اعمال ما است اما گاهی آن اخلاص واقعی را نداریم.بدترین اعمال

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا﴾؛[1] مصداق ﴿خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾[2] چه کسی است؟ ﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا﴾؛[3] یکی از مشکلات آن است که فکر می‌کنیم انسان بسیار خوبی هستیم؛ کارهایی را هم انجام می‌دهیم اما فکر می‌کنیم کارهایمان عالی است؛ فکر می‌کنیم که وسط بهشت جایگاه ما است. برخی از سخنرانان بر روی منبرهایشان می‌گویند: اگر ما به بهشت نرویم چه کسی می‌خواهد به بهشت برود؟ آیا کفار می‌روند یا مشرکین؟ معلوم است که ما باید به بهشت برویم! جایگاه ما وسط بهشت است و اصلاً جای بحثی ندارد.

یکی از بدترین مصیبت‌ها و مشکلات آن است که ما حدّ خود را ندانیم. کسی که همیشه در صف اول نماز، سمت راست امام جماعت می‌ایستاده، روزی کمی دیر می‌آید و در صف سوم قرار می‌گیرد، ناراحت می‌شود که چرا صف سوم نشسته است. این شخص باید بداند عملش حالت ریا دارد. مهم آن است که هنگام جماعت، هرکجا که شد بایستی، صف اول و سوم ندارد؛ اما می‌بینی اگر صف اول او را راه ندادند ناراحت می‌شود.برخی این‌گونه هستند که وقتی به دیدار یکی از مسئولین بروند اگر بالای مجلس به او جا دادند، خیلی تعریف می‌کند که چقدر خوب و عالی است چه انسان بزرگواری است؛ اما اگر پایین مجلس به او جایی بدهند قرقر می‌کند و ایراد می‌گیرد؛ علت آن است که عمل برای خدا نیست اگر برای خدا باشد فرقی نمی‌کند.

بدبختی ما زمانی است که فکر می‌کنیم انسان خوبی هستیم و تلاش زیادی می‌کنیم اما نمی‌دانیم که همه برای خودنمایی‌ها، غرورها و خودخواهی‌ها است نه برای خدا. ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا﴾﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا﴾؛[4] فکر می‌کنیم بالاترین مقام را داریم و بالاتر از ما کسی نیست.

صعود نافرجام

«قَالَ قَالَ النَّبِيُّ (ص): إِنَّ الْمَلَكَ لَيَصْعَدُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ مُبْتَهِجاً بِهِ فَإِذَا صَعِدَ بِحَسَنَاتِهِ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اجْعَلُوهَا فِي سِجِّينٍ إِنَّهُ لَيْسَ إِيَّايَ أَرَادَ بِهَا».[5]

فرشته الهی بالا می‌رود درحالی‌که خوشحال است که عمل صالح عبدی را با خود می‌برد. وقتی حسنات را بالا می‌برد خداوند می‌فرماید: آن را در سجّین (مکانی در جهنّم) قرار دهید او عملش را برای من انجام نداد.گاهی انسان عمل خوبی را مرتکب می‌شود و فرشته‌ای می‌آید و با شادمانی آن را بالا می‌برد تا به‌عنوان عمل صالح در نامه اعمال عبد ثبت شود اما گفته می‌شود که عمل را در سجّین بیندازید. نیت که خراب شود عمل صالح نیز از بین می‌رود. انسان تلاش زیادی برای عمل صالح انجام می‌دهد اما یک نیت و ریا که می‌نشیند و عملش را در مجالس برای دیگران بازگو می‌کند تا مقامی به دست آورد باعث می‌شود که عمل بالا نرود.عمل بسان ظرف است

«قَدْ قَالَ (ص): الْعَمَلُ كَالْوِعَاءِ إِذَا طَابَ آخِرُهُ طَابَ أَوَّلُه‌».[6]

عمل مانند ظرفی است که باید سعی کنید تا پایانش خوب انجام شود. گاهی ابتدای عمل خوب است اما اواسط وارد ریا و خودنمایی می‌شود. بازگو کردن آن باعث می‌شود که از اجر عمل کاسته شود و به‌جای ثواب، گناه برای انسان ثبت شود. اگر عمل تا آخر خوب پیش رفت، سعی کنیم خرابش نکنیم.یک‌لحظه ریا

«مَنْ رَاءَى بِعَمَلِهِ سَاعَةً حَبِطَ عَمَلُهُ الَّذِي كَانَ قَبْلَه‌».[7]

اگر یک‌لحظه ریا کنید تمام اعمال قبلی شما از بین می‌رود. اگر عمل را خراب کردی به فکر اعمال جدید باش.ریا ترفند شیطانشیطان همیشه به دنبال آن است که انسان عمل خیری را مرتکب نشود اما اگر موفق نشود و انسان عمل نیکی را انجام دهد، شیطان به سراغ ریا می‌رود تا عمل را فاسد کند. انسان را وسوسه می‌کند و می‌گوید: عمل را برای مردم بیان کن و بگو تا زحماتت هدر نرود.داستان عارف مخلصما نمونه‌هایی از اخلاص را دیده یا شنیده‌ایم. سید ابوالقاسم لواسانی، شاگرد مرحوم آقا سید احمد کربلایی، عارف کامل، بود. ایشان تعریف می‌کند: ما در درس سید احمد کربلایی شرکت می‌کردیم؛ روزی پس از درس، استاد به من فرمود: بنشین. دانستم که استاد با من کاری دارد. ایشان از منبر پایین آمده و در کنار من نشست. شاگردان همه رفتند و فقط من ماندم و استادم سید احمد کربلایی.

استاد فرمود: امان از دست میرزا محمدتقی شیرازی! (مرجع تقلید جهان تشیع در آن زمان، میرزا محمدتقی شیرازی بود). دانستم که استاد ناراحتی دارد. ایشان شروع به گریه کرد؛ آن‌قدر گریه کرد تا بی‌حال شده و از حال رفت. پس‌ازآنکه ایشان مقداری سرحال آمد پرسیدم: داستان چیست؟ ناراحتی شما از چیست؟ فرمود: امان از دست میرزا محمدتقی شیرازی! ایشان به مردم اعلام کرده: احتیاطات رساله مرا به سید احمد کربلایی رجوع کنید و پس از فوت من ایشان مرجع تقلید است.

سید احمد کربلایی این‌قدر گریه می‌کند تا از حال می‌رود به خاطر اینکه میرزا محمدتقی شیرازی ایشان را به‌عنوان «فالاعلم» خود معرفی کرده است. انسان این‌گونه عارف می‌شود؛ عارف شدن به اسم نیست. اشک می‌ریزد و بیمار می‌شود به خاطر اینکه استادش و مرجع تقلید زمان، او را به‌عنوان فالاعلم و قائم‌مقام خود معرفی کرده است.سید احمد کربلایی به شاگردش سید ابوالقاسم لواسانی می‌فرماید: شما از طرف بنده نامه‌ای به میرزا محمدتقی شیرازی بنویسید. متن نامه این باشد: اگر کسی را به من ارجاع بدهید فردای قیامت در محضر جدّم رسول‌الله از شما شکایت می‌کنم و از شما راضی نخواهم شد.سید احمد کربلایی، اهل تهران بودند و مدتی را در کربلا زندگی کردند، اگر ایشان مرجع می‌شدند تمام تهران مقلّد او می‌شدند و در جامعه ایران، نفوذ بسیار زیادی پیدا می‌کرد. ناراحت است و اشک می‌ریزد که چرا مرجع تقلید زمان او را فالاعلم معرفی کرده است. مقداری محاسبه کنیم ببینیم ما چگونه هستیم و آنان چگونه بودند و چه مقاماتی داشتند. این بزرگواران اگر درس می‌خواندن، درس می‌گفتند و هر عملی انجام می‌دادند خالصانه و برای خدا بوده است.

 


logo