« فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

1400/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جنود عقل و جهل

خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در اخلاق درباره روحیه استکبار بود. یکی از رذایل اخلاقی که در انسان وجود دارد و باید با آن مبارزه کرد، روحیه استکباری است.

گاهی امر بر خود انسان مشتبه می‌شود؛ فکر می‌کند که انسان خوب و متواضعی است، به همه احترام می‌گذارد اما ممکن است روحیه استکباری داشته باشد. کسی که مریض می‌شود، آزمایش‌هایی انجام می‌دهد تا علت کسالتش مشخص شود. اگر به هر دلیلی علت بیماری مشخص نشود، مداوای بیمار مشکل است. دارویی را برای او تجویز می‌کنند، اگر خوب نشد به سراغ داروی دیگری می‌روند و آن را هم امتحان می‌کنند. در مرض‌های روحی هم همین‌گونه است که گاهی از بیماری خود اطلاعی نداریم و فکر می‌کنیم خوش‌اخلاق و خوب هستیم. چون توجه به بیماری خود نداریم، به دنبال مداوای بیماری روحی خود هم نیستیم. در امراض جسمی اگر توجه به بیماری نباشد، بیماری کم‌کم سراسر بدن را در بر می‌گیرد تا اینکه تبدیل به سرطان می‌شود و انسان را از پا درمی‌آورد؛ اگر به بیماری روحی هم توجه شود، در اعماق وجود انسان رخنه می‌کند و ملکه نفس می‌شود. روحیه استکباری و حسد از نمونه‌های این بیماری‌های روحی هستند.

آن کس که نداند و بداند که نداند    لنگان خرک خویش به منزل برساند

آن کس که نداند و نداند که نداند    در جهل مرکب ابدالدهر بماند

برای دانستن بیماری جسمی، آزمایشگاه‌های مختلفی وجود دارد و برای بیماری‌های روحی نیز باید خود را آزمایش کنیم. اگر ببینید کسی علم، بیان یا قلم بهتری از شما دارد، در مقابل او چه حالتی پیدا می‌کنید. اگر از خوشی‌ها و کمالات دیگران ناراحتید، بدانید که بیمار هستید اما اگر از خوشی و کمال آن‌ها خوشحالید، بدانید نسبت به روحیه استکباری مشکلی ندارید. نیازی نیست که این را فریاد بزنید بلکه در نفس خودتان، مراقبه و آزمایشی داشته باشید. باید نسبت به خوشی و کمال دیگران خوشحال باشیم و خدا را شکر کنیم. ناراحتی اگر برای این باشد که ای‌کاش من هم قلم یا بیان خوبی داشتم، اشکالی ندارد اما برای او خوشحال هستم که او قلم یا بیان خوبی دارد.

گر این روحیه در وجود شما باشد، باعث می‌شود که خداوند نیز نعمت‌هایش را در وجود شما زیاد کند. اینکه برخی مواقع خداوند نعمتی را از انسان می‌گیرد برای این است که برای داشته‌های دیگران شاکر نیست. «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ»[1] اینکه گاهی نعمت‌های ما تغییر می‌کند به‌خاطر تنگ‌نظری‌های ما است. اگر این روحیه را داشته باشم که بخواهم تمام مقامات دنیوی و معنوی برای من باشد، خداوند نعمت‌ها را سلب می‌کند اما اگر دوست دارید که دیگران هم خوش‌حال باشند و به کمالات برسند، خداوند هم نعمت‌هایش را بر شما زیاد می‌کند. اگر علم به شما می‌رسد که «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء»[2] باید خوشحال باشی که دیگران هم عالم و ملا می‌شوند؛ اگر خشحال شدی،‌خداوند هم علمت را بیشتر می‌کند اما اگر ناراحت شدی، خداوند آن علم را از تو می‌گیرد. آنچه انسان را در دنیا و آخرت به هلاکت می‌رساند، روحیه استکبار است.

انسان ظرفیت‌های زیادی دارد و باید تلاش کند تا آنچه بالقوه در وجودش هست را با بالفعل کند؛ یعنی انسان می‌تواند به جایی برسد که به معراج برسد؛ «الصلاة معراج المؤمن» با دو رکعت نماز می‌توان به مراحل بالایی رسید و به معراج و مرحله شهود رسید. این ظرفیت بالقوه در انسان وجود دارد و برخی آن را با نماز شب، دعا و گریه بالفعل کردند، به مرحله شهود رسیدند و با نور علم خیلی از چیزها برایشان روشن شد. انسان‌هایی را دیدیم که علم‌آموزی زیادی نداشتند اما مسائل زیادی را می‌فهمیدند. خادم مسجدی را دیدم که درس زیادی نخوانده بود و سوادی نداشت، ما آیات قرآن را می‌خواندیم و او به زیبایی آن را برایمان تفسیر می‌کرد و همه ما تعجب می‌کردیم. خادم مسجد بود و زندگی فقیرانه‌ای داشت اما نورانیتی داشت. همه‌چیز به درس و بحث نیست، همه این‌ها مقدمه است. بر اثر گذشت‌ها، ترک گناهان و عبادت‌ها، گاهی نورانیتی برای انسان حاصل می‌شود. وقتی سیم ارتباطی انسان با خداوند وصل می‌شود، افاضاتی از طرف خداوند می‌شود.

قوا و ملکات زیادی در وجود شما است که باید روزبه‌روز آن را بلاتر ببرید و با روحیه‌های پلیدی مانند حسد، استکبار و تکبر مبارزه کنید. ما اختیار داریم و دو راه برای ما قرار داده شده است، حق و باطل، می توانید حق را انتخاب کنید یا باطل را. آزاد هستید اما باید برای تکامل معنوی قدم برداریم و مبارزه کنیم مانند پیامبران، اولیاء الهی، علمای گذشته و کسانی که زندگی ساده داشتند، مشکلات را تحمل کردند درحالی‌که می‌توانستند بهترین زندگی را داشته باشند. این‌ها قوای بالقوه خود را به فعلیت رساندند. ما هم باید خود را آزمایش کنیم و اگر مسیری اشتباه است آن را اصلاح کنیم.

قرآن خواندن خیلی مهم است؛ گاهی قرآن را برداریم و بخوانیم. خداوند، مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی را رحمت کند! بنده مدتی را شب‌وروز در خدمت ایشان بودم و اعمال ایشان را نظاره‌گر بودم. شبها که برای نماز شب و تهجّد بیدار می‌شد و گاهی قدم می‌زد، روحیه عالی داشت. با این وجود که خیلی کار داشت، مراجعات و استفتائات زیادی می‌شد اما قرآن بزرگی داشت که شب‌ها باز می‌کرد و با صدا، قرآن می‌خواند. ما اگر کار داشته باشیم نماز را به تأخیر می‌اندازیم اما حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی (رحمه‌الله) توجه زیادی به قرآن داشت، کارها را کنار می‌گذاشت و با صدای زیبا و لطیف خود، قرآن تلاوت می‌کرد. قرآن به شما روحیه و روح می‌دهد.

انشاء‌الله خداوند متعال به ما این روحیات خوب را عنایت بفرماید تا بتوانیم از تفضلات و معنویات بیشتر استفاده کنیم و این‌قدر غوطه‌ور در مادیات نباشیم. بدانیم که هر لحظه ممکن است مرگ برای ما فرارسد. وظیفه داریم که ابتدا احکام اسلام را یاد بگیریم، سپس به آن عمل کنیم و در مرحله سوم آن را به دیگران یاد بدهیم تا آن‌ها هم عمل کنند.

 


logo