درس خارج اصول استاد محسن فقیهی
97/07/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: موضوع علم
صحبت در علم اصول، پیرامون موضوع هر علمی بود. برخی از علما تعبیر کردهاند: «إنّ موضوع كلّ علم، وهو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية».[1] این تعبیر، دارای اشکالاتی بود که به برخی از آنها اشاره کردیم. نمیتوان برای چنین تعبیری استدلال از قرآن یا روایات و یا عقل نمود بنابراین دلیل قاطعی ندارد. در برخی علوم از عوارض ذاتیه و در برخی، از اجزای آن موضوع بحث میشود. پس از اشکال بر این تعبیر میخواهیم بدانیم تعبیر صحیح از موضوع علم چیست؟
مقدمهپس از هبوط حضرت آدم (ع) و تولد نسل ایشان، انسانها براساس نیازهای خود تفکر میکنند؛ مثلاً برای رفع بیماریهای خود علمی را به نام «طب» تأسیس میکنند. انسانها بررسی میکنند کدام گیاه برای چه بیماری مفید است؛ سپس یافتهها و تجربیات خود را گردآوری کرده و علم طب را به وجود میآورند.همچنین انسانها برای تفهیم، تفهّم و انتقال مفاهیم به یکدیگر، لغاتی را برای هر مفهوم جعل میکنند و علم لغت را سامان میدهند. علوم دیگری همچون: صرف، نحو و ... نیز با گذر زمان برای رفع نیازهای بشر، ایجاد میشود. این علوم در ابتدا خیلی مختصر بودهاند اما به مرور زمان به مطالب آنها اضافه و وسیع شدهاند؛ علم اصول ابتدا کتاب «معالم» بوده به مرور به مطالب آن افزوده شد؛ اکنون تبدیل به دهها جلد شده است.ابتدای تأسیس هر علمی نیاز به موضوع بوده است. موضوع در رابطه با مسائل همان علم است؛ مثلاً علم صرف اگر ده مسئله دارد موضوعی برای آن ایجاد میشود که این ده مسئله زیرمجموعه آن موضوع قرار گیرند؛ اگر صد یا هزار مسئله هم داشته باشد، موضوع بهگونهای است که تمام مسائل را شامل میشود.تعریف صحیح از موضوع علممسائل علم، موضوعات و محمولاتی دارد؛ مثلاً «الصلاة واجبة» الصلاة موضوع و واجبة محمول است؛ «الحج واجب» الحج موضوع و واجب محمول است؛ تمامی احکام خمسه همینگونه است.دستهای از علما فرمودهاند: «موضوع كلّ علم هو الجامع المنتزع من جزئيّات موضوعات مسائله».[2] موضوع علم آن است که از جزئیات موضوعات مسائل، جامعی ایجاد شود که شامل همه مسائل شود.
در اینجا چند قید بیان شده است:الجامع: کلمهای است که تمام موضوعات مسائل تحت آن کلی داخل شوند؛ مثلاً جامع را اگر «کلمه و کلام» بدانیم، مرفوعات، منصوبات، مجرورات، معرب، مبنی و سایر مسائل نحوی، داخل در مباحث کلمه و کلام است.المنتزع: باید با توجه به موضوعات مسائل، کلمهای در رأس قرار داد که شامل همه موضوعات مسائل شود.ما یک قیدی را به این تعریف افزودهایم: «الذی له الدخل جداً فی الغرض». آیا هر موضوعی که بحث شود داخل در علم است؟ چه موضوعی داخل در علم است؟ اگر از صد موضوع بحث شود سپس ده موضوع اضافه مطرح شود که ربطی به آن علم ندارد، این ده مسئله دخلی در غرض ندارند؛ مثلاً در علم فقه از احکام خمسه و افعال مکلفین بحث میشود که دخالت در غرض دارد. غرض آن است که فعل مکلف، یا واجب یا حرام یا مستحب یا مکروه و یا مباح است؛ آنچه که دخیل در این موضوع است باید بیان شود اما مسائل استطرادی که رابطهای با موضع نداشته و به مناسبتی بیان شدهاند، جزء مسائل علم نیستند.بنابراین تعریف مختار ما: « موضوع كلّ علم هو الجامع المنتزع من جزئيّات موضوعات مسائله الذی له الدخل جداً فی الغرض» است.
اشکالات سابق، بر این تعریف وارد نیست. اگر از اصل وجود و ثبوت موضوع بحث شود، داخل در موضوع علم قرار میگیرد؛ مثلاً اگر موضوع اصول را «حجت» بدانیم این مسئله که آیا قرآنی وجود دارد و آیا حجت است، داخل در مسائل علم اصول است. بحث از اجزای موضوع نیز داخل در موضوع علم است؛ مثل بحث از چشم در علم طب.تعریف دیگرآیتالله حجت، تعریف دیگری را از موضوع علم، بیان میکنند: «موضوع كلّ علم هو حيث الوحدة التي هي موجودة في موضوعات المسائل».[3]
مثلاً دو مسئله «الصلاة واجبة» و «الحج واجب» یک حیثیت مشترک دارند و آن، «فعل المکلف» است؛ هم نماز و هم حج فعل مکلف هستند.نقدتعریف خوبی است اما نیاز به قید «له الدخل جداً فی الغرض» دارد؛ مثلاً فعل مکلف باید دخالت جدی در غرض و رابطه تنگاتنگ با آن داشته باشد.تعریف دیگرنظریه محقق داماد: «أنّ موضوع كلّ علم هو الجهة المشتركة بين محمولات مسائل ذلك العلم الّذي يبحث فيها عن تعيّناته و خصوصيّاته و أحواله».[4]
موضوع علم «الجامع المنتزع من محمولات مسائله»؛ مثلاً حکم شرعی در مسائلی همچون: «الصلاة واجبة»، «الصوم واجب» و ...، محمول هستند. محمولاتی که وجوب، حرمت، استحباب، کراهت و اباحه هستند جامعی برای آنها ساخته شود و این جامع، موضوع علم فقه قرار گیرد. موضوع علم فقه، احکام خمسه است.نقد:در علم جغرافیا یا نجوم محمولات به یک شکل نیستند. میتوان موضوعات را با هم هماهنگ کرد اما محمولات که خصوصیات کشورها، دریاها، کوهها و ... است بسیار متفاوت و متفرق هستند و نمیتوان با هم هماهنگ نمود.