< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

98/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /علامت حقیقت و مجاز

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره علائم حقیقت و مجاز بود. علامت صحت حمل و عدم صحت سلب در جلسات گذشته تمام شد.

علامت هفتم: نص الواضع قول اول: نص واضع علامت است اگر واضع تصریح کند که من این لفظ را برای این معنا وضع کردم، معلوم می‌شود که این معنای حقیقی لفظ است. اگر میان ما و واضع واسطه هم باشد اگر واسط موثق باشد بازهم علامت حقیقت است.

مرحوم وحید بهبهانی می‌فرماید: «... نصّ الواضع و إن كان بقوله: اسم لكذا، فإنّ الظاهر منه أنّه حقيقة فيه، أو يذكره مقدّماً على سائر المعاني، لبعد أن يكون الجميع مجازات أو المجاز مقدّماً، فتأمّل».[1]

قول دوم: نص واضع علامت نیست چون ثبوت چنین چیزی آسان نیست نمی‌تواند علامت باشد. مگر چند نفر در زمان واضع الفاظ بوده‌اند که موثق بوده و برای ما نقل کرده باشند؟ ثبوت آن مشکل است اما اگر ثابت شود، اشکالی ندارد.

محقق عراقی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «منها: تنصيص الواضع بقوله: إنّي قد وضعت اللفظ الكذائيّ لمعنى كذائيّ و لا إشكال في ثبوت الوضع بذلك و لكنّ الكلام في فرض ثبوت صغراه، حيث لا يكاد حصول العلم بذلك، خصوصاً بالنسبة إلينا».[2]

علامت هشتم: تقدیم در ذکر وقتی کتب لغت را برای معنای لغتی باز می‌کنید، ممکن است برای لغتی چند معنا بیان شده باشد، آن معنایی که اول ذکر شده، معنای حقیقی است و سایر معانی، مجاز است؛ زیرا یا سایر معانی هم حقیقی هستند که مشترک می‌شود یا آن‌ها مجاز هستند. اگر دلیل بر اشتراک نداشته باشیم، معنای اول را حقیقی می‌دانیم.

محقق نراقی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «إذا ذكر أهل اللغة معاني متعدّدة للفظ و لم يعلم الاشتراك- سواء علم أنّ بعضها حقيقة و بعضها مجاز من دون التعيين، أو وقع الشكّ في الاشتراك و الحقيقة و المجاز و كونها جميعاً مجازات- فإنّه يحكم حينئذٍ بالحقيقة و المجاز؛ لأنّه خير من الاشتراك و من كون جميعها مجازات، لبعده. و يحكم بأنّ المقدّم في الذكر حقيقة، لبعد ذكر المجاز مقدّماً على الحقيقة».[3]

به نظر ما اگر برای انسان اطمینان حاصل شود که معنای اول حقیقی است، پذیرفته است اما اگر اطمینان حاصل نشود، تعبّدی بر پذیرش این نظریه نداریم.

علامت نهم: استقراء با تتبّع استعمالات به این نتیجه می‌رسیم که معنای حقیقی لفظ چیست. استقراء مانند اینکه فاعل مرفوع است این قاعده از تتبع در استعمالات عرب به دست آمده است، هرجا فاعل بوده آن را مرفوع استعمال کرده‌اند. برای معنای مثلا قائم یا قاعد به استعمالات رجوع می‌شود، تتبع استعمالات باعث می‌شود که قانونی را به دست بیاوریم یا معنای حقیقی لفظی را بفهمیم.

شیخ محمدتقی اصفهانی (رحمه‌الله)‌ می‌فرماید: «هو تتبّع موارد الاستعمالات؛ كما في استنباط الأوضاع النوعيّة و القواعد الكلّيّة الوضعيّة، كأوضاع المشتقّات و ما قرّروه من رفع الفاعل و نصب المفعول و نحوها؛ فإنّ تلك الأوضاع و القواعد إنّما تستنبط من تتبّع الموارد و الطريق إلى معرفتها منحصر في ذلك في الغالب و عليه جرت طريقة علماء الأدب في معرفة ما قرّروه من قواعد العربيّة و ما بيّنوه من الأوضاع الكلّيّة.

و أمّا الأوضاع الشخصيّة فيمكن استفادتها من ذلك أيضاً بملاحظة موارد إطلاقات اللفظ و إطلاقه على جزئيّات ما وضع له لو كان كلّيّاً و نحو ذلك».[4]

به نظر ما اگر از استقراء اطمینان به معنای حقیقی حاصل شود، پذیرفته است. ممکن است این علامت با تبادر هم تداخلی داشته باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo