< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

99/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /صحیح و اعم

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول فقه درباره ثمرات بحث صحیح و اعم بود. یکی از ثمرات این بود که اگر قائل به اعم شویم، تمسک به اطلاق، جایز است ولی اگر قائل به صحیح شویم، نمی‌توانیم تمسک به اطلاق کنیم. نکته‌ای مطرح کردیم که آیا آیات و روایات اطلاق دارند؟ برخی اشکال کردند که آیات قرآن کریم در مقام تشریع هستند نه در مقام بیان. مهم‌ترین شرط مقدمات حکمت آن است که مولا در مقام بیان باشد تا بتوان از کلام او اطلاق‌گیری کرد. «اقیموا الصلاة» در مقام تشریع اصل نماز است اما نمی‌خواهد خصوصیات نماز را بیان کند.

پاسخ:‌ این اشکال درباره آیات قرآن تا حدودی درست است و آیات قرآن، خیلی در مقام بیان خصوصیات نیست، هرچند که در آیه وضو[1] در مقام بیان خصوصیات است و می‌توان اطلاق‌گیری کرد. یا در آیه تیمم[2] در مقام بیان جزئیات است و می‌توان از اطلاق ﴿فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا﴾ استفاده کرد. ولی مهم برای ما اطلاق روایات است. ما در روایات مطلقات زیادی داریم که در مقام بیان هستند و می‌توان از آن‌ها استفاده کرد؛ ‌پس اگر قول به صحیحی و اعمی با هم فرق دارد، ثمره ظاهر می‌شود و اعمی می‌تواند به اطلاق تمسک کند اما صحیحی نمی‌تواند.

بحث ما فقط در مطلق نیست بلکه بحث در عام‌های قرآنی و روایی هم هست. اگر این عام‌ها قابل استناد باشد، دست فقیه برای استنباط باز می‌شود.

اشکال دوم به ثمره

برخی از بزرگان فرموده‌اند: الفاظ عبادات مانند نماز در ادیان گذشته وجود داشته و در اسلام همان عبادات با مقداری اظافات تشریع شده است؛ پس صدق صلاة به برخی اجزاء و مسمای صلاة است که هم در ادیان گذشته تحقق داشته و هم در دین اسلام؛ بنابراین با صدق مسمای صلاة در صورت شک در جزئیت یا شرطیت می‌توان برائت جاری نمود. اجرای برائت با این تعبیر اختصاص به صحیحی یا اعمی ندارد.[3]

اشکال: ‌این فرمایش مبنایی است. اگر مبانی ما این باشد که حقیقت شرعیه نداریم این فرمایش درست است اما اگر قائل به حقیقت شرعیه باشیم درست نیست. حقیقت شرعیه آن بود که لفظ عبادت از معنای قبلی خود با وضع تعیینی یا تعیّنی، حقیقت در معنای جدید شده‌اند. صلاة در لغت به معنای دعا است اما در لسان شارع به معنای ارکان مخصوص است. اگر لفظ صلاة حقیقت شرعیه باشد، معنای آن نمازی که در ادیان گذشته خوانده می‌شده، کنار رفته و معنای جدید آمده است، و باید معنای جدید در خارج محقق شود. معنای صحیح، یعنی صحیح در نزد شارع مقدس، پیامبر اسلام نه در نزد انبیای گذشته یا معنای لغوی آن.

اشکال سوم به ثمره

بحثی ممکن است ثمره داشته باشد اما ثمره اصولی نباشد. ثمره بحث اصولی آن است که در مقام استنباط، کبرای قیاس قرار گیرد. مثلاً مجتهد می‌گوید: «اقیموا الصلاة» امر به نماز است (صغرای قیاس)، الامر حقیقة فی الوجوب (کبرای قیاس)؛ پس امر به نماز حقیقت در وجوب است (نتیجه). کبرای قیاس که «الامر حقیقة فی الوجوب»‌اختصاص به باب خاصی ندارد و در تمامی ابواب فقه جریان دارد. حال این ثمره اطلاق و تقیید کبرای قیاس قرار نمی‌گیرد تا بحث اصولی شود بلکه از مبادی علم فقه است. [4]

اشکال: وقتی در قرآن گفته شده ﴿وَالصُّلْحُ خَيرٌ﴾[5] این مطلق است و در صورت شک می‌گویید این هم مصداق صلح است، پس خیر است. می‌توان از اطلاقات ادله استفاده کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo