< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن فقیهی

98/12/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن کریم/تفسیر سوره بقره /آیه 106

 

﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلي‌ کُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ﴾[1]

صحبت در تفسیر آیه صد و ششم سوره مبارکه بقره است. همانطور که در آیات قبل هم مطرح شد، این آیه شریفه نیز در پاسخ به پرسشی است که قوم یهود داشتند. قوم یهود به پیامبر(ص) ایمان نمی‌آوردند و اشکالاتی را مطرح می‌کردند. یکی از اشکالاتی که قوم یهود به پیامبر اسلام داشتتند این بود که در دین اسلام نسخ وجود دارد؛ یعنی بعضی احکام از شارع مقدس صادر می‌شود و بعد از مدتی نسخ می‌شود و یکی از احکام که معروف است این بود که قبله مسلمانها که بیت المقدس بود بعد از مدتی به مکه مکرمه و کعبه تغییر پیدا کرد.

یهود گفتند که پیامبر اسلام احکام را نسخ می‌کند و این کاشف از این است که دین اسلام طبق دستورات الهی نیست چون اگر طبق دستورات الهی باشد، دارای مصلحتی است و آن مصلحت همیشگی و دائم است و این معنی ندارد که مدتی یک حکم باشد و بعد حکم عوض شود. در حقیقت نظر یهود این است که می‌گفتند ﴿يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ﴾[2] خداوند متعال این عالم وجود را طبق یک سری قوانین و علل و معلولاتی خلق کرده و دیگر در کار این دنیا دخالتی نمی‌کند. احکامی را تعیین کرده و دیگر نه در تکوین و نه در تشریع هیچ‌گونه دخالتی نمی‌کند. اینطور نیست که احکام را عوض کند و هر حکمی داده تا روز قیامت پابرجاست. در تکوین هم منکر معجزات هستند و می‌گویند در تکوین هم همان چیزی که بوده هست و تمام عالم وجود طبق قانون علت و معلول که خداوند خلق کرده، اداره می شود و هیچ معجزه‌ای هم اتفاق نمی‌افتد و خداوند قدرت ندارد که در تشریع و تکوین چیزی را عوض کند. تعبیر قرآن در این رابطه این است که ﴿يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ﴾ دست خدا بسته است، هیچ معجزه‌ای اتفاق نخواهد افتاد و هیچ حکمی از احکام تغییر نخواهد کرد. لذا خداوند در جواب آنها می‌فرماید: ﴿غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا﴾ در مقابل ما که مسلمان هستیم اعتقاد داریم که هم در تشریع و هم در تکوین گاهی تغییر پیدا می‌شود؛ یعنی ممکن است گاهی به خاطر مصالحی تا زمانی حکمی توسط شارع مقدس جعل شود و بعد از مدتی آن حکم عوض شود. مثل اینکه تا مدتی قبله مسلمانان مسجد الاقصی بود و مصلحت مسلمانان در این بود که قبله آنها مسجد الاقصی باشد و بعد از مدتی تغییر پیدا کرد و کعبه قبله مسلمانان شد. اینها به خاطر مصالحی است که با گذشت زمان تغییر پیدا می‌کند. ممکن است تا زمانی چیزی دارای مصلحتی باشد و از آن زمان به بعد مصلحت دیگری داشته باشد.

خداوند همیشه قدرتمند است؛ هم عالم است و هم قادر؛ یعنی هم می‌داند که گاهی مصالح تغییر می‌کند، تا زمانی ممکن است مصلحت در چیزی باشد و بعد از گذشت آن زمان دارای مصلحت دیگری باشد. همچنین در تکوینیات این تغییر گاهی اتفاق می‌افتد. ممکن است خداوند گاهی با معجزه مریضی را شفا دهد، مریضی که دکترها او را جواب کرده‌اند، خدا او را شفا دهد.

نکته اول: آیه شریفه در جواب قوم یهود است و خداوند متعال می‌فرماید اگر ما نسخ کنیم و آیه‌ای را تغییر دهیم بهتر از آن را می‌آوریم؛ یعنی آنچه که به مصلحت سزاوارتر است جایگزین می‌کنیم. تغییراتی که شارع مقدس انجام می‌دهد از روی مصالح و مفاسدی است که وجود دارد. همانطور که شما می‌بینید یک معلم برای شاگردش تا مدتی دستور می‌دهد که این‌طور مشق بنویسد و بعد از مدتی دستورش را عوض می‌کند و می‌گوید این‌گونه مشق بنویس. همچنین طبیب، در ابتدا برای شما داروهایی را تجویز می‌کند و می‌گوید تا یک ماه این داروها را بخور بعد ماه دوم دارهای شما عوض می‌شود. این تغییر که در طبابت طبیب و نحوه مشق دادن معلم می‌بینید، جز مصلحت چیز دیگری نیست. در رابطه با خداوند متعال که بالاترین معلم و طبیب جهان هستی است، همین‌گونه است، ممکن است دستوری تا مدتی به مصلحت باشد ولی در زمانی تغییر پیدا کند.

مشهور است که مرحوم امام اعلی الله مقامه الشریف فرمودند که زمان و مکان در اجتهاد تأثیر دارد و ممکن است حکمی در یک زمان لازم و واجب باشد ولی در زمان دیگر واجب نباشد و تغییر زمان باعث تغییر حکم شود. همچنین در رابطه با مکان ممکن است حکمی در یک مکان واجب باشد ولی در مکان دیگر واجب نباشد. پس ما جواب یهود را اینگونه می‌دهیم که هر حکمی چه در تکوینیات و چه در تشریعیات تغییر پیدا کند، یقینا بهتر از آن جایگزین آن می‌شود. بعد هم خداوند می‌فرماید: ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلي‌ کُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ﴾ آیا نمی‌دانی که خداوند بر هر کاری تواناست و قدرت دارد که تکوینیات و تشریعیات را تغییر دهد.

نکته دوم: نسخ در قرآن یک امر مسلّم است. ما کتابهای زیادی داریم که درباره نسخ در قرآن آیاتی را ذکر کرده‌اند و بعضی صد و سی و هشت مورد نسخ را در قرآن بیان فرموده‌اند. آیت الله خویی اعلی الله مقامه الشریف سی و شش مورد نسخ را در قرآن بیان می‌فرماید. پس اصل وقوع نسخ امر مسلمی است ولی باید بدانیم که هر جا نسخ تحقق پیدا می‌کند، آیه و حکم دیگری که دارای مصلحت بیشتری است، جایگزین آن می‌شود.

نکته سوم: معنای ننسها چیست؟ برای انساء دو معنا ذکر شده است: یکی به معنای این است که وادار به فراموشی می‌کنند. دوم اینکه چیزی را به تأخیر می‌اندازند. در رابطه با نسخ ما سه مطلب داریم؛ یعنی گاهی خداوند متعال یک حکم را بیان می‌فرماید و بعد از مدتی آن حکم را نسخ می‌کند به این معنا که آن حکم را عوض می‌کند و جایگزینی برای آن تعیین می‌کند، مثل تغییر قبله که بیان شد. به این نسخ گفته می‌شود.

گاهی هم حکمی کلا انساء می‌شود؛ یعنی می‌فرماید کلا این حکم را فراموش کنید، مدتی حکمی بیان شد و بعد کلا منتفی می‌شود و مثل این است که اصلا وجود نداشته، تاکنون مصلحتی داشته و از الان به بعد مصلحتی ندارد و جایگزین هم ندارد. به این مورد انساء گفته می‌شود.مورد سوم آن است که بعضی از احکام با تأخیر بیان می‌شود مثل مسأله حرمت شراب که در ابتدا پیامبر(ص) حرمت را بیان نمی‌فرماید بلکه ضرر آن را متذکر می‌شود و می‌فرماید ضررهای شراب بیشتر از منفعت آن است و بعد از مدتی حکم حرمت شراب صادر می‌شود. این نه نسخ است و نه انساء به معنای منتفی شدن حکم است بلکه به معنای تأخیر در بیان حکم است، با مقدمه چینی و آماده سازی مردم برای صدور حکم واقعی انجام می‌شود و وقتی آمادگی به وجود آمد شارع مقدس حکم را بیان می‌کند. این معنا نیز معنای دیگر انساء است.

آیه شریفه دو مسأله را بیان می‌کند، یکی مسأله نسخ و دیگری مسأله انساء که آیه می‌تواند هر دو معنای انساء را در بر گیرد. هم به معنای منتفی شدن و هم به معنای تأخیر در صدور حکم باشد. بعضی از مفسرین که انساء را به معنی منتفی کردن گرفته‌اند و بعضی به معنی تأخیر گرفته‌اند، اما به نظر ما هر دو معنای انساء مراد است و هیچ اشکالی ندارد و در شریعت هم واقع شده است که گاهی حکمی نسخ شده و جایگزین برای آن ذکر شده و گاهی حکمی برداشته شده و هیچ جایگزینی برای آن بیان نشده و گاهی بعضی از احکام با تأخیر بیان شده مثل حکم خمر. پس اگر هر دو معنا را برای انساء اراده کنیم مشکلی ندارد و استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا نه تنها جایز است بلکه از محسّنات کلام شمرده می‌شود و واقع هم شده است. برخلاف نظر بعضی از علما که قائل به این هستند که استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا جایز نیست.

نکته چهارم: آیا نسخ نسبت به تکوینیات است یا تشریعیات؟ ما معتقدیم این نسخ و منتفی کردن و تأخیر در بیان هم مربوط به تکوینیات است و هم مربوط به تشریعیات و می‌تواند در مورد هر دو تحقق پیدا کند. ﴿ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ﴾ آیة یعنی آن چیزی که نشانه خداوند است که در تشریعیات، احکام شرعیه و در تکوینیات ممکن است معجزه و امثال آن است. لذا معنای این آیه شریفه اعم از تکوین و تشریع است.

پس جواب یهود این است که ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلي‌ کُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ﴾ خدا بر هر چیزی عالم و قادر است. توجه دارید که اگر در رابطه با تشریع باشد مناسب بود که آیه اینچنین باشد: الم تعلم ان الله علی کل شیء علیم. بعضی از مفسرین این جمله از آیه را قرینه برای تکوینیات گرفته‌اند و گفته‌اند چون قدرت خداوند در تکوینیات متجلی است، لذا آیه در مورد تکوینیات است. ولی به نظر ما فرقی نمی‌کند و این قرینه قطعی نیست و به نظر ما آیه هم در مورد تشریعیات است و هم در مورد تکوینیات و قدرت خداوند به به ایجاد تغییرات هم در تکوینیات محقق است و هم در تشریعیات.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo