< فهرست دروس

درس اسفار استاد فیاضی

84/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 السفر الأول/ المسلک الأول/المرحلة الأولی/ المنهج الثانی/ الفصل الثانی/واجب بالذات، واجب بالغیر و بالقیاس نیست/ حیثیات تعلیلیة و تقییدیة و انضمامی و انتزاعی / ج1/ ص 92 و 93 و 94
 الفصل الثانی: في أن واجب الوجود لا يكون بالذات و بالغير جميعا و في عدم العلاقة اللزومية بين واجبين لو فرضنا
 فـصــــــــــــــــل دوم: دو مسئله دارد:
 مسئله ی اول
 الف: الواجب بالذات لا یکون واجبا بالغیر = لا شیئ من الواجب بالذات بواجب بالغیر
 ب: الواجب بالغیر لا یکون واجبا بالذات =لا شیء من الواجب بالغیر بواجب بالذات
 (در دو خط بالا،قضیة اول طبیعیة است و دومی محصورة)
 مسئله ی دوم: لو فرض واجبان لم یکونا واجبین بالقیاس بالنسبة الی بعضهما البعض.
 (در ترتیب مباحث، این مسأله دوم باید بعد از بیان وجود و امکان و امتناع بالغیر و بالقیاس می آمد اما آخوند اینجا بیان کرده است.)
 مقدمه: وجوب و امتناع و امکان، دو اطلاق دیگر هم دارد:
 (باید گفت وجوب به بالذات و بالغیر و بالقیاس تقسیم نمی شود زیرا در تقسیم، وحدت مقسم لازم است و برای این سه مقسم واحدی وجود ندارد. به عبارتی سه معنای برای ضرورت وجود دارد. اگر گفته شود «ضرورت» مقسم است، معنای لغوی مقسم واقع شده است نه معنای فلسفی.)
 1- بالغیر: آن چه به سبب غیر است، یعنی غیر، علت آن است که در مورد وجوب همان وجوب معلول به سبب علت است : 1. حقیقی: وجوب وجود معلول به سبب وجود علت تامه. 2. مجازی: [1] وجوب عدم معلول به سبب عدم علت. - و در مورد امتناع، امتناع معلول به سبب عدم علت است - : 1. حقیقی: امتناع عدم معلول به سبب وجود علت تامه. 2. مجازی: امتناع وجود معلول به سبب عدم علت. - و امکان بالغیر محال است.
 2- بالقیاس الی الغیر: آن چه در ظرف وجود غیر تحقق پیدا می کند، ای اذا کان الغیر متحققا وجوب تحقق هذه المادة در مورد وجوب: - 1. وجوب علت بالقیاس به وجود معلول. 2. وجوب معلول بالقیاس به علت تامه. 3. وجوب احد معلولی علة تامة واحدة بالقیاس بمعلول آخر. همواره استلزام در این سه موارد است. در مورد امتناع: - 1. امتناع علة تامة بالقیاس بعدم معلول. 2. امتناع معلول بالقیاس بعدم علة. 3. امتناع احد معلولی علة تامة واحدة بالقیاس بعدم معلول آخر. در مورد امکان، همه ی مواردی که استلزام وجود ندارد.
 (می توان گفت بالقیاس مفاد قضیة شرطیة است
 متضایفین جزء وجوب بالقیاس دو معلول علت واحدة هستند. به طور مثال در تضایف بین بالا و پایین، بین سقف و کف نسبت واحدی برقرار شده است و به دلیل آن نسبت، دو وصف بالا و پایین پیدا شده است که این دو وصف، معلول نسبت واحدة هستند.
 وجوب بالقیاس اعم از وجوب بالغیر است از حیث مورد و متباین هستند از حیث مفهوم.
 امکان بالقیاس همه مواردی است که استلزام وجود ندارد. مثل قلم با تخته پاک کن)
 تمهید آخوند
 واجب بالذات معلولِ غیر نیست. لانک قد علمت واجب بالذات ما یکون موجودا من دون ای قید او شرط، ای من دون ایة حیثیة تقییدیة او تعلیلیة، انضمامیة او انتزاعیة [2] . زیرا هر حکمی بر موضوعی بار شود، از چند حال خارج نیست:
 1 موضوع حکم، مصداق موضوع است من دون ای قید او شرط. (مانند «الله تعالی موجود» که ضرورت ازلیة است و هیچ قید و شرطی ندارد)
 2 موضوع حکم، ذات موضوع است در ظرف وجود (این همان ضرورت ذاتیة است مانند «وجود زید موجود». بقیة فلاسفه برای این قسم به «الإنسان إنسان» نیز مثال می زنند که به نظر ما صحیح نیست.
 3 موضوع حکم، ذات موضوع است با حیثیت تعلیلیه: وجود زید موجود ای بسبب علته.
 4 موضوع حکم، ذات موضوع با حیثیت تقییدیه انضمامیه یا انتزاعیه. (انضمامیة مانند «زید عالم» و انتزاعیة به همان سه نوعی است که بیان شد یعنی اضافی، اعتباری و سلبی.)
 فصل (2) في أن واجب الوجود لا يكون بالذات و بالغير جميعا و في عدم العلاقة اللزومية بين واجبين لو فرضنا
 كل ما لا علة له في ذاته لا يجب بعلة لأنك قد علمت أن مناط كون الشي‌ء واجبا بالذات هو كونه إذا نظر إليه من حيث ذاته بذاته مطابقا للحكم عليه بأنه موجود و محكيا عنه بذلك من غير حيثية أخرى انضمامية أو انتزاعية تقييدية أو تعليلية فإن مصداق الحكم على الأشياء قد يكون نفس ذات الموضوع من غير اعتبار آخر مطلقا و هو الضروري الأزلي الدائم و قد يكون نفس الموضوع من دون شرط و علة لكن ما دام اتصاف ذات الموضوع بالثبوت- فالحيثية المذكورة تؤخذ على نحو الظرفية البحتة لا على تعليل الحكم أو تقييده به- كقولنا الإنسان حيوان و الإنسان إنسان و يقال له الضروري الذاتي و قد يكون ذات الموضوع باعتبار حيثية تعليلية خارجة عن مصداق الحكم و قد يكون مع حيثية أخرى غير الذات تقييدية سواء كانت سلبية كزيد أعمى أو إضافية كالسماء فوقنا أو اعتبارية كزيد ممكن أو انضمامية كزيد أبيض فصدق الموجودية على‌ الواجب الوجود من قبيل الضرورة الأزلية إذ معنى كون الشي‌ء واجبا لذاته أن يكون بحيث إذا اعتبر ذاته بذاته من غير اعتبار أي معنى كان و أية حيثية كانت غير نفس الذات يصدق عليه مفهوم الوجود و الموجودية. الحكمة المتعالية فى الاسفار العقلية الاربعة، ج‌1، ص: 92 و 93 و 94


[1] طبق نظر مشهور.
[2] انتزاعیه سه جور است: 1. اضافی است: «زید اب». 2. اعتباری: «زید ممکن». 3. سلبیه «زید أعمی»

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo