< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

97/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: طلب و اراده /ماده امر /اوامر

خلاصه مباحث گذشته:

در جلسه قبل گفته شد بین طلب و اراده تفاوتی وجود ندارد و اینکه مرحوم نائینی فرمود طلب و اراده مفهوما و مصداقا با هم متفاوت هستند ناظر به کلام مرحوم آخوند نبود. و همچنین گفته شد منظور از روایت السعید سیعد فی بطن امه اقتضای ذات انسان ها است و منافاتی با تغییر آن ندارد. بحث به این مطلب منتهی شد که مرحوم آخوند فرمود اراده مقدماتی دارد که منتهی به شوق اکید م‌یشود. در حالی که ما در بعضی موارد اراده داریم ولی شوق اکید نداریم

 

1اوامر

1.1ماده امر

1.1.1طلب واراده

1.1.1.1انفکاک شوق اکید ازاراده

مرحوم آخوند فرمود اراده عبارت از شوق اکید است( البته شوق اکید مراتبی دارد فلذا مرحوم آخوند شوق اکید را مقید به شوق اکیدی می‌کند که به دنبالش تحریک عضلات صورت بگیرد)[1] در حالی که احیانا اراده هست ولی شوق اکید نیست. مثلا گفته می‌شود من نمی‌خواستم فلان کار را انجام دهم ولی علی رغم میل باطنیم انجام دادم. در این گونه موارد اراده هست ولی شوق اکید نیست. فلذا باید گفت قوام اراده به شوق اکید نیست.

1.1.1.2عدم قوام اراده به بعضی از مقدمات

مرحوم آخوند فرمود[2] برای اراده یک سری مقدمات وجود دارد و بعد از آن مقدمات اراده محقق می‌شود در حالی که بعضی از مقدمات در بعضی موارد دخلی در اراده ندارند. در التفات کلام ایشان صحیح است ولی در تصدیق به فائده و جزم به عدم مانع این گونه نیست زیرا خیلی اوقات اراده هست ولی شک در فائده وجود دارد یا اصلا علم به عدم فائده وجود دارد. و بعضی اوقات اراده هست ولی شک در وجود مانع هست فلذا این گونه نیست که قوام اراده به مقدمات باشد.

بله قبول داریم که اکثر اوقات شوق اکید و مقدمات اراده وجود دارند ولی این گونه نیست که قوام اراده به این موارد باشد.

1.1.1.3تفاوت اراده تکوینی و تشریعی

مرحوم آخوند بین اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل است و می‌فرماید[3] اراده تکوینی عبارت از اراده ای است که دارای یک سری مقدمات است و موجب تحریک عضلات به سوی فعل می‌شود و اراده تشریعی عبارت از اراده ای است که دارای یک سری مقدمات است و موجب تحریک عضلات به سوی امر و بعث به سوی عمل می‌شود.

1.1.1.4معنای اراده تکوینی و تشریعی در خداوند

ایشان می‌فرماید معنای اراده تکوینی و تشریعی که ذکر شد در حق خداوند صحیح نیست زیرا شوق اکید و غیر آن در خداوند متصور نیست بلکه مراد از دو نوع اراده با معنایی که ذکر شد در نفس پیامبر و ائمه معصومین است. اما اراده تشریعی در خداوند به معنای علم به مصالح و مفاسد در متعلقات احکام است و اراده تکوینی در خداوند به معنای علم به نظام احسن و اکمل است. فلذا نزد مرحوم آخوند احکام دارای چهار مرتبه هستند.

1.1.1.5چهار مرحله بودن مراحل حکم

    1. ملاکات یا اقتضاء

    2. مرتبه تشريع و انشاء

    3. مرتبه فعليّت و اجراء

    4. - مرتبه تنجّز. حكم در حق آنان منجّز می‌شود يعنى مخالفتش عقاب داشته باشد و افراد معذور نباشند

بنا بر تعریف اراده تکوینی و تشریعی نسبت به خداوند گفته می‌شود مرحله فعلیت حکم در نفس نبی و ولی است یعنی وقتی اراده در نفس نبی فعلیت یافت حکم نیز به فعلیت می‌رسد. فلذا گفته می‌شود انشاء احکام دفعی است یعنی خداوند آنها را جعل و تشریع کرده است ولی به تدریج اراده و کراهت نسبت به هر کدام محقق شد حکم نیز فعلیت پیدا می‌کند. ممکن است حکمی در زمان امام صادق «علیه السلام» فعلیت پیدا کند و یا ممکن است حکمی در زمان حضور فعلیت پیدا کند ولی از قبل انشاء شده باشد.

خلاصه: به نظر مرحوم آخوند فعلیت حکم به فعلیت اراده و کراهت در نفس پیامبر و ائمه معصومین است.

1.1.1.5.1دو مرحله بودن مراحل حکم

مدرسه نائینی قائل هستند[4] که مراتب حکم، دو مرحله است:

    1. مرتبه انشاء و جعل كه مرحله تصويب و تشريع قانون است. و لو اینکه هنوز به مردم اعلام و ابلاغ نشده است.

    2. مرتبه فعليّت و اجراء كه پس از اعلام و ابلاغ رسمى بايد افرادى كه مشمول اين قانون هستند، بدان عمل كنند و هيچ عذرى از آنان پذيرفته نيست‌.

اینکه گفته شود بعد از حکم باید اراده وکراهت وجود داشته باشد تا حکم فعلی باشد دلیل ندارد و نیاز به اثبات دارد.

1.1.1.6روح حکم

طبق مدرسه مرحوم آخوند روح حکم ملاکات است ولی طبق مدرسه مرحوم نائینی روح حکم به فعلیت یافتن موضوعی است که به صورت قضایای حقیقیه فرض شده اند.

در حقیقت چیزی که برای خداوند مهم است این است که انسان ها امتثال و بندگی داشته باشند فلذا اگر کسی در طول مدت عمرش شراب می‌خورد ولی فکر می‌کرد که آب است و این کار را به عنوان بندگی خدا انجام می‌داد به بهشت می‌رود ولی اگر کسی آب می‌خورد ولی معتقد بود که شراب است و به خاطر مخالفت خداوند این کار را انجام می‌داد جهنم می‌رود. احکام طرق و الطافی هستند که موجب بندگی عباد می‌شوند و خودشان موضوعیتی ندارند.

1.1.1.6.1بیان دو نکته

نکته اول: ما قبول داریم که برای جعل احکام مبرری باید وجود داشته باشد و جعل احکام جزاف نیست ولی لازم نیست که احکام به مصالح ومفاسد گره خورده باشد.

نکته دوم: ما قبول داریم که خداوند نسبت به واجبات محبتی دارد و نسبت به محرمات نیز بغض دارد ولی به صورت شوق اکید و بغض اکید نیست.

خلاصه: چیزی که در دسترس ماست خطابات است که چند نکته از آنها استفاده می‌شود:

    1. مفاد خطابات، جعل حکم است.

    2. مفاد خطابات، قضایای حقیقیه هستند.

    3. فعلیت احکام به فعلیت موضوعشان است.

    4. تنجز حکم عقلی است وربطی به مراحل احکام ندارد.

نتیجه: ما نتوانستیم ادعای مرحوم آخوند را قبول کنیم.

1.1.1.7اتحاد طلب با علم خداوند

مرحوم آخوند می‌فرماید[5] :ممكن است كسى بگويد شما كه طلب و اراده را متحد مى‌دانيد و مى‌گوئيد: هرجا امر بود طلب هست و هرجا طلب بود اراده تشريعى هست و از طرفى هم اراده را به علم به مصلحت تعريف كرديد، پس لازمه سخن شما آنست كه بتوانيم بگوئيم: مولى با امر خود علم به مصلحت را انشاء كرده است( اراده تشریعی خداوند) و چیزی که انشاء شده علم است، درحالى‌كه احدى اين را نگفته است.

بعد ایشان جواب می‌دهند: منظور ما از اتحاد بین طلب و اراده این است که بین طلب انشائی و اراده انشائی اتحاد وجود دارد و چیزی که مدلول امر است طلب انشائی و اراده انشائی است نه اینکه طلب حقیقی و اراده حقیقی مدلول امر باشد.

همین جواب را در اشکالات قبلی مطرح کردند ولی در موارد قبلی اراده به معنای شوق بود ولی در این جا اراده به معنای علم به مصلحت است.

1.1.1.7.1عدم اتحاد طلب با اراده به معنای علم

ما قبلا گفتیم منظور مرحوم آخوند از اتحاد طلب و اراده به معنای شوق اکید، طلب نفسی است. اگر ما ادعای ایشان را در اراده به معنای شوق اکیدقبول کنیم که طلب و اراده متحد هستند، در این جا که اراده به معنای علم به مصلحت است نمی‌توانیم قبول کنیم که طلب با اراده متحد هستند. اشکال ندارد که گفته شود منظور از طالب یعنی شوق اکید است اما منظور از طالب بخواهد عالم باشد درست نیست.

این که مرحوم آخوند اصرار دارند که هر کجا طلب و اراده بود متحد باشند درست نیست.

 


[1] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص65..أن يكون ذلك الشوق المؤكد المستتبع لتحريك العضلات في إرادة فعله بالمباشرة أو المستتبع لأمر عبيده به‌
[2] فوائد الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص27..لكنك غفلت عن انها مرادة بأسبابها الاختياريّة فهي مسبوقة بتصورها و تصوّر دواعيها و الميل و حصول الجزم و العزم عليها الّتي هي مقدّمات صدور الأفعال بالاختيار مرادة، فلا تخرج عن كونها اختياريّة يتعلّق إرادته تعالى بها كذلك، بل مع تعلّقها بها كذلك لا تكاد أن تكون بلا اختيار، كما لا يخفى على ذوي البصائر و الأفكار
[3] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص67..الإرادة التكوينية و هي العلم بالنظام على النحو الكامل التام دون الإرادة التشريعية و هي العلم بالمصلحة في فعل المكلف‌
[4] مقرر: ظاهرا این بحث در جمع بین حکم ظاهری و واقعی مطرح شده است و بنده پیا نکردم.
[5] کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص67..لعلك تقول إذا كانت الإرادة التشريعية منه تعالى عين علمه بصلاح الفعل لزم بناء على أن تكون عين الطلب كون المنشإ بالصيغة في الخطابات الإلهية هو العلم و هو بمكان من البطلان

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo