< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

1402/03/24

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحیم

ربّنا لا تَکلنا إلی أنَفسنا طَرفَةَ عَینٍ أبَداً

از لحاظ منابع برای این بحث هم قرآن و هم حدیث و ادعیه اهل بیت ع و زیارتنامه ها که در آن ها سیره انبیا و اولیای الهی در سطوح مختلف بیان شده است. ما به گنجینه بسیار غنی دسترسی داریم و هر کس به تناسب نیاز خودش خودش می تواند بهره برداری کند، از برنامه های موجز و کوتاهی که در سوره های مبارکه قرآن مثل حمد، عصر، بقره، نساء، آل عمران، یوسف ع و سوره های مثل قصص و شعراء راجع به سیره حضرت موسی ع به خوبی می توانیم نمونه های گوناگونی ببینیم و روش و فلسفه این تنوع روشی را بیان کردیم؛ هم تنوع نیازها و هم تنوع سطوح مخاطبین و تنوع نیازهایی که در حال مطرح شدن هستند در جوامع مختلف، لذا همیشه این منابع برای ما محترم و قابل استفاده هستند این روش بهره برداری ما است که ما را توانمندتر در این عرصه علمی نشان می دهد.

لذا ما از همه این منابع به خوبی استفاده کنیم و در یک کلمه می توانیم بگوییم اگر سبک زندگی مطرح شد در منابع ما تحت عنوان سیره پیامبر ص و اهل بیت ع مطرح می شود، زیارت جامعه کبیره سیره اهل بیت ع را به خوبی ترسیم کرده است یا در زیارت امین الله که از جمله ی « اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیْکَ والِهَةٌ» اگر بخواهیم به ایمان نسبت دهیم یا طبق حدیثی که از امام کاظم ع با هشام آغاز کردیم و نمونه ایی را بیان کردیم این سبک زندگی خردمندانه است و تحصیل علم و آگاهی را از راه داشتن خرد مطرح می کند و هم لوازم این داشتن چنین خردی به خوبی از آیات بیان می کند. لذا گفتیم این حدیث یک تفسیر موضوعی است برای انسان خردمند.

بخشی از این حدیث را خواندیم و با حذف آیات قرآن که بسیار مهم است و ربط آیات با موضوعات محل بحث امام معصوم که یک جای کار علمی تحلیلی را پر می کند.

چون بنای بر اختصار داریم و استشهاد بر آیات را چشم پوشی می کنیم، فقط فهرست این سبک زندگی خردمندانه را در این جلسه دنبال می کنیم.

«يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ‌ ﴿فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ‌ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‌ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ‌ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ﴾[1] »[2] در اینجا امام معصوم ع محوریت بحثش را به خرد و فهم قرار داده است، و فرموده که خداوند بشارت داده که صریحا در آیه آمده است و روش تعامل یک انسان خردمند با شنیده ها و داده ها و هر بحثی که در زندگی پیش می آید روش تعامل را بیان کرده است و این یک سبک در زندگی است؛ چرا که انسان ها نسبت به شنیده ها یا تسلیم می شوند و یا انکار و یا تحقیق می کنند، امام می فرماید که بنای این افراد بنا در تحقیق دارند و بهترین گزینه را انتخاب می کنند، چون اولا وقتی می گویند ﴿يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ‌ ﴾ این نشان از تحقیق و مصاحبه است و باید خبر بگیرد و مطالعه کند، متناسب با آن موضوعی که درباره آن تصمیم می گیرد که تسلیم آن شود تأیید کند یا رد کند، بعد تحقیق و به حقیقت و واقعیت بتواند اشراف پیدا کند و اگر باید انتخابی داشته باشد بهترین ها را انتخاب می کند، ﴿يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ‌ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‌﴾.

قرآن روی أحسن بودن مانور داده چنانکه در قرآن می خوانیم: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ﴾[3] یا ﴿لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا﴾[4] ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا﴾[5] ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[6] این أحسن بودن یک سبکی است که خداوند نشان می دهد و به عنوان موجود أکمل در هستی روش او در آفرینش در هدایت در تربیت حتی در پاداش دادن و در مجازات بهترین را انتخاب می کند، خردمندان اینچنین هستند اهل عقل و فهم اینچنین انسان هایی هستند، اگر بگوییم این یک سبک زندگی الهی است گزاف نگفته ایم و خداوند روش خود را تعلیم می کمد و می خواهد که ما ایچنین باشیم، وقتی می فرماید: ﴿أَحْسَنُ عَمَلًا﴾[7] اگر بخواهید از خطرات زندگی اندوه بار مشکل زا در دنیا مطلع شوید فرمود: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا﴾[8] در ادامه سوره کهف می خوانیم که :﴿الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾[9] این افراد خیال می کنند که کار نیک انجام می دهند در حالی که مسیر انحرافی می روند.

سبک زندگی الهی در قرآن بیان شده و همچنین سبک زندگی های مخالف در سیره فرعون قارون و یا در سیره طغیان گران و منافقان به خوبی بیان شده و تابلوها را قرآن به خوبی با مصادیق تاریخی بیان شده و واقع بینانه بودن طرح قرآن را نشان می دهد. این نمته اول امام کاظم ع

نکته دوم حدیث امام ع :

جایگاه عقل

این عقل و خردی که محور شده است در حرکت تبیینی امام معصوم ع، اینکه تمام حجت های الهی با وجود عقل مفید و تأثیرگذار است.

«يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالْأَدِلَّةِ» حجت ها بوسیله خردها به کمال می رسند، یعنی حجت مثل وقتی می گوییم در منطق قیاس داریم و صغری و کبری و نتیجه محصول می دهد و هر کدام به تنهایی نتیجه نمی دهد و عقل به تنهایی و پیامبر به تنهایی جواب نمی دهد و عقل به تنهایی بدون هدایت أنبیا جواب نمی دهد، البته عقل هدایتگر انسان است به حجت الهی و لذا می فرماید که عقل به وجود خالق علی الاطلاق راهنمایی می کند. لذا خدا هم انبیا را فرستاده و هم دلایل ربوبیت خود را مطرح کرده و عقل است که این بهره می برد و عقل با بهره مندی از بیانات انبیا الهی و از بیانات خدا در قرآن به نتیجه مطلوب می رسد و لذا فرمود: «يَا هِشَامُ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ دَلِيلًا عَلَى مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً» آیات الهی را که بیان کرده به این علت بوده که این خالق و مدبر را شما پیدا کنید و این آیات نشانه های او است و اینکه او مدبر الامور انسان است، «بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً». امام ع آیات فراوانی را از سوره های گوناگون که در کل آیات شاه بیت آن ﴿لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ‌﴾[10] ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[11] می باشد که در سوره های مختلف تکرار شده است؛ همچنین این را امام کاظم ع فرموده : ﴿قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ‌ ما حَرَّمَ‌ رَبُّكُمْ‌ عَلَيْكُمْ‌ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ‌ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ‌ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ‌ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ‌ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ‌ إِلَّا بِالْحَقِ‌ ذلِكُمْ‌ وَصَّاكُمْ بِهِ‌ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‌ ﴾[12] خط قرمزها در زندگی در این آیه بیان شده است. این لیست به عنوان خط قرمز های زندگی انسانی بیان شده و در آخر فرموده: ﴿لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‌﴾ یعنی هر کس این را مطالعه کند با عقل خودش می فهمد فواحش انسان را به کجا میرساند و یا شرک اثر او چیست و یا ترک احسان به والدین نتیجه آن چیست و یا قتل نفس انسان را به کجا می رساند؛ این امور الفبای ابتدایی زندگی انسان است.

امام می فرماید که خدا اهل حق را موعظه کرده است: «يَا هِشَامُ ثُمَّ وَعَظَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ رَغَّبَهُمْ فِي الْآخِرَةِ» انسان عاقل احتیاج به یادآوری و موعظه دارد و خداوند این نقش را ایفا کرده است با موعظه کردن اهل عقل، یکی از موعظه های الهی که مهم است این می باشد ﴿وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ‌ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌﴾[13] این یکی از بهترین موعظه های الهی است که زندگی دنیا با همه زرق و برق خود انتهای آن چیزی جز بازی نیست، این بازی برای اهل عقل و فهم صحنه گردانی موقتی است که انسان در درون آن خودش را پیدا کند و همیشه فکر و نگاه او به آخرت باشد ﴿وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ﴾ خیر در آخرت است.

برای انسان های با تقوا و آخرت اندیش پیشگیری مهم است و قبل اتفاق و وقوع در مخمصه مطالعه دارد و این انسان عاقبت اندیش است و این انسان برای او آخرت خیر است و از دنیا چشم پوشی می کند؛ البته چشم پوشی از دنیا به معنای نفی دنیا نیست و این را قرآن به صراحت نفی می کند ﴿و أن لَیس للانسان إلّا ما سعی﴾[14] ولی چه نحو تلاشی ؟ نشود ﴿ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾[15] در ادامه می فرماید ﴿ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌﴾[16] وقتی مقایسه می کند آخرت را با دنیا که لهو لعب است می توانید وارد یک مقارنه و مقایسه بسیار مهم و تأثیرگذار در نوع نگاه شما به زندگی باشد، انسان با تقوا و خردمند انسان عاقبت اندیش است و این فرد نگاهش به دنیا متفاوت است و لذا تعامل با دنیا و پدیده های دنیایی به تعبیر امام عل ع متفاوت است می شود دنیا گذرگاه او، دنیا برای تجارت خانه و گشتزار او می شود. این فرد مغلوب زندگی محدود لهو لعبی نخواهد شد.

«يَا هِشَامُ ثُمَّ خَوَّفَ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ عِقَابَهُ» انسان هایی که تعقل نمی کنند باید به آن ها هشدار داد، با این افراد با زیان خوش نمی شود صحبت کرد باید این افراد را ترساند، قرآن این ترساندن ها را برای افرادی که تعقل نمی کنند ﴿ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ. وَ إِنَّكُمْ‌ لَتَمُرُّونَ‌ عَلَيْهِمْ‌ مُصْبِحِينَ. وَ بِاللَّيْلِ‌ أَ فَلا تَعْقِلُونَ‌﴾[17] تکه کلام های امام در آیات منتخب ایشان یعقلون و تعقلون است.

در ادامه امام ع فرمود : «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ» وقتی خدا را به ما نشان داد و ما گوش بزنگ این خدایی که ما را آفریده و دنیا و آخرت را ترسیم کرده و در این شرایط قرار دادهف از کجا باید مسیر زندگی را پیدا کنیم و از لهو لعب بیاییم بیرون چه کنیم؟ خدا فرموده که باید دانا شوید « إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ» ﴿وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ‌ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ‌ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ‌﴾[18] کسی که اهل دانایی باشد و دنبال دانش برود عقل او خرد او بکار می افتد یعقل تعقل می کند باید کتابی باشد مطالعه کنید تا ذهن حرکت کند و دنبال فهم کتاب برود، در حقیقت بکار گرفتن عقل و خرد یکی از مهمترین اصول تکاملی زندگی انسانی است « إِنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ» این ها مکمل یکدیگر هستند. به تعبیر حدیث شریف امام علی ع : «العَقلُ مَركَبُ العِلمِ ، العِلمُ مَركَبُ الحِلمِ »[19] تا عقل نباشد انبیا نمی توانند مفید باشند و تا عقل نباشد خدا را متوجه نمی شویم و تا عقل نباشد حقیقت زندگی دنیا فهمیده نمی شود.

«يَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» کسانی که تعقل نمی کنند مورد مذمت قرار داده تا بفهماند که این ها در مسیر ضرر رساندن به خود و دیگران هستند و آیات فراوانی امام ع بیان کرده اند ﴿وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ ... أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَ‌ وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ‌[20] بعضی گوش فرا می دهند ولی کر هستند حتی اگر بخواهند گوش کنند نمی توانند ﴿وَ لَوْ كانُوا لا يَعْقِلُونَ‌[21]

﴿أَمْ تَحْسَبُ‌ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ‌ أَوْ يَعْقِلُونَ‌ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ‌ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا﴾[22] این افرا بدتر از حیوانات هستند چرا که از ظرفیت وجودی خود استفاده نمی کنند.

«يَا هِشَامُ ثُمَّ ذَمَّ اللَّهُ الْكَثْرَةَ » نباید دنبال کثرت کاری باشیم که بعضی که می خواهند گزارش کار بدهند دنبال کمیت است نه کیفیت، خداوند کثرت را مذموم می داند، ﴿وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ‌ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّه﴾[23] ، ﴿بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ‌﴾[24] ، ﴿بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ‌﴾[25] نمی توان کثرت را معیار قرار داد، و این مثل غلط است که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو !!

«يَا هِشَامُ ثُمَّ مَدَحَ الْقِلَّةَ» ﴿وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ﴾[26] پس اکثریت نباید ملاک باشد و دنبال آدم هایی که کمتر دیده می شوند و کمتر افراد به دنبال آن ها هستند مهم هستند و باید دقیق بود.

«يَا هِشَامُ ثُمَّ ذَكَرَ أُولِي الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّكْرِ وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْيَةِ» کثرت مذمت کرد و قلت هم مدح شد و خردمندان را به بهترین وصف و به بهترین بیان کرد «وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْيَةِ» بهترین ویژگی ها از آن اولی الالباب است، ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ‌﴾[27] این درس از آن خردمندان است که وقتی به آن ها گفته شود خدا حکمت را به خردمندان داده است، ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾[28] این افراد ارزش حکمت را می فهمند که یک کلمه حکیمانه دنیایی را متحول کند و خیر کثیر در آن است و باید به کمیت نگاه نکرد بلکه باید به کاربرد آن نگاه کرد. در حقیقت اولی الالباب را قرآن تأیید می کند و این تأییدات مفصل است.

«يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِه» ﴿إِنَّ فِي ذلِكَ‌ لَذِكْرى‌ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ‌﴾[29] این برای کسی است که قلب داشته باشد و عقل خود را بکار گیرد این فرد می تواند بهره برداری کند. دل قلب و عقل یکی است.

﴿وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ﴾[30] آنچه به لقمان داده شده حکمت است و این حکمت همان عقل است که به او داده شده، لذا می بینیم که امام می رود سراغ حدیث و حالا که لقمان حکمت دارد ببینیم چه حکمت هایی برای فرزندش مطرح کرده است و به او نشان داده است.

 


[1] زمر 20.
[2] الکافی، ج1، ص13.
[3] زمر 23.
[4] ملک 2.
[5] فصلت 33.
[6] مومنون 14.
[7] ملک 2.
[8] کهف 103.
[9] همان 104.
[10] نحل 12.
[11] مؤمن 70.
[12] انعام 153.
[13] انعام 33.
[14] نجم 39.
[15] کهف 104.
[16] انعام 33.
[17] صافات 138.
[18] عنکبوت 43.
[19] میزان الحکمه، ج7، ص495.
[20] یونس 43.
[21] یونس 43.
[22] فرقان 44.
[23] انعام 117.
[24] لقمان 31.
[25] عنکبوت 63.
[26] سبأ 13.
[27] بقره 269.
[28] لقمان 12.
[29] ق 37.
[30] لقمان 12.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo