< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

1402/03/25

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم الله الرحمن الرحیم

ربّنا لا تَکلنا إلی أنَفسنا طَرفَةَ عَینٍ أبَداً

صحبت های امام کاظم ع را با جناب هشام مورد دقت قرار دادیم، این حدیث با ارزشی است که امام ع روش بهره مندی از قرآن کریم در دستیابی به اصول خرئمندی و اصول تعقل ما را هدایت می کند، و هم به احادیث مختلف اولیاء خدا و خردمندان و أئمه معصومین ع در کنار هم گردآوری کرده امام کاظم ع، و لوازم زندگی و اصول زندگی خردمندانه و راهکارهای رسیدن به زندگی خردمندانه را تبیین کرده و منظومه ایی است از مسائل سبک زندگی؛ با این نگاه بهره ما چند برابر خواهد شد.

آیات قرآن را در جلسه قبل پشت سر گذاشتیم و آنچه که امام ع از آیات با کلید واژه عقل و تعقل که در قرآ« آمده بود را امام گردآوری کرده و طبقه بندی کرده بود و استشهاد کرده بود، و ما رساند به حکمتی که قرآن درباره آن سخن می گوید چیزی غیر عقل و فهم نیست و داشتن خرد بالاترین حکمت است. به عبارت دیگر شاه کلیدی است که اگر به آن دست یافت به خیر کثیر و به بهترین گنجینه مورد نیاز در زدگی دست یافته است. و بر این اساس می بینیم که لقمان حکیم وقتی یاد او می آید و خداوند مواعظ لقمان برای فرزندش را بازگو می کند﴿، يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[1] این بیان قرآن است، در بیش از یک صفحه قرآن درباره مواعظ لقمان به فرزندش یادآوری می کند که خود یک منظومه برای سبک زندگی است.

اینجا امام کاظم ع می فرماید که لقمان به فرزندش چه گفته و این متخذ از آیات قرآن است و یا کلام خود لقمان است که در قرآن به شکل دیگر بیان شده و به تعبیری به چند نوع تعبیر آمده، مثل عدم تکبر و تواضع داشتن که لقمان فرموده : ﴿وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ﴾[2] ، در حدیث امام کاظم ع لقمان به فرزندش فرموده: «إِنَّ لُقْمَانَ قَالَ لِابْنِهِ تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ» نه فقط آدم خردمند باید تواضع کند و مقتضای خردمندی تواضع و فوروتنی است بلکه نشانه خردمندتر بودن یعنی در حقیقت برای تعقل هم مراتبی قائل شده که بالاترین مراتب تعقل در فروتنی برای حق است نه برای هر کس و هر شخص، یعنی در برابر حق سر باید فرود آورد و حق را بپذیر و پیرو حق باش، تواضع در برابر حق انسان را در بالاترین درجات خرددمندی قرار می دهد. «وَ إِنَّ الْكَيِّسَ لَدَى الْحَقِّ يَسِيرٌ» یعنی خردمندی و فرزانگی در کنار حق بسیار ساده و راحت است.

در ادامه جناب لقمان فرمودند: «يَا بُنَيَّ إِنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهَا عَالَمٌ كَثِيرٌ» این دنیا که گفتیم لهو و لعب است یک دریای بسیار بسیار ژرفی است که خیلی ها در این دریا غرق شده اند دردنیای مادیات و لهو ولعب، لذا در این دنیا نیاز به کشتی داری و این کشتی عبارت است از : «فَلْتَكُنْ سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقْوَى اللَّهِ» تقوای الهی یک کشتی نجات دهنده است، نجات غریق است این تقوا در دریای مواج، «وَ حَشْوُهَا الْإِيمَانَ» در درون کشتی آنچه تعبیه شده است ایمان است اگر ایمان باشد با کشتی تقوا می توانی نجات پیدا کنی؛‌« وَ شِرَاعُهَا التَّوَكُّلَ » این کشتی بادبان می خواهد که او را جهت دهد و در حرکت کمک کند و این توکل بر خدا است «وَ قَيِّمُهَا الْعَقْلَ» یک ناخدا و کشتیبان می خواهد و آن عقل است که کشتی را به ساحل نجات می راند، «وَ دَلِيلُهَا الْعِلْمَ » قطب نمای این کشتی و عقل که آن را می راند دانش است «وَ سُكَّانُهَا الصَّبْرَ» کسانی که در کشتی مستقر می شوند چیزی نیست جز صبر و استقامت و بردباری، انسان با این چند ویژگی ایمان تقوا توکل خردورزی دانایی و استقامت و صبر، با این چند اصل در زندگی دنیا می خواهد به خوبی حرکت کند.

« يَا هِشَامُ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ دَلِيلًا» از کجا بدانیم این انسان فرزانه و خردمند است و د رمسائل خردورزی می کند، می فرماید « وَ دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ» اگر کسی فکر کند یعنی عقل او بکار گرفته شده و خرد او به حرکت در می آید، «وَ دَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ» راهنمای تفکر سکوت است فردی که فکر می کند باید سکوت داشته باشد، آدم پر حرف ذهن خود را به غیر ضروری مشغول می کند نمی تواند فکر کند. لذا امام صادق ع فرمودند: «السُّكوتُ راحَةٌ لِلعَقلِ»[3] عقل را با آرامش به فکر کردن وا میداری، اینجا هم امام ع فرمودند: «وَ دَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ» صحبت نکردن و سکوت کردن.

«وَ لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ مَطِيَّةً وَ مَطِيَّةُ الْعَقْلِ التَّوَاضُعُ» هر چیزی یک راهبر می خواهد و وسیله حرکت او شود، این وسیله حرکت تو که عاقل هستی تواضع است، فروتنی تو را از تنگناها عبور می دهد.

«وَ كَفَى بِكَ جَهْلًا أَنْ تَرْكَبَ مَا نُهِيتَ عَنْهُ» از آنچه که تو را نهی کرده اند فاصله بگیر و اگر انجام دهی وارد حوزه جهالت و نادانی می شوی، این بی خردی است که به انسان گفته اند نکن و فرد انجام می دهد این نشانه بی خردی است.

«يَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِيَعْقِلُوا» اصل هدف آفرینش انسان و بعثت انبیا این انسان ها بیایند خردورز شوند و تعقل کنند چون این تعقل فرزانگی و کمال می آورد. ِ«يَعْقِلُواعَنِ اللَّهِ » از چه منبعی درس بگیرند و راه را پیدا کنند، می فرماید باید از خدا و آفریدگار آن ها درس بگیرند و این تعقل باید منجر شود که به خدا برسند و از خدا درس بگیرند که منبع کمال یابی است. «فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً» چه کسی از خدا فرمانبردارتر است ؟ کسی که معرفتش بالاتر باشد استجابت و پیروی از خدا بهتر است و بهتر در مسیر تکامل قرار می گیرد؛ « وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا» داناترین فرد به امر آن کسی است که عقل و خرد او بالاتر باشد، «وَ أَكْمَلُهُمْ عَقْلًا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ » کاملترین انسان در تعقل بالاترین انسان در دنیا و آخرت است، وقتی می گوییم که حضرت خاتم الانبیا ص کاملترین انسان است هم در دنیا بالاترین است و هم در آخرت و آنچه در روایات در مورد درجات و استقرار انبیاء و اولیاء مشخص شده بالاترین رتبه برای خاتم پیامبران قرار داده شده چون کاملترین عقل را داشته.

« يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً» یک حجت ظاهری و باطنی «فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ» انبیاء و اولیاء حجت برونی هستند که به تأیید حجت درونی می رسند، و اگر عقل و أنبیاء همراه شوند حجت بیرونی در تکامل حجت درونی و حجت درونی در پذیرش حجت برونی مفید هستند، لذا این دو با ید با هم باشند و این در درایه الحدیث بهتر می فهمیم و در فهم قرآن هم تأثیرگذار است. اگر این دو در کنار هم نباشند انحرافاتی که در تفسیر آیات و در تفسیر احادیث و در فهم خوب تاریخ خودش را نشان می دهد.

لوازم خردورزی و خرمدمندی در زندگی چیست؟ فرموده :

     «يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ الَّذِي لَا يَشْغَلُ الْحَلَالُ شُكْرَهُ » بین دو لبه پرتگاه استف وقتی خدا حلال داد لذت های حلال باعث نمی شود که شکرگزاری را فراموش کند و حلال نمی تواند باعث غرور او شود. ممکن است با عطای خدا به مشغولیت بیارد و وقتی برای سپاسگزاری برای او نگذارد و این چراغ خطری است که عاقل متوجه این باشد.

     «وَ لَا يَغْلِبُ الْحَرَامُ صَبْرَهُ» چراغ خطر دوم اینست که اگر با حرام روبرو شد باید صبر کند، صبر او در برابر گناه ممکن است که نابود شود و این انسان عاقل باید بین دو لبه حرکت کند و این خط کلی زندگی است.

: «يَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ فَكَأَنَّمَا أَعَانَ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ» از این قسمت امام وارد جزئیات می شود و تطبیقات را بیان می کنند، این کلیات مصادیق آن در زندگی کجاست؟ می فرماید که اگر انسانی 3 تا را بر 3 تا مسلط کند گویا خودش را کمک کرده بر نابودی خرد و عقل خودش را به دست خود نابود می کند:

     «مَنْ أَظْلَمَ نُورَ تَفَكُّرِهِ بِطُولِ أَمَلِهِ» انسان با تفکر به نورانیت می رسد و اگر دنبال آرزوهای بلند رفت در حقیقت نور تفکر را خاموش می کند. این فکر و تفکر کم نور می شود به مرور زمان و این آرزوهای دراز باعث می شود که از فکر کردن دور بماند.

     «وَ مَحَا طَرَائِفَ حِكْمَتِهِ بِفُضُولِ كَلَامِهِ»‌ حکمت های فراوانی انسان خردمند دارد ولی این لطیفه های حکمت آمیز با فضول کلامی و کلام زائد و پُر حرفی از بین می رود. کسی که حکمت های خودش را با کلمات زائد پاک کند در حقیقت نور حکمت را با ظلمت پر حرفی از بین می برد.

     «وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ» باید از مسائل زندگی عبرت بگیرد با شهوت هایی که برای انسان ها مطرح است اگر عقل راهبر او باشد این شهوت رام شده است و اگر این غریزه رام نشود اینجاست که انسان از نابسمانی دیگران بر اثر شهوت رانی گرفتار شده اند عبرت نمی گیرد و عبرت را خاموش می کند. «فَكَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ» اینجا عقل و هوای نفس به جنگ یکدیگر می روند و اگر انسان عقل را بر هوای نفس مسلط کرد و زمام هوای نفس را به دست گرفت می شود انسان با تقوا و اگر هوای نفس بر عقل مسلط شد در حقیقت عقل زندان می شود و در اسارت هوای نفس قرار می گیرد، « وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ»[4] در حقیقت عقل هایی هستند که در اسارت نفس قرار گرفته اند. «وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَيْهِ دِينَهُ وَ دُنْيَاهُ» اگر که گرفتار هدم عقل و نابود کردن عقل و تعقل خودش قرار بگیرد هم دین و هم دنیا را فاسد کرده است، امام ع هشدار می دهد که انسان خردمند چگونه است و انسانی که عقل خود را در اختیار هوای نفس قرار می دهد چطور وارد پرتگاه می شود.

«يَا هِشَامُ كَيْفَ يَزْكُو عِنْدَ اللَّهِ عَمَلُكَ وَ أَنْتَ قَدْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ عَنْ أَمْرِ رَبِّكَ» عمل انسان مایه رُشد انسان است، و این عمل می تواند رشد دهد انسان را و روز بروز بهتر شود، اگر انسان دنبال این باشد که نزد خدا عمل او مقبول باشد و رشد کند این انسان باید گوش به زنگ اوامر خدا باشد و اگر از امر خدا منحرف شود قلب، و عقل منهای امر خدا به تپش افتاد می فرماید که اینجاست که انسان با مشغول کردن قلبش او را به دنبال هوای نفس می برد، ﴿فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ﴾[5] این فرد وارد گردونه گمراهی می شود. «وَ أَطَعْتَ هَوَاكَ عَلَى غَلَبَةِ عَقْلِكَ» هوا باعث می شود مورد اطاعت پیروی می شود و هوای نفس بر عقل غالب می شود.

« يَا هِشَامُ الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ» اگر توانستی بر تنهایی صبور باشی عقل تو به قوت و قدرت عمل می کند، «فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ‌ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا» کسی که تعقل می کند و امر خدا را نصب العین خودش قرار می دهد و از خدا می خواهد که هدایت کند او را این انسان از اهل دنیا و دنیاخواهان و دنیاگرایان فاصله می گیرد، اعتزال می کند. « وَ الرَّاغِبِينَ فِيهَا وَ رَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللَّهِ» به آنچه خدا رغبت دارد رغبت می کند «وَ كَانَ اللَّهُ أُنْسَهُ فِي الْوَحْشَةِ » أنس او فقط با خدا خواهد بود «وَ صَاحِبَهُ فِي الْوَحْدَةِ» این انسان وحست ندارد و وحشت او با انس با خدا از بین می رود «وَ غِنَاهُ فِي الْعَيْلَة» در مشکلات هم خداوند به او غنی و دارایی لازم را عنایت می کند یعنی «مَن کانَ مَعَ اللهِ کانَ اللهُ مَعَهُ» و یا «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَاالَّذِي فَقَدَ مَنْ‌وَجَدَك[6] ».

«وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ» خدا عزتی می دهد که این عزت بدون نیاز عشیره و قوم حاصل می شود و عزیز خواهد بود در نزد مردم و جامعه او مورد احترام قرار می دهند.

واقع امر این است که این نصایح امام کاظم ع بسیار سودمند است و نمی شود با سرعت بگذریم و لذا بقیه رهنمودها را در جلسات آینده بررسی خواهیم کرد.

 


[1] لقمان 13.
[2] لمان 18.
[3] میزان الحکمه، ج7، ص554.
[4] نهج البلاغه حکمت 211.
[5] یونس 32.
[6] دعای عرفه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo