< فهرست دروس

استاد سید‌منذر حکیم

درس خارج فقه

1402/03/28

بسم الله الرحمن الرحيم

موضوع: نظام اجتماعی/ سبک زندگی خردمندانه/

 

خلاصه جلسه قبل:

در پرتو راهنمایی های امام کاظم ع بودیم، رسیدیم به این فراز که برای انسان خردمند دنیا و آخرت را و عوامل توجه به دنیا و عوامل توجه به آخرت و همینطور عوامل گریز از آخرت و عوامل گریز از دنیا را امام کاظم ع به خوبی ترسیم می کند. با توجه به اصل و محور بودن عمل انسان در تکامل و در رُشد انسان و آگاهی هایی که یک انسان خردمند پیدا می کند و مقیاس و میزان و معیار مفید بودن این رفتارها در تکامل یا نقش آن ها در تکامل واقعی که توسط اوامر و نواهی الهی و یا وظایف و گناهانی که شریعت ترسیم می کند؛ بین رشد و موانع رشد عوامل کندی رشد می شود را تبیین کرده است. عاقل تمام این موارد را در کنار هم می بیند و گزینش می کند و لذا اگر انسان خرد مند بهره های دنیوی را با حکمتی که راهگشای حرکت او به سوی کمال است را در کنار هم ببیند اینجا بهترین گزینش را انجام می دهد، در زمانی که انسان را نتواند همه خوبی های دنیا و عوامل رُشد واقعی را در کنار هم جمع کند اثرش را می بیند، توجه به دنیا مراتبی دارد یکی از این مراتب ارتکاب گناه است که مانع رشد است و یکی دیگر از مراتب آن توجه به دنیا باعث کندی رُشد او می شود و لذا از اهداف اصلی او را دور می کند. در جایی هم چشم پوشی از دنیا باعث سبکی او است و بهتر به سمت آخرت می رود.

به اینجا رسیدیم که ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ﴾[1] انسان ها را طوری آفریده که با مشقت زندگی کنند، یک مشقت عاقبت دارد و ره آورد آنماندگار است و یک مشقت عاقبت آن ماندگار نیست. و لذا امام کاظم ع فرمود:

« يَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِي الدُّنْيَا وَ رَغِبُوا فِي الْآخِرَةِ » خردمندان زُهد در دنیا را پیشه خود قرار داده اند، یعنی سبک زندگی آن ها در دنیا به این صورت است که خودشان ساده زیستی در دنیا را انتخاب کرده اند و رغبت در آخرت را اصل قرار داده اند، علت این انتخاب این است که دانستند « لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْيَا طَالِبَةٌ مَطْلُوبَةٌ وَ الْآخِرَةَ طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ فَمَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ مِنْهَا رِزْقَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَتْهُ الْآخِرَةُ فَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ فَيُفْسِدُ عَلَيْهِ دُنْيَاهُ وَ آخِرَتَهُ» خردمندان دنیا و آخرت را مقایسه می کند و می بیند که اگر توجه به دنیا داشت نتیجه آن چیست و نتیجه توجه به آخرت چیست؟ این دو را عاقل مقایسه می کند، توضیح فیض کاشانی در کتاب وافی در شرح این عبارت دارد بهترین است، دنیا و آخرت دو ویژگی دارد، طالب و مطلوب هستند؛ طالب یعنی خودش خواهان دارد و مطلوب یعنی خواسته شده است هم دنیا و هم آخرت طالب و مطلوب هستند، وی با تفاوت، دنیا رو خدا وطری قرار داده که روزی هر انسان مشخص است و لذا می فرمایند که اگر کسی از دنیا فرار کند روزی که مقدر او است به او می رسد، این می شود طالب بودن دنیا که خدا دستور داده که به دنبال فرد برود این قانون الهی است. دنیا مطلوب است یعنی لذت های دنیوی مطلوبیت دارد.

آخرت هم طالب و مطلوب است، آخرت خواسته ایی دارد که ای انسان از رهگذر دنیا باید بگذری و با مرگ انسان از این رهگذر عبور می کند، اگر کسی طالب دنیا باشد آخرت هم دنبال طلب او است یعنی می خواهد انسان را مرز ما بعد دنیا منتقل کند؛ مرگ علامت و هشدار و نشانه ی اینست که آخرت دنبال انسان است، «لا یمکن الفِرارُ من حکومتک»[2] ، ﴿ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ [3] همه انسان ها از این دنیا رخت بر میبندند، ولی مهم اینست که این انسان در چه حالی از دنیا می رود، رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : الدنيا مَزرَعةُ الآخِرَةِ [4] .اگر در حالی از این دنیا رهسپار آخرت شود که موانع رُشد خودش را از بین برده و تمام عوامل رُشد و کمال خود را در خودش جمع کرده که در ایمان و عمل صالح در قرآن خلاصه شده ﴿طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ﴾[5] .

اگر به موانع رُشد درگیر باشد اینجاست که انسان با مشکل روبرو است، تعبیر کتاب وافی اینست: «طالبية الدنيا عبارة عن إيصالها الرزق المقدر إلى من هو فيها»[6] دنیا مقدر شده که روزی هر انسانی را به نحو کامل دهد «ليكونوا فيها إلى الأجل المقرر»[7] .

«و مطلوبيتها عبارة عن سعي أبنائها لها ليكونوا على أحسن أحوالها» در بهترین حال و شرایط در زندگی دنیا باشد این مطلوبیت دنیا است.

«و طالبية الآخرة عبارة عن بلوغ الأجل و حلول الموت لمن هو في الدنيا ليكونوا فيها» طالب بودن آخرت هم به خاطر اینست که انسان به أجل مقدر خودش برسد و با مرگ از زندگی رخت بربندد.

«و مطلوبيتها عبارة عن سعي أبنائها لها ليكونوا على أحسن أحوالها.» فرزندان آخرت هم در این صدد هستند که بهترین حال را داشته باشند و لذا آحرت هم مطلوب است، هم انسان را آخرت دنبال می کند تا را به زندگی ابدی برساند و مطلوب است به لحاظ اینکه احوال انسان در آخرت مورد طلب همه انسان های عاقبت اندیش است.

اگر انسان عاقل دو مقایسه بین دنیا و آخرت را مثل مقایسه بین دنیا و حکمت و بین مشقت های دنیوی و اخروی انجام دهد این انسان خردمند زُهد در دنیا را انتخاب می کند و رغبت به آخرت را مورد توجه قرار می دهد.

«يَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَى بِلَا مَالٍ» اگر کسی بخواهد با کمترین زحمت به دارایی برسد، وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ نفس انسان از حسادت و رشک بر دیگران راحت شود، چون حسادت درد و یک نوع مرض قلب که بسیار کشنده است، حسود خودش را نابود می کند لذا انسان عاقل دنبال اینست که حسادت نکند و دل او از هر حسادتی رها باشد.

وَ السَّلَامَةَ فِي الدِّينِ در دین خود از سلامت لازم برخوردار باشد؛ این سه ویژگی دارایی بدون پول، راحت روان از حسادت و دین او از هرگونه مزاحمی سالم باشد.

برای رسین به 3 خواسته باید: «فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكَمِّلَ عَقْلَهُ» از خدا تکامل عقل خود را بخواهد چون با تکامل عقل به این نتایج می رسد:

     «فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ » این انسان به اندازه ضرورت های زندگی از امکانات زندگی بهره مند می شود، اَلْقَنَاعَةُ كَنْزٌ لاَ يَفْنَى[8] کم توقع بودن سرمایه بدون مال است یکی از مشکلات امروز که جوانان از تشکیل خانواده فراری هستند همین پر توقع بودن آن هاست که دختران و پسران و والدین پر توقع هستند و این مانع رُشد آن ها می شود لذا راضی به تشکیل خانواده سالم با امکانات کم نمی دهند درنتیجه دارایی را با مال اندوزی و امکانات مالی فراوان می بیند، در حالی که امام می فرماید انسان خردمند بدون مال به غِنی و ثروت می رسد، چون ریشه حرص خوردن که انسان همیشه خود را با کمبود می بیند و زندگی خودش را به سمت بدست آوردن امکانات بسیج می کند در حالی که نیازی به این امکانات نداشته باشد و زحمت بیهوده می کشد. لذا امام فرمود که از خدا بخواهد عقل او را کامل کند.

     «وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا يَكْفِيهِ اسْتَغْنَى وَ مَنْ لَمْ يَقْنَعْ بِمَا يَكْفِيهِ لَمْ يُدْرِكِ الْغِنَى أَبَداً» وقتی قانع شد احساس بی نیازی می کند، و اگر قانع نشد به آنچه که برای او کافی است به دارایی نمی رسد و همیشه خود را دارای کمبود می بیند. اساس مشکلات انسان ها در سبک زندگی به این اصل بر می گردد: «کم توقع بودن انسان در زندگی مادی» (البته به این معنا نیست که انسان از همه امکانات الهی محروم شود، بلکه احساس نیاز انسان را به آن سمت سوق می دهد. در حالی که این انسان به هدفی که دارد با کمتر از این امکانات برسد. این احساس اولین مشکل است و با قناعت از این احساس نیازمندی بالاتر می رود و احساس بی نیازی می کند و این باعث اقتدار و توانمندی فرد می شود.

يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ حَكَى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِينَ أَنَّهُمْ قَالُوا ﴿رَبَّنا لا تُزِغْ‌ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‌﴾[9] خردمندان عوامل آسیب زا به تکامل را بررسی می کنند یکی از این عوامل آسیب زا اینست که دل انسان گاهی گرفتار آلودگی و انحراف شود و در اینجا همت خود را بر این می دارند و دعا می کند که این دل منحرف نشود بعد هدایت ما. به عبارت دیگر انسانی که هدایت یافته در بین راه انحرافاتی حاصل شود و لذا انسان عاقل باید نگران این مشکلات باشد، این مشکلات هم روحی است و هم معنوی. قلب انسان هم مانند جسم او گاهی مریض می شود حِينَ عَلِمُوا أَنَّ الْقُلُوبَ تَزِيغُ از خدا بخواه که قلب را سالم بدارد ﴿ وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ‌﴾[10] رحمتی عنایت کند تا در مسیر دچار انحراف نشویم. «وَ تَعُودُ إِلَى عَمَاهَا وَ رَدَاهَا» اگر کسی از خدا تعقل و خردورزی را از خدا نگیرد این انسان ممکن است از مسیر منحرف نشود، قلب در دست خداست و وقتی این انسان چنین شرایط را احساس می کند باید مواظب باشد که قلب از مسیر منحرف نشود.

«إِنَّهُ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ مَنْ لَمْ يَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ وَ مَنْ لَمْ يَعْقِلْ عَنِ اللَّهِ لَمْ يَعْقِدْ قَلْبَهُ عَلَى مَعْرِفَةٍ ثَابِتَةٍ يُبْصِرُهَا وَ يَجِدُ حَقِيقَتَهَا فِي قَلْبِهِ» اگر انسان معتقدات و حقایقی که باید به آن ها برسد را از خدا درخواست کند و دل را بر آن معتقدات حق استوار کند این فرد همیشه باید به خدای خود که منبع حقایق است توجه کند و بیخیال نباشد نسبت به آن ها و عوامل و عناصر تضعیف کننده را مواظب باشد. امام ع می فرماید این نشانه دارد که فرد دچار ترس است و تحول نامطلوب را هراس دارد، این فرد باید برا در امان ماندن از این آسیب باید : «وَ لَا يَكُونُ أَحَدٌ كَذَلِكَ إِلَّا مَنْ كَانَ قَوْلُهُ لِفِعْلِهِ مُصَدِّقاً»، رفتار و کردار با سخنان او یکی باشد و موید یکدیگر باشد، «وَ سِرُّهُ لِعَلَانِيَتِهِ مُوَافِقاً » نهان و ظاهر موید یکدیگر باشد، به عبارتی دیگر سلامتی ظاهر و باطن و قول و فعل یکی از دلایل پایداری انسان خواهد بود. «لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ اسْمُهُ لَمْ يَدُلَّ عَلَى الْبَاطِنِ الْخَفِيِّ مِنَ الْعَقْلِ إِلَّا بِظَاهِرٍ مِنْهُ وَ نَاطِقٍ عَنْهُ » ظاهر نشانه باطن خواهد بود برخلاف بعضی که می گویند که ظاهر مهم نیست، اینجا تأکید بر انطباق ظاهر و باطن دارد.

سلامت باطن سلامت ظاهر را می آورد، ممکن است که فردی تظاهری انجام دهد و در باطن چنین نباشد و در ظاهر فقط خوب باشد، ولی سلامت باطن علت سلامت ظاهر خواهد بود و لذا باید انسان مواظب باطن و ظاهر باشد.

لذا امام علی ع به نقل امام کاظم ع می فرماید: «يَا هِشَامُ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ» عقل بهترین گزینه برای تحقق عبادت خدا است، یعنی اگر عقل باشد عبادت خدا تحقق مطلوب پیدا خواهد کرد، اینجاست که می فرماید که اگر کسی بنا شد عقل داشته باشد یکسری از ویژگی ها را باید داشته باشد تا معلوم باشد که عقل او در مسیر تکامل قرار گرفته، «وَ مَا تَمَّ عَقْلُ امْرِئٍ حَتَّى يَكُونَ فِيهِ خِصَالٌ شَتَّى» عقل انسانی به کمال رسید باید این چند صفت را داشته باشد:

     «الْكُفْرُ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونَانِ»

     «وَ الرُّشْدُ وَ الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولَانِ»

     «وَ فَضْلُ مَالِهِ مَبْذُولٌ»

     «وَ فَضْلُ قَوْلِهِ مَكْفُوفٌ»

     «وَ نَصِيبُهُ مِنَ الدُّنْيَا الْقُوتُ»

     «لَا يَشْبَعُ مِنَ الْعِلْمِ دَهْرَهُ »

     «الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَيْهِ مَعَ اللَّهِ مِنَ الْعِزِّ مَعَ غَيْرِهِ»

     «وَ التَّوَاضُعُ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الشَّرَفِ»

     «يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْمَعْرُوفِ مِنْ نَفْسِهِ»

     «وَ يَرَى النَّاسَ كُلَّهُمْ خَيْراً مِنْهُ وَ أَنَّهُ شَرُّهُمْ فِي نَفْسِهِ»

همه این ویژگی ها در یک کلمه خلاصه می شود که انسان عاقل همه مردم را بعتر از خودش می بیند و خود را در پایین ترین درجه می بیند. و این مسیله و نشانه است بر اینکه بقیه ویژگی های کمال را در خود جمع کرده.


[2] دعای کمیل.
[4] عوالي اللآلي، ۱/۲۶۷/۶۶.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo