درس خارج فقه استاد قادر حیدریفسائی
1402/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الطهارة/نجاسات/اجزاء جدا شده از حیوان حیّ/ مرحله سوّم: رجوع به روایات
طائفه دوّم: روایاتی که مدلول آنها نجاست اجزاء جدا شدهی از حیوان حیّ است در صورتی که اجزاء دارای روح باشد.
روایت اوّل: روایت محمّد بن قیس از ابی جعفر علیه السّلام.
بحث اوّل: دربارهی نسخههای روایت.
۱) نسخهی کافی: علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر و ابن ابی نجران عن عاصم بن حمید عن محمّد بن قیس عن ابی جعفر علیه السّلام قال قال امیر المؤمنین علیه السّلام ما اخذت الحبالة من صید فقطعت منه یدا او رجلا فذروه فانّه میّت و کلوا ما ادرکتم حیّا و ذکرتم اسم الله عزّ و جلّ علیه. (کافی طبع اسلامیّه ج۶ ص۲۱۴ و طبع دار الحدیث ج۱۲ ص۱۱۶).
۲) نسخهی تهذیب: عنه (محمّد بن یعقوب) عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی نجران و ابن ابی عمیر عن عاصم بن حمید ....... تا آخر سند و متن کافی. (تهذیب، تحقیق خرسان، ج۹ ص۳۷).
توجّه: در تهذیب آمده است: و کلوا ممّا ادرکتم .......
۳) نسخهی وافی: سند و متن روایت در وافی مثل کافی است. (وافی ج۱۹ ص۱۷۵).
توجّه: در وافی آمده است: و کلوا ما ادرکتم حیاته.
۴) نسخهی وسائل الشیعة: محمّد بن یعقوب عن علیّ بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی نجران و ابن ابی عمیر عن عاصم ...... تا آخر سند و متن کافی. (وسائل، طبع آل البیت، ج۲۳ ص۳۷۶).
توجّه: در تعلیقه وسائل آمده که در نسخهای (او ابن ابی نجران) است.
۵) نسخهی هدایة الامّة: قال علیّ علیه السّلام: ما اخذت الحبالة ....... تا آخر متن کافی. (هدایة الامّة ج۸ ص۲۲).
بحث دوّم: دربارهی سند روایت.
نکته الف: در سند روایت طبق نسخه کافی دو احتمال است.
احتمال اوّل: در سند، و ابن ابی نجران باشد. طبق این احتمال، سند کافی در حقیقت دو سند است که روایت طبق هر دو سند نیز صحیحه است. چون تمامی رواة، امامی و ثقه هستند. با اختلافی که در ابراهیم بن هاشم است که گذشت.
سند اوّل: علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عاصم بن حمید عن محمّد بن قیس.
سند دوّم: علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی نجران عن عاصم بن حمید عن محمّد بن قیس.
احتمال دوّم: در سند، او ابن ابی نجران باشد. طبق این احتمال، اَوْ برای تردید است و سند روایت طبق نسخهی کافی یک سند است. ولی این تردید، مضرّ نیست. چون همان طوریکه معلوم شد ابراهیم بن هاشم از ابن ابی عمیر و از ابن ابی نجران نقل روایت میکند و این دو راوی نیز از عاصم بن حمید نقل روایت دارند.
نکته ب: مرحوم شیخ در تهذیب روایت را از مرحوم کلینی نقل میکند. شیخ در مشیخه تهذیب ص۵ طریق خود را به مرحوم کلینی نقل فرموده است. طریق شیخ به کلینی صحیح است و نتیجتاً روایت طبق نسخهی تهذیب نیز صحیحه است.
بحث سوّم: دربارهی دلالت روایت.
روایت دلالت دارد بر اینکه ید و رجل جدا شدهی از حیوان حیّ به منزلهی میته است. ید و رجل از اجزاء دارای حیات است. بنابراین، روایت دلالت دارد بر اینکه ید و رجل، حرام و نجس است. چون حرمت و نجاست از آثار ظاهرهی منزّل علیه (میته) است و بواسطهی عدم القول بالفصل اثبات میشود که کلّیه اجزاء جدا شدهی از حیوان حیّ در صورت حیات داشتن، حرام و نجس است. (مصابیح الظّلام ج۴ ص۴۵۰).
روایت دوّم: روایت ابی بصیر از ابی عبد الله علیه السّلام.
بحث اوّل: دربارهی نسخههای روایت.
۱) نسخهی کافی: محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن علیّ بن الحکم عن علیّ بن أبی حمزة عن ابی بصیر عن ابی عبد الله علیه السّلام انّه قال: فی ألیات الضأن تقطع و هی احیاء انّها میتة. (کافی طبع اسلامیّه ج۶ ص۲۵۵ و طبع دار الحدیث ج۱۲ ص۲۵۰).
۲) نسخهی وافی: سند و متن روایت در وافی مثل کافی است. (وافی ج۱۹ ص۱۰۷).
۳) نسخهی وسائل الشیعة: محمّد بن یعقوب عن محمّد بن یحیی ......... تا آخر سند و متن کافی. (وسائل، طبع آل البیت ج۳ ص۵۰۴ و ج۲۴ ص۷۲).
۴) نسخهی هدایة الامّة: قال الصّادق علیه السّلام فی ألیات الضأن ....... تا آخر متن کافی. (هدایه ج۱ ص۳۸۷ و ج۸ ص۴۷).
بحث دوّم: دربارهی سند روایت.
علیّ بن ابی حمزة در سند روایت، ثقه غیر امامی است. علّت توثیق این است که ابن ابی عمیر و حسن بن محبوب از این راوی نقل روایت کردهاند و این دو راوی، از اصحاب اجماع هستند. (تهذیب، تحقیق خرسان، ج۷ ص۳۶۷، الغیبة شیخ طوسی ص۴۵۴، اثبات الهداة ج۵ ص۱۳۴). و با توجّه به اینکه بقیّه رواة در سند، امامی و ثقه هستند، روایت موثّقه خواهد بود. (روضة المتّقین ج۷ ص۴۲۷).
بحث سوّم: دربارهی دلالت روایت.
روایت دلالت دارد بر اینکه ألیات جدا شدهی از حیوان حیّ به منزلهی میته است. ألیات از اجزاء دارای حیات است. (معالم ج۲ ص۴۸۲). بنابراین، روایت دلالت دارد بر اینکه ألیات، حرام و نجس است. چون حرمت و نجاست از آثار ظاهرهی منزّل علیه (میته) است و بواسطهی عدم القول بالفصل اثبات میشود که کلّیه اجزاء جدا شدهی از حیوان حیّ در صورت حیات داشتن، حرام و نجس است. (مصابیح الظّلام ج۴ ص۴۵۰).