< فهرست دروس

آرشیو سال جاری درس نهایة درایة(مرحوم کمپانی)

94/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه جواب به ان قلت/ ان قلت : عدم احتیاج به جامع مقولی و جامع عنوانی بلکه لفظ را برای معنون «ناهِ عن الفحشاء و المنکر» وضع می کنیم که بین مراتب صحیحه مشترک است/العاشر : الصحیح و الأعمّ/ مقدّمه/ نهایة الدرایة.

خلاصه جلسه قبل : بعضی ها گفته بودند که ما می توانیم لفظ صلاه را وضع کنیم برای «ناه عن الفحشاء و المنکر» اما نه مفهوم و عنوان ناه عن الفحشاء و المنکر بلکه برای مصداق آن و بعد متوجه شده بودند که مصداق عنوان ناه عن الفحشاء والمنکر، خودِ مراتبِ صلاه هستند پس اگر لفظ صلاه وضع شده باشد برای مراتب چون مراتب متفاوتند موضوع له ها متفاوت می شوند و در نتیجه لفظ صلاه مشترک لفظی می شود و برای اینکه اشتراک لفظی پیش نیاید گفتند که موضوع له خود مراتب و ذات صلاه نیست بلکه مراتب است با در نظر گرفتن آن جهت موحده سپس مرحوم اصفهانی جواب دادند که در این صورت لازم می آید که موضوع له صلاله وحدت بالعرض داشته باشد و آن جهت موحده وحدت حقیقی داشته باشد و آن جهت، مسمای صلاه نیست.

ان قلت بعدی اینچنین گفت که ما به وحدت حقیقی احتیاجی نداریم بلکه وحدت بالعرض و اعتباری برای ما کافی است و سپس مثال زدند به مرکبات اعتباری که وحدت در آنجا آن چیزی است که این اجزای متکثر را اعتبارا واحد می کند در حالی که اینها واقعا واحد نیستند بلکه فقط با این اعتبار مرکبی واحد شده اند مانند لفظ «لشکر» که اجزای آن که سربازان باشند حقیقتا با هم ترکیب نشده اند بلکه ترکیبشان اعتباری است ولفظ لشکر فقط بر مرکب از آنها صدق می کند نه بر تک تکشان و در بحث ما نیز می توان همین گونه لفظ صلاه را وضع کرد و درست است که ذات مراتب واحد نشده اند ولی با این جهت اعتبارا واحد می شوند.

قلت : نعم ، الواحد بالاعتبار ـ كما في المركب الاعتباري ـ يمكن أن يوضع له اللفظ ، إلا أنّ الواحد بالاعتبار هنا مجموع المراتب باعتبار وحدة الغرض أو القصد وحدة طبيعية عمومية ، ومن البديهي أن كل مرتبة صلاة ، لا جزء مسمّى الصلاة ، فلا يقاس ما نحن فيه بالواحد بالاعتبار عليه.[1]

قلت :

ایشان ابتدا در مرکب اعتباری حرف ان قلت را قبول می کنند و بعد اداعا می کنند که بین ما نحن فیه و مرکب اعتباری فرق است. در مرکب اعتباری اجزایی کنار هم قرار گرفته اند و واحدی را تشکیل داده اند ولی در بحث ما اینچنین نیست بلکه هر مرتبه کاملا صلاه است نه اینکه جزءِ صلاه باشد. پس در ما نحن فیه اجزایی نداریم که ترکیب شوند و مرکبی را ایجد کنند بلکه افرادی داریم که هر کدام مستقلا صلاه هستند و لفظ صلاه بر همگی صدق می کند به صورت صدق بر افراد نه بر اجزاء. در مرکب ما بر تک تک اجزاء اسم مرکب را اطلاق نمی کنیم بلکه اسم مرکب را فقط بر تمام مرکب اطلاق می کنیم ولی در اینجا اینگونه نیست بلکه ما بر همه ی افراد لفظ صلاه را صادق می دانیم و همه ی مراتب مختلفه، صلاه هستند.

پس خلاصه حرف ایشان این است که ایشان می فرمایند که ما در مرکب اعتباری قبول داریم که اجزایی کنار هم جمع می شوند و هیچکدام موسوم به اسمی نیستند و ما بخاطر این وحدت اعتباری، اسمی را بر روی این مرکب می گذاریم که قابل صدق بر افراد نیست مثل لفظ لشکر ولی در ما نحن فیه نمی توان این کار را انجام داد و اگر ما نحن فیه از قبیل مرکب اعتباری بود باید بر روی مجموعه اسم جدیدی بگذاریم که آن را روی اجزاء نگذاشته باشیم ولی در اینجا اسمی که می خواهد بر روی مرکب رود یعنی صلاه بر روی اجزاء که مراتب باشند نیز رفته است پس دوباره اشتراک معنوی درست نمی شود و اشتراک لفظی پیش می آید.

ترجمه و شرح متن :

بله برای واحد بالاعتبار می توان لفظی را وضع کرد ولی در ما نحن فیه نمی توان چنین کاری را انجام داد چون واحد بالاعتبار در بحث ما مجموعه اجزاء نیست بلکه مجموعه مراتب است که این مجموعه مراتب واحد شده اند به اعتبار وحدت غرض یا قصد (وحدت غرض در صحیحی و وحدت قصد در اعمی) و وحدتی هم که برای غرض و قصد است وحدتی طبیعی است و عمومی است یعنی تمام چیزهایی که ما را منتهی به این قصد و غرض می کنند را شامل می شود.

و بدیهی است که هر مرتبه، صلاه است نه اینکه مراتب جزء صلاه باشند بلکه در اینجا لازم می آید که تمام اجزای مجموعه اسم صلاه را داشته باشند ولی در مرکب اعتباری اینچنین نبود پس قیاس نمی شود ما نحن فیه بر مرکب اعتباری به سبب قیاس واحد بالاعتبار (عامل قیاس ما نحن فیه بر آن مرکب اعتباری، وجود واحد بالاعتبار است یعنی «علیه» متعلق به لا یقاس است و ضمیرش به مرکب اعتباری بر می گردد و «بـ» در «بالواحد» سببیت است)

فلا بدّ من الوضع : إما لذوات المراتب المتحدة ـ في طبيعي الغرض ، أو القصد ، وهو يوجب الاشتراك اللفظي. وإما لها بمجموعها ؛ فانها الواحد بالاعتبار. وهو خلف. وإما للجهة الموحدة لها ـ التي هي واحد بالحقيقة. وهو أيضا خلف ؛ لأن الغرض وضع لفظ الصلاة لما يترتب عليه الغرض لا للغرض. وإما الوضع لجامع ذاتيّ أو عنوانيّ يجمعها.

والأوّل محال ، والثاني غير صحيح ، كما قدمناه.

حال که این تشبیه کارساز نبود پس چاره ای نیست جز اینکه بگوییم :

لفظ وضع شده است برای ذوات مراتب و چون مراتب با هم متفاوت اند مسمسی ها نیز فرق می کنند که در نتیجه مشترک لفظی می شود.

و یا اینکه بگوییم که لفظ وضع شده است برای مجموعه که این خلاف فرض است چون ما به تک تک نمازها چه ایستاده و چه نشسته و چه کامل و چه شکسته نماز می گوییم.

و یا اینکه بگوییم که به آن وحدت جامع نماز می گوییم و به مراتب نماز نمی گوییم که این هم خلاف فرض است.

و یا اینکه بگوییم لفظ صلاه را وضع کرده ایم برای جامع ذاتی که این را در گذشته رد کردیم.

و یا اینکه وضع کرده باشیم برای جامع عنوانی که این هم صیحیح نیست همانگونه که بیان شد.

ترجمه و شرح متن :

پس چاره ای نیست که بگوییم لفظ صلاه یا وضع شده برای ذوات مراتبی که متحداند در طبیعی غرض یا قصد که این موجب اشتراک لفظی می شود و یا برای مجموعه مراتب وضع شده پس این واحد بالاعتبار است و لازم می آید که اسم فقط برای مجموعه باشد نه اجزا ء و این خلاف فرض است ویا اینکه لفظ وضع شده برای جهت موحده ای که بالحقیقه واحد است که این نیز خلاف فرض است چون اسم صلاه برای مراتب نیز هست و اصلا برای جهت نیست چون غرض ما این است که لفظ صلاه را وضع کنیم برا ی آنچه که غرض بر آن مترتب می شود که آن مراتب است نه جهت موحده و یا اینکه وضع کنیم برای جامع ذاتی و یا اینکه وضع کنیم برای جامع عنوانی که جمع کند مراتب را و اولی را گفتیم که محال است و دومی نیز غیر صحیح است همانگونه که بیان کردیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo