< فهرست دروس

درس کلام و فلسفه ( پرسش و پاسخ ) - استاد حشمت پور

95/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : فیزیک کوانتوم

پرسش:آنکه میگویند فیزیک کوانتوم نفی علیت است صحیح است؟

اگر صحیح است چطور به سایر ادله اثبات خدا اعتماد کنید در حالی که علیت از یقینی ترین ادله بود.

پاسخ: در سوال گفته شده است که طبق آن چه که در فیزیک کوانتوم آمده است اصل علیت منتفی است و اگر ما اصل علیت را منتفی بدانیم لازم می آید که نتوانیم بر اثبات خدا به این اصل، اعتماد کنیم چون ما از طریق علیت خدا را اثبات می کنیم یعنی اشیاء را می بینیم و می بینیم اشیاء علت دارند و علتشان علت دارد و هکذا ،تسلسل یا دور لازم می آید پس باید یک علتی داشته باشد که او احتیاج به علت نداشته باشد و اگر اصل علیت منتفی شد چگونه خدا خذا ثابت می شود.

اولا ما در اثبات خداوند دلایل متعدد داریم که برخی از دلایل تکیه بر اصل علیت می کنند و برخی از دلایل ما تکیه بر اصل علیت ندارد مثل دلیلی که خواجه نصیر طوسی آورده و بسیار دلیل کوتاهی است و در عین کوتاه بودن بسیار قوی است و بعد از خواجه،همه کسانی که امده اند این دلیل را قبول کرده اند و این دلیل احتیاج به اصل علیت ندارد و هم چنین نیاز به دور و تسلسل هم ندارد.[1]

حالا چون سوال در مورد اثبات خداوند نبود به دلیل خواجه کاری نداریم و در صورت تمایل خودتان مراجعه کنید.

ششمین دلیل در شرح مواقف همین دلیلی است که خواجه مطرح کرده است.[2]

در مثالی که برای فیزیک کوانتوم می زنند می گویند: ما وقتی مکعبی را مانند تاس که یک طرف آن یک نقطه و طرف دیگر آن دو نقطه و طرف دیگرش سه نقطه و هکذا.. اگر آن را پرتاب کنیم ممکن است یک بار دو بیاید و دفعه بعد که پرتاب کنیم سه بیاید و هکذا.. ما تاثیری نگذاشتیم که تا این عدد خاص ظاهر بشود،ظهور هر طرف و عددی به اتفاق است بدون این که تاثیری از ما باشد و بدون این که ما علت باشیم و ما فقط علت پرتاب مکعب شده ایم،حالا که این عدد یا آن عدد ظاهر شده است ،بستگی به پرتاب ما نداشت و اتفاقی انجام شده است.

چه عیبی دارد که عالم هم همین طور باشدکه تاسی افتاده و این چنین ظهور پیدا کرده است بدون این که علتی در کار باشد.

اگر بخواهیم بحث های فیزیک کوانتوم را بررسی کنیم باید یک موردش گفته شود که آن مورد به علت مربوط نیست و همین طور موارد دیگر و بعد نتیجه گرفته شود که اصل علیت منتفی است حالا ما به مثال توجه کردیم و به بحث های فیزیک کوانتوم توجه نکرده ایم( این سوال).

در پاسخ گفته شد که همه دلایل اثبات وجود خدا مبتنی بر اصل علیت نیست که پرسشگر این را از ما نپرسیده است بلکه سوالش این است که در فرض فیزیک کوانتوم،اصل علیت باطل می شود و کاری به ادله دیگر ندارد،جواب ایشان آن است که آن مثالی که برای نفی اصل علیت زدید رسیدگی می کنیم و معلوم می شود که در این جا هم نمی توانید اصل علیت را نفی کنید ووقتی من این مکعب به نام تاس را پرتاب می کنم این فشار دست من ، هم مکعب را از دست من خارج می کند و در یک مسافت معینی پرتش می کند و هم تعیین می کند که کدام چهره این مکعب نشان داده شود منتهی من پرتاب کردن را می بینم و می گویم نیروی دست من پرتابش کرده است ولی دخالت دست من در این که این چهره رو بیاید و یا آن چهره رو بیاید نمی بینم مثلا اگر فشار بیشتری بدهم آن چهره می آید و فشار کمتری بدهم این چهره می آید و چون من نمی توانم فشار دستم را اندازه گیری کنم نمی توانم تعیین کنم که کدام چهره از تاس رو می آید ووقتی می آید می بینم که آن طرف آمده است و احتمال هم می دادم که آن طرف بیاید ولی من نمی توانم بفهمم.

فرض کنید یک نفری که این کار را زیاد کرده باشد می تواند فشار دستش را چنان تنظیم کند که حتما آن شش نقطه بیاید،می تواند تنظیم کند چون عادت کرده و زیاد آن را انجام داده و می داند که اگر چقدر فشار دهد این شش نقطه می آید پس این که وقتی تاس را می اندازیم کدام یک از چهره ها رو می آید با اصل علیت منافاتی ندارد منتهی من علتش را نمی یابم با این که علت دارد،به طور کلی قاعده اقتضاء می کند که اصل علیت را قبول کنم و موارد نقض را باید جواب بدهم و توجیه موارد نقض هم باید واقعی ودرست باشد.

اما قانون کلی چیست؟

قانون کلی می گوید : هر چیزی که می خواهد وجود بگیرد و به تعبیر ما حادث است و قبلا سابقه وجود نداشته است و حالا می خواهد موجود شود این علت می خواهد، بله یک چیزی مانند خدا که از اول وجود دارد آن دیگر نیاز به وجودندارد و علت نمی خواهد.اما چیزی که می خواهد وجود بگیرد این علت می خواهد چون اگر خودش در وجود خودش کافی بود، سوال می شود که چرا قبلا وجود نگرفت،اصلا خودی نداشت که بخواهد وجود بگیرد،حالا فرض کنیم خود داشت اگر خود داشت و خودش کافی بود چرا دیروز خودش را ظاهر نکرد و امروز ظاهر شد،معلوم می شود خودش کافی نبوده است و الا اگر خودش کافی بود دیروز یا فردا ظاهر می شد واین که امروز ظاهر شده است یعنی این که اقتضای علت امروز بوده است،علتی داشته است که علتش امروز به تمامیت رسیده است.

و او را ایجاد کرده است مثلا ما این طور نیستیم که خودمان بتوانیم موجود شویم،اصلا قبل از وجود چیزی نیستیم که بتوانیم موجود شویم و خودمان در خودمان تاثیر بگذاریم و حتما یکی باید در ما تاثیر بگذارد تا ما موجود شویم و الا اگر خودمان می خواستیم خودمان را موجود کنیم نباید مقید به زمان خاصی باشیم، از این جهت که مقید به زمان خاصی نیستم معلوم می شود که اقتضای علت در این زمان تکمیل شده است و من موجود شده ام.

ممکن است بگویید علت چرا خدا باشد یکی دیگر باشد می گوییم: خود او از اول موجود بوده است ،اگر از اول موجود بوده است خدا است و اگر از اول موجود نبوده است و محتاج بوده است که کسی دیگر او را موجود کند نقل کلام به کس دیگر می کنیم که آن کس دیگر از اول موجود بوده است یا از اول موجود نبوده است و هکذا... و بالاخره به یک سرانجامی می رسیم و باید یک ایجاد کننده ای باشد و گرنه هیچ کس موجود نمی شود.

و از این جا شما را ارجاع به دلیل خواجه می دهم،خواجه می فرماید: اگر خدایی نباشد هیچ موجودی تحقق پیدا نمی کند چون وجود که خود به خود درست نمی شود،موجدی می خواهد موجدش هم اگر موجد بخواهدمنجر به دور و تسلسل می شود و باید به یک موجدی برسیم که نیاز به موجد نداشته باشد و از اول موجود باشد و آن خداست.

علی ایّ حال اصل علیت را نمی توانیم منکر بشویم و اصل علیت در همه جا هست حالا ممکن است تاثیر علت در جاهای مختلف،متفاوت باشدو تاثیر مادی و تاثیر مجرد متفاوت باشد،تاثیر مادی اقتضاء دارد که این شیء در اختیار من باشد تا من بتوانم روی آن تاثیر بگذارم اما مجرد یک جور تاثیر کند که حتی یک شیء معدوم را ایجاد کند، در شیء معدوم با این که در کنارش نیست تاثیر بگذارد،من اگر این شیء را بخواهم حرکت بدهم باید دستم را روی آن بگذارم و ان را حرکت دهم تا حرکت کند، این تاثیر من است و مادی ،اگر بخواهم با فکرم تاثیر بگذارم،یک صورتی که در جهان نیست خلق می کنم و آن تاثیر فکر من است،مجرد یک جور دیگر تاثیر می گذارد،مادی جور دیگری تاثیر می گذارد ولی هر دو متاثر است و احتیاج به موثر دارد چه آن حرکت و چه آن صورتی که در ذهن من ساخته می شود هر دو موثر می شوند منتهی موثرش یک وقت عقل من است که احتیاج به این ندارد که شیئی حاضر باشد که در ان تاثیر بگذارد بلکه می تواند ان را خلق کند، یک وقت طوری است که دست من باید روی چیزی قررا بگیرد و آن را حرکت دهد تا بتواند بر شیء تاثیر بگذارد.

تاثیر گذارنده فرق می کند ولی احتیاج به موثر در همه جه هست مگر شیئی از اول وجود داشته باشد که احتیاج به ایجاد کنند نداشته باشد،او علت نمی خواهد ولی بقیه اشیاء همه علت می خواهد چون وجود قبلی نداشته اند ووجود پیدا می کنند پس حتما یک علتی باید آن را به وجود بیاورد و خودش نمی تواند خودش را به وجود بیاورد پس یک علتی باید باید باشدو لو علنش اراده اش باشد،آن وقت سوال می شود این اارده چرا امروز بود و دیروز نبود در مورد خداوند چون هکه چیز از ازل موجود بوده است سوال معنا ندارد و حتی اراده از ازل موجود بوده است، از ازل اراده کرده که در فلان مقطع زمانی من را خلق کند و همین کار را هم می کند پس اارده خدا از ابتداء ازلی بوده است حالا امروز شرایط دیگری به وجود آمد و من موجود شدم ،خداوند نسبت به من علت تامه نیست شرایط دیگری هم لازم است تا من به وجود بیایم مثلا باید استعداد من حاصل شود، شرایط دیگری هم باید باشد تا من موجود بشوم،فقط این طور نیست که فقط افاضه خدا باشد،افاضه خدا باید به این استعدادها تعلق بگیرد، به ماده های قبل از این تعلق بگیرد تا خداوند من را موجود کند ووقتی زمینه موجود شدن من، به صورت کامل فراهم شد، بدون لحظه ای تاخیر من موجود می شوم ولی شرایط باید فراهم شود.خداوند در ازل بوده و می توانسته من را خلق کند، فیضش هم بوده اما من شرایط دارم، این شرایط فراهم نبوده است ووقتی این شرایط فراهم شد علت تامه محقق می شود و شیء موجود می شود پس هیچ وقت نمی شود ما بدون علت موجود شویم و الا لازم می آید که ما بتوانیم خودمان را در قبل و بعد از این زمان که موجود شده ایم موجود کنیم.

ممکن است بگویید بر فرضی که علت هم داشته باشد باز این سوال می شود که چرا علت ما را در امروز خلق کرد و دیروز و فردا ایجاد نکرد جوابش داده شد که شرایط امروز فراهم شده است و علت تامه من امروز تمام شده است و الان هم من موجود می شوم و علت من تنها خدا نیست، خدا و موادی که خدا آفریده است و استعداداتی که خدا به مواد داده است و باروز شدن این استعدادها همه دخالت دارند ووقتی علل و شرایط و استعدادها فراهم شد و علت تامه فراهم شد آن وقت تاثیر می گذارد و چون امروز علت تامه تحقق پیدا کرد شیء موجود می شود و اگر دیروز علت تامه تحقق پیدا می کرد دیروز موجود می شد و هکذا...ولی شما که منکر علیت هستید می گویید این موجود علت ندارد و سوال می کنیم اگر علت ندارد و احتیاج به علت ندارد چرا دیروز موجود نشد و امروز موجود شداگر بگویید اراده می گوییم خود اراده هم علت می خواهد چون خود اارده هم حادث است.

فیزیک کوانتوم که منکر اصل علیت است باید به این جهات رسیدگی کند و ما موارد نقض را رسیدییگ کردیم و به آن پاسخ دادیم و در آخر سر روشن می شود که من نفهمیدم علت چیست نه این که علت وجود ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo