< فهرست دروس

درس کلام و فلسفه ( پرسش و پاسخ ) - استاد حشمت پور

96/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ارتباط اهداف و وروابط اجتماعی

پرسش آیا در حیات اجتماعی انسان این اهداف هستند که روابط اجتماعی را رقم می زنند یا روابط اجتماعی هستند که به انسانها سمت و سو می دهند و اهداف را سامان می دهند؟

پاسخ:

سوال این است که آیا اهدف روابط اجتماعی ما را نظم و سامان می دهند یا روابط اجتماعی هستند که ما را به اهدافمان می رسانند؟

اگر بگوییم اهداف ما را به روابط اجتماعی می رسانند باید قبول کنیم که چون اهداف مشترکند روابط اجتماعی هم مشترکند ودر ملل مختلف روابط اجتماعی مختلف نبینیم و به خاطر وحدت و هدف، روابط اجتماعی را یکسان و یکنواخت ببینیم.

اگر بگوییم روابط اجتماعی نظم دهنده به اهداف و به وجود آورنده اهداف هستند لازم می آید که برای هر قبیله و قومی و هر فرهنگی ،هدفی وجود داشته باشدو اگر هر دو را مطرح کنیم هم روابط اجتماعی را منشاء بعضی از اهداف بگیریم و هم بعضی از اهداف مشترک را منشاء برای پیدایش روابط اجتماعی قرار بدهیم در این صورت، باید اختلاف اقوام و ملل در روابطشان را توجیه کنیم و همین طور اشتراکی که در روابط دارند که به خاطر اشتراک در هدف است نتیجه بگیریم.

حال سوال این است که کدام یک از این سه هدف را می توانیم انتخاب کنیم، پیداست که آن گزینه سوم ترجیح بر دو گزینه قبل دارد که هم هدف را برای پیدایش روابط اجتماعی، دخالت بدهیم و هم روابط اجتماعی را دخالت بدهیم در رسیدن به هدف یا تعیین هدف.

منتهی بگوییم اهداف دو قسم است اهداف مشترکه که همه انسان ها باید آن اهداف را تعقیب کنند و اهداف مختصه که مربوط به گروه های مختلف است، منتهی اهداف مشترکه که پیداست اهداف انسان هاست که تمام انسان ها به لحاظ انسان بودن در آن اهداف مشترکند حالا چه اهداف دنیوی باشد و چه اهداف اخروی که بیشترشان باید اهداف اخروی باشد.

اما اهداف مختصه نوعا اهداف دنیوی هستند و کمتر می توانیم آن ها را اهداف اخروی به حساب بیاوریم.

اگر بخواهیم در حصول اجتماع ریشه یابی کنیم اجتماعی بودن انسان، حاصل تلاش خود انسان نبوده است بلکه خداوند این چنین آفریده است زیرا از یک سو بین انسان ها الفت و انس گذاشته است و از سوی دیگر انسان ها را محتاج به یکدیگر خلق کرده است که ناچاراً برای انجام این کارها با هم همکاری کنند،بالاخره انسان را طوری آفریده است که بشر زندگی اجتماعی برای خودش تشکیل بدهد پس اجتماع، حاصل اراده و نظمی است که خداوند در بین انسان ها قرار داده است و الّا اگر انسان ها دارای انس و الفت به یکدیگر نمی آفرید و محتاج هم قرار نمی داد بعید نیست که انسان ها منفرداً زندگی می کردند و به سمت اجتماع نمی رفتند همان طور که در بسیاری از حیوانات مشاهده می کنیم که حیوانات اگر گاهی اجتماعی زندگی می کنند غالباً حاجاتشان آن ها را به سمت اجتماع می کشاند مثلاً برخی از حیوانات می بینیم که به خاطر این که بتوانند در مقابل درندگان مقاومت کنند و از خودشان دفاع کنند در جمع زندگی می کنند ولی خود درندگان در جمع زندگی نمی کنند و حداکثر یک خانواده تشکیل می دهند و اجتماع بسیار کوچکی تشکیل می دهند آن هم باز به خاطر احتیاجاتشان می باشد و اگر آن احتیاج ها نبود آن اجتماع کوچک به نام خانواده بین آن ها تشکیل نمی شد بنا بر این می شود گفت که اجتماعی بودن بشر را خداوند به بشر به ودیعت گذاشته است و این چنین نبوده است که بشر با اختیار خود به سمت آن رفته باشد و خداوند گر چه در کارهایش هدفی برای خودش تعقیب نمی کند ولی هدفی را برای موجوداتی که خلق می کند قرار می دهد ، هدف مکمّل فاعل است و خداوند نقصی ندارد که بخواهد برای فعل خودش هدف قرار دهد و از آن طریق خودش را کامل کند، پس این اهداف، اهداف او نیستند اهداف برای افعال او هستند مثلا یکی از افعالش انسان ها است، خداوند فوایدی برای انسان ها گذاشته و فرموده این فواید را کسب کنید.

پس اهداف در جهان وجود دارند ولی اهداف خدا نیستند،مخلوقات خدا هستند،فوایدی هستند که عاید مخلوقات خدا می شوند و هیچ کدام از این فواید به خدا مرتبط نمی شود،خداوند برای افعالش،اهدافی را جعل می کند و این اهداف چون احتیاج به زندگی اجتماعی دارند (اهدافی که به زندگی اجتماعی مربوطند) ایجاب می کند که زندگی انسان اجتماعی باشند، لذا خداوند وسایل زندگی اجتماعی را همان انس،احتیاج و امثال این ها است برای انسان ها فراهم می کند پس می توانیم بگوییم که اهداف، نقش مهمی در زندگی اجتماعی دارد.

توضیح یک قاعده فلسفی

ما در فلسفه قانونی داریم که در آن قانون، بین علت غایی و غایت فرق می گذاریم.

علت غایی منشاء فعل است ولی غایت مترتب بر فعل است مثلا نجاری که می خواهد تختی را بسازد آن استراحت کردن بر روی تخت و خوابیدن بر روی آن که بعداً بر تخت مترتب می شود این ها را در نظر می گیرد و به توسط آن بدنی که برای ساختن تخت است اشتیاق به ساختن تخت پیدا می کند و این فعل را انجام می دهد. و بعد که فعل انجام گرفت استراحت یا هر هدف دیگری که در نظر گرفته در خارج تحقق پیدا می کند، این وجود علمی غایت است که محرک فاعل به سمت فعل می شود و همین علت غایی می شود چون سابق بر فعل است اما آن چه که بعداً بر فعل مترتب می شود موخر از فعل است ،آن که نمی تواند علت برای فعل باشد به آن غایت گفته می شود.

پس در هر فعلی که انجام می شود یک محرکی برای فاعل وجود دارد که در تصور، آن غایت یا وجود علمی، غایت است و یک غایتی وجود دارد که وجود خارجی آن غایت است و همین را می توان در مورد بحث خودمان مطرح کنیم.

تطبیق قاعده بر محل بحث

خداوند هدفی را برای انسان گذاشته است، خدا هدفی را برای خودش نگذاشته است که او را تحریک به فعل کند، هدفی برای انسان گذاشته است و به خاطر جودش ، انسان را آفرید، به خاطر این که فیاض بود انسان را آفرید و انسانی هم که آفریده می شود باید فایده به خود انسان عاید شود، آن فایده را خداوند به وجود علمی در نظر گرفت و به خاطر این فایده، انسان را اجتماعی آفرید و بعد انسان در اجتماع زندگی می کند و به آن فواید نایل می شود ،آن فایده ها به وجود علمی شان،علت غایی می شوند و برای پیدایش اجتماع و به وجود خارجی،غایت این اجتماع می شوند پس هدف،اجتماع را می سازد و هم اجتماع،محصّل هدف می وشد اما هم چنان که گفته شد این اهداف اهداف مشترکه هستند، اهداف مشترکه باعث پیدایش اجتماع می شوند حالا گاهی اهداف دنیوی و گاهی اهداف اخروی است.

رابطه اهداف مختصه و روابط اجتماعی

یک اهداف مختصه هم وجود دارد که آن ها را شاید بتوانیم عامل اجتماع های خاص بگیریم یا بگوییم اجتماعات خاص قهراً منتهی به آن اهداف می شوند در این جا می توانیم بگوییم اجتماع منشاء برای رسیدن به آن اهداف هستند.

البته هم چنان که که در قاعده فلسفی معلوم شد می توانیم اهداف را علت غایی قرار بدهیم و اگر اهداف علت غایی بشوند منشاء پیدایش اجتماع می شوند.

دیدگاه استاد

بهتر این است که ما این اهداف کلی را منشاء پیدایش اجتماعات بشری قرار بدهیم و بعد بگوییم: این اجتماعات بشری اگر چه مشترکاتی دارند و سعی دارند که به آن مشترکات برسند ولی به خاطر دخالت برخی از عوامل ،خصوصیتی در آن ها هست، آن وقت این خصوصیت ، اهدافی را ایجاد می کنند و لو آن اهداف، قبلاً وجود عقلی و علمی نداشته اند و محرّک به تشکیل آن اجتماع نبوده اند ولی بالاخره وقتی اجتماع به خاطر آن اهداف مشترکه بر پا می شود عوامل خارجی یا حتی گاهی داخلی، این اجتماعات را متفاوت می کند.

جمع بندی مباحث

پس اهداف مشترکه منشاء پیدایش اجتماعند ووقتی اجتماع تشکیل شد به خاطر عوامل بیرونی، اجتماع ها با هم تفاوت پیدا می کند و این اجتماع های متفاوت که اجتماع های خاص است یک اهدافی را به وجود می آورد که شاید این اهداف قبلا وجود علمی نداشته و در ذهن تشکیل دهندگان اجتماع تصور نشده است که بگوییم این اهداف محرّک شده اند برای تشکیل اجتماع.

و چون این اهداف بر اجتماع مترتب می شوند در این جور موارد ، اجتماع را منشاء اهداف می گیریم نه اهداف را منشاء بگیریم ولی در آن مشترکات،اهداف منشاء برای پیدایش اجتماع هستند و آن اهداف را خدا در نظر داشته است و چون می خواسته انسان را طوری بیافریند که تمام مسائل کمال چه کمال دنیوی و چه کمال اخروی برایش فراهم باشد اجتماع را هم که منشاء رسیدن به برخی کمالات است برای بشر جور کرده است یعنی انسان را طوری آفریده است که به سمت اجتماع برود و زندگی اجتماعی را تشکیل بدهد.

این توضیحی بود که خواستم عرض کنم البته در آخر تقریباً مطلب جمع شد که اهداف مشترکه منشاء اجتماع هستند به آن بیان که گفته شد و اجتماع منشاء برخی از اهداف خاص است ،اگر چه ممکن است برخی از اهداف خاص،منشاء اجتماع خاص باشند اما اجتماع خاص ، غالباً منشاء اهدافند یعنی خود به خود انسانی را به یک اهدافی نایل می کنند و یک فرهنگ خاصی را از انسان ها خاص به وجود می اورند که شاید در اجتماع دیگران این فرهنگ وجود نداشته باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo