< فهرست دروس

درس کلام و فلسفه ( پرسش و پاسخ ) - استاد حشمت پور

96/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:نقش الفاظ در تفکر

پرسش شماره 14: تفکر با الفاظ صورت می پذیرد یا با معانی؟ اگر با الفاظ صورت می پذیرد نقش الفاظ و واژگان در تولید دانش چه مقدار است؟ فلسفه زبان که در غرب مطرح است چه مقدار در فضای فلسفی ما خاصه فلسفه صدرایی جدی است؟

نقش الفاظ در تفکر

پاسخ: سوال کردید که آیا تفکر با معنا انجام می شود یا با الفاظ و اگر با الفاظ انجام می شود نقش الفاظ در تفکر ما چقدر است؟

قیام تفکر به معنا است یعنی معانی چون لازم الفاظند ما وقتی که با معنا تفکر می کنیم به الفاظ هم توجه داریم، این که عرض کردم معانی لازمه الفاظند آیا لازم واقعی هستند یا لازم قرار دادی برای ما فرقی نمی کند چون اگر لازم باشند در وقتی که معنایی به ذهن خطور می کند الفاظی داریم حالا چه لازم قرار دادی باشد و چه لازم واقعی ،منتهی اگر لازم قرار دادی باشد ما باید به آن قرار داد آگاه باشیم و اگر هم لازم واقعی باشد باید از واقع مطلع باشیم پس برای ما فرقی نمی کند،در هر صورت یک اطلاع قبلی باید داشته باشیم تا معنا به ذهنمان خطور کندو با آمدن معنا هم ،لفظ به ذهن بیاید بنا بر این،تفکر همان طور که گفته شد در معنا انجام می شود چون معنا لازمه لفظ است لفظ هم آورده می شود.

البته چون همیشه مرتبه ملزوم مقدم بر لازم است لفظ باید در مرتبه قبل حاضر شود تا معنا هم حاضر بشود اما زماناً لازم نیست که همان زمانی که معنا می آید لفظ هم بیاید یا همان زمان که لفظ می آید معنا هم بیاید مگر اگاهی کم باشد که انسان نیاز به فکر برای آوردن لفظ یا معنا داشته باشد و الّا اگر آگاهی در حد معمولی باشد در زمانی که لفظ می آید معنا هم می آید و در زمانی که معنا می آید لفظ هم می آید و فقط اختلاف مرتبه دارند و اختلاف زمانی ندارند.

البته برای کسانی که هوششان بیشتر است و می توانند این هوش را به دو توجه تقسیم کنند توجهشان به معانی و الفاظ طوری است که به نظر می رسد یکسان دیده می شود یعنی توجهش به لفظ با توجهش به معنا تقریبا مساوی است و این چنین نیست که یکی در تحت نور دیگری مخفی بشود و کانّ می شود گفت این دو در کنار هم هستند ،لازم و ملزوم نیستند اگر چه واقعا لازم و ملزوم هم هستند ولی به لحاظ حضوری که در ذهن پیدا کرده اند به نظر می رسد که با هم هستند یعنی با هم مورد توجه قرار گرفته اند نه این که یکی تحت نور دیگری مخفی می شود.

اشاره کرده اند که این معنا لازم لفظ است یا وضعاً یا واقعاً ، این مساله اختلافی است که آیا الفاظ را ما وضع کردیم و قرار داد بستیم که این لفظ برای این معنا باشد یا این هم یکی از واقعیت های خارجی است که حالا به آن می رسیم یعنی واقعاً خداوند طوری خلق کرده است که این معنا از لفظ فهمیده شود و معنا را طوری آفریده است که فلان لفظ متبادر شود، این یک امر واقعی است چه ما بخواهیم و چه نخواهیم. این مطلب اختلافی است که آیا همین طور که یک موجود اثری دارد آیا لفظ هم اثری دارد که عبارت از معنا باشد یا معنا اثر واقعی برای لفظ نیست بلکه اثر قرار دادی است این مساله اختلافی است که آیا همین طور که یک موجود اثر دارد آیا با لفظ هم اثری که عبارت از معنا باشد دارد یا معنا اثر واقعی برای لفظ نیست بلکه اثر قرار دادی است این مساله اختلافی است و در بحث ماهم تفاوت زیادی نمی کند ، ما اولا احتیاج به آکاهی داریم و ثانیا معنا را لازم برای لفظ می دانیم حالا یا لازم واقعی یا لازم قرار دادی، اگر معنا را در ذهن حاضر کردیم و فکر را به آن شروع کردیم می شود معنا.

این جواب سوال اول که آیا به معنا فکر می کنیم یا به لفظ فکر می کنیم، پاسخ این بود که به معنا فکر می کنیم ولی خالی از لفظ نیستیم و لفظ هم در ذهن ما هست.

مقدار تاثیر الفاظ در تفکر

اما پاسخ سوال دوم که لفظ چه مقدار تاثیر در تفکر می کند، الفاظ در زبان های مختلف ممکن است ضیق و توسعه داشته باشد مثلا لفظ الله در عربی هست و وقتی به زبان های دیگر ترجمه می وشد همان مقدار و سعه ای که در لفظ الله است در ترجمه آن نیست،اختلاف زبان همان اقتضا را دارد که الفاظشان اختلاف داشته باشند و اگر الفاظ اختلاف داشته باشند معانی اختلاف پیدا می کنند، به ویژه اگر بگوییم رابطه الفاظ و معانی رابطه واقعی است و قرار دادی نیست در آن صورت الفاظ به خاطراختلافی که در زبان های مختلف دارند و معانی وسیع یا ضیق را اجراء می کنند می توانیم بگوییم:الفاظ تاثیر در تفکر دارند اما تاثیر در همان حدی است که عرض شد نه تاثیری که بتواند فکر را تغییر دهد به طوری که مثلاً فارسی زبان اگر بخواهد فکر کند طوری فکر کند و عرب زبان اگر بخواهد فکر کند طور دیگری فکر کند و این فکرها نتیجه مختلف بدهد ، تا این حد، الفاظ تاثیر گزار نیستند ولی بالاخره بی تاثیر هم نیست به خاطر این که لفظ قالب برای معنا است، اگر این قالب بودن واقعی باشد تاثیر هم واقعی خواهد بود و در صورتی که تاثیر واقعی باشد در تفکر ما نقش دارد اما نه آن نقشی که بتواند تفکر را عوض کند(این چنین نیست).

نقش الفاظ درتفکر از دیدگاه فلسفه صدرایی

بعد سوال شد که در فلسفه صدرایی نقش الفاظ چه قدر است ؟ آن هم از این قاعده که عرض کردم مستثنی نیست چه فلسفه صدرایی باشد چه مشائی ،چه اشراقی و چه فلسفه های دیگر و چه تفکرات غیر فلسفی هر چه باشد الفاظش نقش دارند ولی مقدار نقشش در حدی نیست که بتواند تفکر را تغییر دهد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo