< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

93/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : دفاعی دیگر از قول ملاصدرا و رد آن/ 2.نقل مقال و تقریر إشکال/ رسالة فی الوجود الرابط.

خلاصه جلسه قبل :مرحوم ملاصدرا فرمودند که در قضایای سالبه وجود رابطی نداریم ولی نسبت حکمیه داریم که توضیح و تفصیل و اشکالات وارده به آن بیان شد. مدافعی از صدرا دفاع کردند و خواستند قول صدرا را بر نظر متأخرین حمل کنند که این دفاع را به دو دلیل صحیح ندانستیم. حال مدافعی دیگر می خواهد از صدرا دفاع کند.

و لو قال قائل: مراد صدر الاعاظم ان الوجود الرابطي انّما يكون بحسب انفس القضايا لا بحسب وجودها في الاذهان. والنسبة الحكمية الاتحاديّة هي هذا الوجود بعينه، لكن بحسب وجود القضايا في الاذهان، و من اجل ذلك كانت في جملة العقود، الاّ انّه وقع السلب في السوالب عليها و في الموجبات باقية بحالها، فاذن يكون في الهليات المركبة الايجابية رابطتان: رابطة واقعية هي في انفس القضايا بحسب واقعها، و رابطة تصوّرية هي فيها بحسب وجودها في الاذهان. والفرق بينهما بالاعتبار. و قد اشار الي ذلك صدرالاعاظم حيث قال : «و اما الوجود الرابطي الذي هو احدي الرابطتين» و امّا في الهليات المركبة السلبية فتكون رابطة تصورية فقط، فهي في جملة القضايا بحسب وجودها في الاذهان.[1]

دفاع دوم از صدرا : وجود رابط در نفس قضیه است یعنی در عالم خارج و نسبت حکمیه در وجود ذهنی قضیه است.

مدافع برای قضیه دو فرض مطرح می کنند :

- یک بار خود قضیه را ملاحظه می کنیم یعنی نفس قضیه را بدون در نظر گرفتن وجود ذهنی :

اگر نفس قضیه را لحاظ کنیم در موجبه وجود رابط هست و در سالبه وجود رابط نیست چون مَحکِیّ قضیه سالبه این است که در خارج بین موضوع و محمول ربطی نیست ولی در قضایای موجبه ربط است و چیزی به نام سلب رابط هم نداریم که بین موضوع و محمول در قضایای سالبه رابط شود و نسبت حکمیه نیز در خارج موجود نیست یعنی به لحاظ خارج فقط وجود رابط را در قضایای موجبه داریم و وجود رابط در قضیه سالبه نداریم و نسبت حکمیه به لحاظ خارج اصلا مطرح نیست بلکه صرفا امری ذهنی است.

- و یک بار قضیه را با در نظر گرفتن وجود ذهنی آن ملاحظه می کنیم و با خارج کاری نداریم :

اگر قضیه را به لحاظ ذهن بررسی کنیم ما هم در قضیه موجبه و هم سالبه نسبت بین موضوع و محمول را داریم یعنی در هر دو قضیه نسبت ایجابی را داریم ولی در قضیه سالبه این نسبت بریده شده است بعبارت دیگر ما در ذهن قضیه را تنظیم می کنیم و در موجبه با آن کاری نداریم و در سالبه این نسبت را می بریم و اینگونه می گوییم که آنچه در ذهن من است در خارج اتفاق نیفتاده است.

پس مدافع اینگونه دفاع کردند که وجود رابط به لحاظ خارج و واقع است و نسبت حکمیه به لحاظ وجود ذهنی قضایا است.

پس فارق بین وجود رابط و نسبت حکمیه موطن قضیه شد و موطن وجودِ رابطی خارج است و موطن نسبت حکمیه ذهن است.

ترجمه و شرح متن :

اگر قائلی بگوید که مراد ملا صدرا از فرقی که بین وجود رابط و نسبت حکمیه گذاشت این است که وجود رابطی بحسب نفس قضایا است ولی نسبت حکمیه همان وجود رابط است ولی بحسب وجود قضیه در ذهن پس هر دو یکی هستند ولی یکی به لحاظ ذهن و دیگری به لحاظ خارج.

و بخاطر همین که نسبت حکمیه بحسب وجود قضایا در اذهان است، نسبت حکمیه در همه عقود محقق است چه موجبه و چه سالبه فقط با این تفاوت که در موجبه این نسبت بر حال خود باقی است و در سوالب، سلب بر این نسبت وارد می شود و پاره می شود.

پس بنابراین در قضایای هلیات مرکبه (در هلیات بسیطه که محمول در قضیه آنها «موجودٌ» و امثال آن است، اصلا نسبت حکمیه نداریم) ایجابیه دو رابطه داریم. یک رابطه واقعی (وجود رابط) که مربوط به واقع و خارج است بدون در نظر گرفتن ذهن و دیگری رابطه تصوری (نسبت حکمیه) که مربوط به تصور قضیه در ذهن است.

و فرقی که بین نسبت حکمیه و وجود رابط است اعتباری است اگر اعتبار خارج کنیم وجود رابط است و اگر اعتبار ذهن کنیم نسبت حکمیه است.

و خود ملاصدرا نیز به این دوگانه بودن رابطه در موجبات قائل هستند چون می فرمایند « و اما وجود رابطی که یکی از دو رابطه است.....»

اما در هلیات مرکبه سلبیه فقط رابط تصوری محقق است و رابط واقعی نداریم.

پس بنابراین رابطه تصوریه یا همان نسبت حکمیه بحسب وجود در اذهان در همه ی قضایا موجود است.

لقلنا في جوابه: اعتبار الواقع للقضية قبالاً لوجودها في الاذهان يخالف اعتبار ذواتها، لانّها عبارة عن الموضوع والمحمول والنسبة، بحيث ينفصل كل واحد منها عن الآخرين في ظرف التفصيل والذهن، فلا واقع للقضية سوي الاذهان و خارج تصوير الذهن و اعتباره هو ظرف الاتحاد لا ظرف الافتراق و التفصيل.

رد دفاع دوم از کلام صدرا :

شخص مستشکل به صدرا این دفاع را نیز رد می کنند.

مستشکل می گویند که شما برای قضیه دو لحاظ آوردید در حالی که قضیه سه لحاظ دارد که عبارت اند از :

1.اَنفُسُ القضایا یعنی نفس قضیه بدون درنظر گرفتن خارج یا ذهن.

2.به اعتبار وجود قضیه در خارج.

3.به اعتبار وجود قضیه در ذهن.

واقع قضیه همان موضوع و محمول و نسبت هستند.

خارج ظرف اتحاد است و در خارج همین موضوع و محول و نسبت یک چیز بیشتر نیستند یعنی در خارج یک چیز هست که هم زید است و هم قائم.

وقتی موضوع و محمول و نسبت در ظرف ذهن می آیند سه تا می شوند.

حال اگر به خارج نگاه کنیم، موضوع و محمول و نسبت یکی هستند و حالت قضیه ندارند که بخواهیم بگوییم که وجود رابط یا همان نسبت حکمیه هست یعنی آن نسبت حکمیه ای را که مدافع با وجود رابط یکی دانستند و به اعتبار لحاظ های متفاوت متغایر کردند، در این لحاظ اصلا موجود نیستند یعنی در خارج نسبت حکمیه نداریم.

و اگر به ذهن نگاه کنیم هر دو هستند.

پس دوباره اشکالِ مستشکل زنده می شود که یا هر دو هستند و یا هر دو نیستند.

سپس مستشکل پا را فراتر می گذارند و بیان می کنند که ظرف حقیقی تحقق قضیه ذهن است پس که اگر قضیه را با نفسش که همان وجود در ذهن است در نظر بگیریم یا در همه ی قضایا وجود رابط و نسبت حکمیه هست و یا در هر دو نیست.

پس مشخص شد که موطن انفس القضایا ذهن ات نه خارج چون مشخص است که قضیه در خارج تشکیل نمی شود چون هر سه جزء را در خارج منفصلا نداریم بلکه یکی هستند.

پس وجود رابط و نسبت حکمیه هم ذاتشان یکی است وهم به یک لحاظ هستند و این لحاظ همان لحاظ ذهن است و نفس قضیه نیز در ذهن است و در خارج اجزای قضیه را منفصلا نداریم تا بخواهیم بحثی از وجود رابط یا نسبت حکمیه کنیم.

ترجمه و شرح متن :

اگر کسی از صدرا اینچنین دفاع کند، ما اینچنین می گوییم که اعتبار واقع _که در مقابل اعتبار ذهن است_ در قضیه با اعتبار ذات قضایا فرق دارد و واقع (عالم خارج) و ذات قضیه یکی نیستند یعنی واقع قضیه با ذات قضیه و وجود ذهنی قضیه سه چیز متفاوت هستند.

علت تفاوتِ ذاتِ قضیه با واقع و خارج این است که ذات قضیه عبارت است از موضوع و محمول و نسبت حکمیه به صورت لابشرط نسبت به اتحاد و تفصیل و وقتی در خارج رفتند با یکدیکر متحد شده و یکی می شوند و وقتی در ظرف تفصیل و ذهن رفتند سه چیز می شوند که با هم مرتبط هستند.

پس می توان گفت که در خارج قضیه ای نداریم و قضیه فقط در ذهن است و واقعی برای قضیه به غیر از ذهن نیست (پس در ابتدا که سه لحاظ را در نظر گرفتیم تمهیدی بود و حقیقت این است که قضیه فقط یک لحاظ دارد چون در خارج که قضیه نیست و فقط در ذهن است و خودِ موضوع و محمول و نسبت فقط در ذهن، قضیه می شوند بعبارت دیگر واقع در اول معنای متفاوتی از ذهن و خارج بود تا بتوان مباحث را مطرح کرد ولی اکنون نتیجه می گیریم که اصلا واقعیتی ورای ذهن برای قضیه نیست پس ذهن همان واقع قضیه است در نتیجه یا نسبت حکمیه و وجود رابط که یکی هستند در تنها موطن قضیه که همان ذهن باشد موجوداند و یا اینکه موجود نیستند چون آن دو حقیقتا یکی هستند و دیگر نمی توان بین آنها اختلاف اعتباری گذاشت.)

و خارج از تصویر ذهن و خارج از اعتبار ذهن، قضیه ای نیست بلکه اتحاد است و خارج، ظرف اتحاد است و در آن افتراق و تفصیلی نیست تا بخواهیم بین موضوع و محمول ربطی ایجاد کنیم وقضیه ای بسازیم.

و لو جعل الواقع انفس الموضوع و المحمول والنسبة بحسب معانيها المتصوّرة لا من حيث هي متصورة بل من حيث ذواتها نظرا الي انّ مرتبة ذات الشي‌ء مرتبة من مراتب الواقع لكان مشتركا بين الموجبات والسوالب.[2]

حال کسی می گوید وقتی نشد که واقع را خارج بگیریم، پس تا واقع را «نفس قضیه» بگیریم نه ذهن و اینگونه بگوییم که در نفس قضیه وجود رابط را داریم و در ذهن نسبت حکمیه را داریم تا دوباره فرق اعتباری زنده شود.

پس با کنار گذاشتن خارج هنوز نیز دو اعتبار وجود دارد.

مستشکل دوباره از این دفاع پاسخ می دهند و می گویند بر فرض اینکه دو اعتبار متفاوت را نیز قبول کنیم و بگوییم نفس قضیه غیر از ذهن است هنوز هم نفس قضایا هم در موجبه است و هم سالبه (برخلاف خارج که نسبت حکمیه یا همان وجود رابط در خارج در قضیه موجبه وجود داشتند ولی در سالبه وجود نداشتند) و نمی توانیم بگوییم که در نفس قضیه موجبه وجود رابط را داریم و در سالبه وجود رابط را نداریم چون در قضیه هم موضوع و هم محمول و هم نسبت (که مدافع پذیرفت که نسبت و وجود رابط یکی هستند) را داریم.

ترجمه و شرح متن :

و اگر واقع را عبارت از موضوع و محمول و نسبت بدون قیدِ «تصور» بگیریم یعنی اینها را تصور کنیم بدون قید تصور یعنی خود ذات موضوع و محمول و نسبت را تصور کنیم بدون مقید کردن آنها به وجودشان در ذهن، (چون ذات یکی از مراتب نفس الامر است و مراتب دیگر وجود ذهنی و خارجی هستند)، این نفس قضیه یا جعل شما بین موجبات و سوالب مشترک است یعنی یا در نفس القضایا به معنایی که شما گفتید هم در موجبه و هم در سالبه نسبت هست ویا نیست .

از «دفعٌ و حلٌ» مرحوم آقا علی به اشکال اصلی مستشکل پاسخ می دهند که در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنونی، ج2، ص148.
[2] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنونی، ج2، ص149.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo