< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

94/08/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : ادامه بیان معنای دوم وجود رابطی/ 6.المعنی الثانی للوجود الرابطی/ رسالة فی الوجود الرابط.
خلاصه جلسه قبل : بحث در معنای دوم وجود رابط داشیم. ابتدا اموری را ذکر کردیم و بعد گفتیم که این امور در امری جمع می شوند و آن امر وجود رابط به معنای دوم است. آن امور عبارت بودند از تصور موضوع و تصور محمول و تصور نسبت و تصدیق ثبوت محمول برای موضوع و ما این چهار امر را در یک امر جمع می کنیم که این امرِ واحدِ مرکبِ از این چهار امر، وجود رابط به معنای دوم بود و محکی این وجود رابط، در خارج است و شیء واحدی است.
فتلك الامور المفصّلة حاكية عن امر مجمل هو الوجود الذي هو ما به الاتحاد في ظرف الاتحاد، ولكن كل واحد منها يحكي عنه باعتبار جهة فيه يخصّ بحكاية هذا الواحد بعينه. و لا يمكن حكاية واحد آخر عنه بتلك الجهة، فباعتبار انه وجود لعنوان الموضوع يحكي عنه الموضوع لا من جهة انه وجود له في ذاته فقط، و الاّ لكان وجودا له في نفسه لا وجودا له بحسب كونه موضوعا بل باعتبار انه وضع و عيّن ليحكم عليه، فيصح جعله جزءا من اجزاء العقد و هو بهذا الاعتبار وجود رابطي للموضوع.[1]
در جلسات قبل چهار چیز را مطرح کردیم و گفتیم که این چهار چیز به صورت مجمل در شیئی واحد وجود دارند و حال می خواهیم بیان کنیم که این چهار امر چگونه در شیئی واحد مجتمع اند.
ایشان می فرمایند که این امر واحد وجودی است برای موضوع و وجودی است برای محمول و وجودی است برای نسبت حکمیه.
وجود رابط، وجودی برای عنوان موضوع است.
موضوع دو وجود دارد یکی وجود ذات زید در خارج و دیگری وجود زید در ذهن یعنی زید به عنوان اینکه شیئی است در خارج موجود است و به اعتبار اینکه در ذهن من است نیز موجود است. پس زید دو وجود نفسی دارد یکی وجود نفسی خارجی که خدا به آن عطا کرده و یکی وجود نفسی ذهنی.
ولی این امری که ما داریم از آن بحث می کنیم نه وجود نفسی ذهنی به زید می دهد و نه وجود نفسی خارجی بلکه زید را موضوع می کند. این وجودی که موضوع است به وسیله ی این امر یعنی اتحاد تعیین می شود. یعنی اتحادِ زید و قائم در خارج، به ذهن می آید به صورت مجمل که آن را وجود رابط می نامیم که با اینکه مجمل است از چهار چیز حکایت می کند یعنی وقتی آن امر می آید زید را در ذهن، موضوع می کند و قائم را در ذهن، محمول می کند و رابطه ای بین زید و قائم را در ذهن، نسبت می کند.
پس اگر آن اتحاد خارجی نبود، آن امر واحد به ذهن نمی آمد تا اینکه زید را موضوع و قائم را محمول قرار دهیم و بین آنها ارتباط برقرار کنیم.
پس این امر (وجود رابط) وجودی عنوانی (برخلاف نفسی) به زید داده یعنی زید را موضوع قرار داده و همچنین وجود عنوانی محمولیت را به قائم داده و همچنین وجود عنوانی نسبت را به آن رابطه داده و هم وجود حکم را ایجاد کرده است.
پس مثل اینکه این وجود رابط چهار بار موجود شده است.
ترجمه و شرح متن :
پس این امور مفصله (آن چهار چیز) حاکی هستند از امر مجملی که آن امر مجمل همان وجود واحد در ظرف اتحاد (خارج) است.
ولی هر کدام از این امور سه گانه حکایت می کنند از آن امر مجمل خارجی به اعتبار جهتی که در وجود خارجی است که اختصاص دارد این جهت، به هر کدام از این سه مورد یعنی در وجود خارجی جهتی است که فقط می تواند موضوع از آن حکایت کند و جهت دیگری است که فقط محمول می تواند از آن حکایت کند و جهت ثالثی است که فقط نسبت می تواند از آن حکایت کند.
پس به اعتبار اینکه این امر واحد، وجودی است عنوانی برای موضوع، موضوع از این امر حکایت می کند نه از جهت اینکه این امر وجودی است برای موضوع در ذاتِ موضوع فقط، بلکه از این جهت که این امر وجودی عنوانی به موضوع می دهد.
و اگر این امر بخواهد وجود فی ذاته را به موضوع بدهد، باید این امر وجود نفسی برای موضوع باشد نه اینکه وجودی باشد برای موضوع بحسب اینکه موضوع است یعنی این امر به شیء وجود ذاتی و نفسی نمی دهد بلکه وجود عنوانی به موضوع می دهد.
بلکه این امر وجودی است برای زید به اعتبار اینکه این شیء قرار داده شده و وضع شده تا بر آن حکم شود پس صحیح است که این امر را جزئی از اجزاء عقد قرار دهیم (چون موضوع جزئی از عقد است و این امر به موضوع وجود می دهد) پس این امر به این اعتبار وجود رابطی است برای موضوع.
و باعتبار انه وجود للمحمول يحكي عنه المحمول لا باعتبار انه وجود له في ذاته فقط و الا لكان له وجودا له في نفسه، بل باعتبار انّ مفهوم المحمول به مرتبط الي الموضوع علي نحو الاتحاد فيكون جزءا آخر من العقد، و هو بهذا الاعتبار وجود رابطي للمحمول
وجود رابط، وجودی برای عنوان محمول است.
مصنف همان بحث در موضوع را در محمول نیز تکرار می کنند.
ترجمه و شرح متن :
پس به اعتبار اینکه این امرِ واحد، وجودی است عنوانی برای محمول، محمول از این امر حکایت می کند نه از جهت اینکه این امر وجودی است برای محمول در ذات محمول فقط بلکه از این جهت که این امر وجود عنوانی به محمول می دهد.
و اگر این امر بخواهد وجود فی ذاته را به محمول بدهد، باید این امر وجود نفسی برای محمول باشد نه اینکه وجود باشد برای محمول بحسب اینکه محمول است یعنی این امر به محمول وجود ذاتی و نفسی نمی دهد بلکه وجود عنوانی به محمول می دهد.
بلکه به این اعتبار که مفهومِ محمول به وسیله ی این امر مرتبط است با موضوع به نحوی که اتحاد بین آن دو ایجاد می شود پس این امر جزء دیگری از عقد می شود و به این اعتبار، وجود رابطی است برای محمول.
و باعتبار انه وجود لهما يحكي عنه النسبة الحكمية لا من جهة انه وجود لهما في نفسهما فقط و الا لكان وجودا في نفسه لهما، بل من جهة انّه به ارتباط المحمول بالموضوع و الموضوع بالمحمول، فيكون جزءا آخر من العقد، و هو بهذا الاعتبار وجود للموضوع والمحمول كليهما.
وجود رابط، وجودی برای عنوان نسبت حکمیه است.
حال می خواهیم آن امر واحد را وجودی برای هر دو به صورت نسبت بگیریم.
ترجمه و شرح متن :
و به اعتبار اینکه این امر واحد، وجودی است عنوانی برای موضوع و محمول (معاً)، نسبت حکمیه از این امر حکایت می کند نه از جهت اینکه این امر وجودی است برای موضوع و محمول در ذاتشان فقط بلکه از این جهت که این امر باعث اتحاد موضوع و محمول می شود.
و اگر این امر بخواهد وجود فی ذاته را به موضوع و محمول بدهد، باید این امر وجود نفسی برای موضوع و محمول باشد نه اینکه وجودی باشد برای این دو بحسب اینکه موضوع و محمول اند.
بلکه به این اعتبار که به وسیله ی این امر محمول به موضوع و موضوع به محمول مرتبط می شود پس این امر جزء دیگری از عقد می شود و به این اعتبار وجود رابطی است برای هر دو از موضوع و محمول.
فبملاحظة تلك الجهات يحكي تلك المعاني المفصلة في ظرف الانعقاد عن الوجود الواحد الّذي هو ما به الاتحاد في الظرف الخارج عنه.
و به ملاحظه این جهات، این معانی مفصله (موضوع و محمول و نسبت) که در ظرف انعقاد (ذهن) هستند، حکایت می کنند از وجود واحدی که آن وجود واحد، وسیله ی اتحاد در ظرف خارج است.
والعقل لا يستنكر عن حكاية مفاهيم مفصلة عن وجود واحد بحمل فيها جهات واقعيّة بل لا يستنكر عن حكاية عناوين كثيرة عن وجود واحد ليست فيها حيثيات متعدّدة مختلفة اذا لم تكن تلك العنوانات متقابلات، كعنوانات الاسماء الالهية الذاتية الحاكية عن ذاته تعالي البسيطة من جميع الجهات الجامعة للصفات و الكمالات بلاكثرة جهات و حيثيات.
پس ما در خارج یک وجود داشتیم و از آن وجود هم موضوع و هم محمول و هم نسبت بین این دو را انتزاع کردیم و هر سه از اینها حاکی از آن وجود خارجی هستند.
اشکال : حال اشکال می شود که چگونه سه امر مختلف را از یک امر واحد انتزاع می کنیم و چگونه سه امر از یک امر حکایت می کنند؟
جواب : آن امر واحد سه حیثیت دارد و در نتیجه ما می توانیم سه امر مختلف را از آن انتزاع کنیم و حتی اگر آن امر واحد این حیثیات مختلف را نداشت، باز هم عقل می توانست از آن شیء واحد، حیثیتهای مختلف را برداشت کند مانند اینکه ما از خداوند که امری واحد است و حیثیتهای مختلفی ندارد، اسماء و صفات مختلفی را انتزاع می کنیم.
پس هیچ اشکالی ندارد که امر واحد خارجی را به ذهن بیاوریم و تحلیل کنیم و از آن مفاهیم مختلف انتزاع کنیم.
ترجمه و شرح متن :
و عقل انکار نمی کند حکایت مفاهیم مختلفه را از امری واحد که حیثیتهای مختلف داشته باشد بلکه حتی عقل انکار نمی کند که عناوین متعددی از موجود واحدی که جهات متعدد ندارد، حکایت کنند البته به شرطی که بین این مفاهیم تقابل نباشد مثلا نمی توان از یک ذاتی که جهات مختلف ندارد، عالم و جاهل را انتزاع کنیم.
مانند اسماء الهی ذاتی (که بدون اضافه خدا به امری دیگرانتزاع می شوند) که حاکی از ذات خداوند هستند و ذات خداوند بسیط از همه جهات است و همه ی صفات و کمالات را دارد بدون اینکه کثرت جهات و حیثیات داشته باشد.


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنونی، ج2، ص154.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo