< فهرست دروس

درس رساله وجود - استاد حشمت پور

استاد حشمت پور

95/03/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان قول مرحوم سبزواری و بیان اینکه شاید تشاجر فلاسفه در مسأله اختلاف و یا اتحاد نوعیِ وجود رابطی و وجود محمولی، نزاعی لفظی باشد و رد این احتمال/ 19. روایة اخری و جسارة و 20. وهم و تنبیه/ رسالة فی الوجود الرابطی.

خلاصه جلسه قبل: کلام مرحوم سبزواری را نقل می‌کردیم در مورد اینکه آیا وجود رابط و وجود محمولی اختلاف نوعی دارند و یا نه؟

مرحوم سبزواری بر کلام صدرا در اسفار حاشیه زده‌اند که مرحوم ملاصدرا اشتراک ذاتی بین وجود رابطی‌ و محمولی را منکر شده‌اند.

مرحوم سبزواری در استدلال بر این انکار، همان فرمایشات مرحوم ملا اسماعیل را فرموده‌اند و بحث را ادامه داده‌اند و بیان کرده‌اند که در مبنای صدرا تحافت به نظر می‌رسد چون صدرا از طرفی همه وجودها را مشترک می‌دانند و از طرفی وجود رابطی و محمولی را فاقد قدر مشترک می‌دانند و این دو ناسازگارند چون وجود رابطی اگر وجود باشد باید قدر مشترکی داشته باشد با سایر وجودات.

بعد مرحوم سبزواری شروع کردند به توجیه کردن.

متن:

و الاولي ان يقال: كلامه في تخالف المفهومين...... [1]

در اینجا مرحوم سبزواری می‌خواهند توجیه دیگری را مطرح کنند و اختلاف نوعی را که صدرا بین این دو وجود بیان کرده‌اند را به مفاهیم آن‌ها منتقل کنند و بگویند که صدرا منظورشان این است که مفاهیم آن‌ها باهم اختلاف دارند یعنی بین کلام صدرا جمع می‌کنند و می‌گویند که آنجا قائل به اختلاف هستند، در مورد مفاهیم آن‌ها صحبت می‌کنند و آنجا که حرف از اشتراک می‌زنند منظورشان مصادیق و حقایق آن‌ها است.

ترجمه و شرح متن:

و الاولي ان يقال: كلامه [برای دفع این تحافتی که به نظر می‌رسد اولی این است که گفته شود که کلام صدرا] في تخالف المفهومين بما هو مفهومان [در تخالف دو مفهوم است بما اینکه مفهوم هستند یعنی بدون اینکه محکی آن‌ها را در نظر بگیریم و اگر محکی ملحوظ شود، تخالف از بین می رود و اشتراک ذاتی حاصل می‌شود] و بما هما كالماهيتين لذين الوجودين الرابط و المحمول [و به این نحوی که دو مفهوم را به نحو دو ماهیت بگیریم برای این دو وجود رابطی و محمولی و مشخص است که دو ماهیت تباین دارند و دو مفهومی که مثل دو ماهیت می‌شوند، تباین دارند(صدرا معتقد به تباین وجودات نیست ولی تباین ماهیات را قبول دارند)] لا انّ الوجودين [کلام صدرا این نیست که دو وجود با قطع‌ نظر از ماهیاتشان] لا جهة اتّحاد بينهما [هیچ اتحادی بینشان نیست] اذ ما به الامتياز في الوجود عين ما به الاتفاق [چون دو وجود این‌قدر با هم مشترک هستند در ذات که حتی ما به الامتیاز آن‌ها را نیز به ما به الاتحاد آن‌ها برمی‌گردانیم]

این راه‌حل دیگری است که مرحوم سبزواری برای دفع تحافتی موجود رد کلام صدرا ذکر می‌کنند.

متن:

فهو وجود آخر بنحو النسبية....

مرحوم سبزواری از این مطالب نتیجه می‌گیرند که وجود رابطی وجود دیگری است جدای از وجود محمولی و بعد می گویند که این وجود رابطی وجودی است به نحو نسبیت یعنی سنخ این وجود سنخ نسبت است یعنی کارش این است که بین دو چیز نسبت برقرار کند لذا به آن وجود نسبی می گوییم یعنی وجودی که با نسبت سروکار دارد و نسبت را تولید می‌کند و بعد می‌گویند که این وجود نسبی ملحق می‌شود به وجود ناعتی.

وجود ناعتی وجود عرض است و محمولاتی که ما در قضایا به کار می‌بریم، جوهر نیستند و عرض‌اند البته وقتی مشتقی را از آن‌ها انتزاع می‌کنیم جوهر می‌شود ولی مبدأ آن‌ها عرض است یعنی هرچند قائم و کاتب جوهر هستند چون مشتمل بر ذات هستند ولی مبدأشان که کتابت و قیام باشد عرض است و خلاصه تمام محمولات از سنخ عرض هستند یعنی وجود ناعتی هستند و وجود ناعتی که محمول است به‌توسط همین وجود رابط که وجودی نسبی است به موضوعی نسبت داده می‌شود پس وجود نسبی ملحق می‌شود به وجود ناعتی تا وجود ناعتی را با شأن خودش که نسبت است، نسبت دهد به شیئی که موضوع است البته این کار بعد از تمامیت وجود ناعتی است یعنی بعد از این است که معلوم شود که وجود ناعتی هست یعنی اول باید وجود فلان عرض در خارج ثابت شود و بعد او را نسبت دهیم به یک موضوع مثلاً وقتی بیاض تمامیت پیدا کرد با وجودی نسبی که همان وجود رابط است آن را نسبت می‌دهیم به دیوار یعنی اول با هل بسیطه بگوییم که البیاض موجود و سپس این وجود ناعتیِ ثابت شده را به‌وسیله وجود رابط که وجودی نسبی است پیوند دهیم به یکی از ماهیات.

خلاصه اینکه وجود رابط وجودی است نسبی که شأنش نسبت دادن است و ملحق می‌شود به وجود ناعتی یعنی وجود عرض یا همان محمول و چون شأن این وجود رابطی نسبت دادن است این وجود ناعتی را نسبت می‌دهد به موضوع.

بعد مرحوم سبزواری از آن طرف هم حساب می‌کنند یعنی می‌شود که وجود نسبی عارض می‌شود بر عاج (موضوع) و بعد عاج را نسبت می‌دهیم به سفیدی یعنی فرقی نمی‌کند که بگوییم که موضوع را به محمول نسبت می‌دهیم و یا محمول را به موضوع نسبت می‌دهیم.

پس کار وجود نسبی ربط دادن است چه ربط محمول به موضوع و چه ربط موضوع به محمول.

پس اگر وجود رابطی وجود است با وجود محمولی قدر مشترک ذاتی دارد.

ترجمه و شرح متن:

فهو وجود آخر [پس این وجود رابطی وجود دیگری است غیر از وجود محمولی] بنحو النسبية [و این وجود رابطی که وجودی دیگر است، به نحو نسبیت است] يلحق الوجود الناعتي للبياض [و این وجود رابطی ملحق می‌شود به وجود ناعتی که برای بیاض است مثلاً] بعد تماميته [(بعد تمامیته ظرف یلحق است) و این وجود رابطی ملحق می‌شود به وجود ناعتی بعد از تمامیت وجود ناعتی] فانك اولا ً[این تقریباً هم بیان مطلب است و هم توضیح بعد تمامیته است علی‌الخصوص توضیح است برای بعد تمامیته] تتصدي لاثبات عينية البياض مثلاً [پس همانا تو اولاً متصدی می‌شوی که اثبات کنی عینیت بیاض را یعنی خارجیت ابیض را مثلاً (مثلاً قید بیاض است) یعنی اولاً باید بیان کنید که این وجود ناعتی در خارج موجود است] و انّه من الطبايع الموجودة في العين [این عطف تفسیر است یعنی باید اثبات کنید که این بیاض از طبایعی است که در خارج موجود است] فتقعد عقدا هلّيا بسيطا [(فتقعد غلط است و فتعقد صحیح است یعنی منعقد می‌کنی) پس تو یک عقد هلیه ی بسیطه ای را منعقد می کنی یعنی میگویی که البیاض موجود] ثم بعد ما فرغت من ذلك [سپس بعد از اینکه از عقد این هلیه بسیطه فارغ شدی] تتصدي لان له وجودا رابطا للعاج مثلاً [بعد از این متصدی می‌شوی که برای این سفیدی مثلاً وجود رابطی است برای عاج] يلحق البياض بالنحو المذكور [که ملحق می‌شود به بیاض به نحو مذکور یعنی بعد از تمامیت بیاض و یا به صورت نسبیت و یا جمع بین هر دو تفسیر و این در صوتی است که بخواهیم بیاضش را به عاج نسبت دهیم و اگر بخواهیم عاج را به بیاض بچسبانیم، وجود رابطی را برای عاج می‌آوریم و آن را بیاض می‌چسبانیم و نسبت می‌دهیم] او يلحق وجود جسم العاج [یا ملحق می‌شود به وجود جسم عاج] و هذا الالحاق تارة بالمحمول و تارة بالموضوع انما هو بالاعتبار» [و این الحاق که یک بار به محمول انجام می‌شود یعنی وجود نسبی را به محمول ملحق می‌کنیم و یک بار به موضوع ملحق می‌شود این الحاق، اعتباری است و الا اصلا الحاقی نیست و وجود نسبی جدا نیست که بخواهیم آن را ملحق کنیم] تمّ ما اردنا نقله من كلامه الشريف [مرحوم ملا علی می‌فرمایند که تمام شد آنچه که می‌خواستیم از کلام مرحوم سبزواری نقل کنیم] و عليك بالتأمّل فيه بعد تذكّر ما اسلفناه لك [و بر تو است که تأمل کنی در این مطالب بعد از آنچه که برای تو گذشت و برای تو بیان کردیم] معتكفا في مسجد الانصاف منحرفا عن طريق الاعتساف [در حالی که معتکف هستی در مسجد انصاف و از طریق بی‌راهه رفتن منحرف هستی].

متن: [20] وهمٌ و تنبيهٌ: قد يتوّهم امكان.....

بعضی‌ها خواسته‌اند نزاع در این مسئله را نزاع لفظی بگیرند.

نزاع لفظی: نزاع لفظی نزاعی است که طرفین نزاع در دو موضع متفاوت بحث می‌کنند مثلاً اولی در موضعی حکم اثباتی می‌دهد و دومی در موضع دیگر حکم سلبی می‌دهد که در واقع این نزاع، نزاع نیست و فقط در لفظ نزاع است.

حالا در این عبارت نقل می‌شود که بعضی نزاع در مورد بحث ما را نزاع لفظی قرا داده‌اند و اینکه بین وجود رابطی و وجود محمولی اختلاف نوعی است و یا اشتراک دارند این بحث را بعضی نزاع لفظی قرار داده‌اند یعنی گفته‌اند که این دو گروه در دو جای مختلف دارند بحث می‌کنند و در واقع نزاعی بین آن‌ها نیست.

آن گروهی که قائل به اختلاف نوعی می‌شود مرادشان از وجود محمولی مصداق وجود است و مرادشان از وجود رابطی مفهوم وجود است و بین این دو اختلاف نوعی ‌است و هیچ قدر مشترکی بین آن‌ها نیست لذا حکم می‌شود به اختلاف نوعی و نفی قدر مشترک.

و گروهی مفهوم هر دو را لحاظ می‌کنند و می‌گویند که هر دو مفهوم، مفهومی انتزاعی هستند پس با هم جمع می‌شوند و اختلاف نوعی ندارند.

پس وقتی ما توجه کنیم به وجود محمولی در خارج و وجود رابطی در ذهن، بین آن‌ها اختلاف نوعی می‌بینیم و وقتی هر دو را مفهوم لحاظ کنیم، بین آن ها اشتراک ذاتی می‌بینیم و می گوییم که مشترک ذاتی هستند.

خب به این ترتیب روشن شد که اختلاف دو گروه در دو موضع متفاوت است پس در واقع نزاعی نیست و فقط نزاع لفظی است.

این مطلب را بعضی گفته‌اند.

ترجمه و شرح متن:

[20]و همٌ و تنبيهٌ: [مصنف این حرف را قبول ندارند لذا تعبیر به وهم می کنند و بعد در تنبیه به آن‌ها جواب می‌دهند] قد يتوّهم امكان ارجاع النزاع الي مجرّد اللفظ [گاهی توهم می‌شود که این نزاع را می‌توان ارجاع داد به نزاع لفظی] اذ يمكن لاحد ان يقول: [چون ممکن است که کسی بگوید که] من قال بالاختلاف النوعي بينهما يريد بالوجود المحمولي مصداقه و بالوجود الرابطي مفهومه الذي هو من المفاهيم الانتزاعيه [کسی که قائل به اختلاف نوعی بین آن دو است اراده کرده است از وجود محمولی مصداقش را و از وجود رابطی مفهومش را که از مفاهیم انتزاعیه است] و من قال بالاتفاق بينهما [و کسی که قائل اتفاق بین این دو است] يريد بالاول ايضا مفهومه [علاوه بر اینکه از وجود رابطی مفهومش را ارداده کرده کرده است،از وجود محمولی نیز مفهومش را اراده کرده است] اذ هما من سنخ واحد هو المفهوم الانتزاعي [چون هر دو از سنخ واحدی هستند یعنی هر دو از مفاهیم انتزاعیه هستند].

متن: و هذا الاختلاف لا ينافي الاتفاق النوعي....

حالا می گوییم که ما در فرض اول که یک طرف خود وجود محمولی بود و طرف دیگر مفهوم وجود رابطی بود حکم به اختلاف کردیم، این اختلاف با اتفاق نوعی که صدرا و خیلی‌های دیگر ادعا می‌کنند نمی‌سازد چون صدرا و خیلی‌های دیگر معتقدند که بین مصادیق وجود اشتراک در ذات و حقیقت است و حال آیا این دو حرف سازگار هستند؟

مصنف می گویند که این دو حرف با هم می‌سازند زیرا اشکالی ندارد که بین دو مفهوم اختلاف باشد و بین محکی‌های آن‌ها اختلاف نباشد مثلاً مصادیق وجود رابط و وجود محمولی با هم اختلاف ندارند و اگر مفهوم یکی را با واقعیت دیگری لحاظ کردیم، آن‌وقت با هم مختلف نوعی می‌شوند.

پس اگر از هر دو، مفهوم ارده شود قائل به ‌اتفاق می‌شویم و اگر از یکی مفهوم و از دیگری مصداق اراده شود، قائل به اختلاف می‌شویم.

ترجمه و شرح متن:

و هذا الاختلاف [و این اختلافی که ما بین وجود محمولی و مفهوم وجود رابطی قائل شدیم] لا ينافي الاتفاق النوعي في حقيقة الوجود [منافات ندارند با آن اتفاق نوعی که در حقیقت وجود حاصل است] فان الاتفاق في الحقيقة [زیرا اتفاق این اشیاء در حقیقت وجود] لا ينافي اختلاف درجة منها للمفهوم المنتزع من درجة اخري منه [(ضمیر «منه» به وجود برمی‌گردد و ضمیر «منها» به حقیقت وجود برمی‌گردد) منافات ندارد با اختلاف درجه‌ای از حقیقت وجود با مفهوم منتزع از درجه‌ای دیگر. اختلافی که این شخص قائل است اختلاف بین دو مفهوم نیست بلکه اختلاف بین یک وجود خارجی (وجود محمولی) با یک مفهوم وجود است (مفهوم وجود رابطی) لذا می گویند اختلاف بین یک درجه با مفهوم منتزع از درجه دیگر پس اختلاف بین واقعیت وجود محمولی است با مفهوم وجود رابطی].

متن: و هذا ارجاع بعيد. فانّه ارجاع.....

حال مرحوم مصنف اشکال می‌کنند و می گویند که شما بحث (اختلاف و اشتراک نوعی) را ارجاع دادید به اشتراک در عرض عام یعنی گفتید که این مفهوم با آن مفهوم در اینکه انتزاعی هستند، شریک هستند و انتزاعیت‌ نیز عرض عام است در حالی که بحث ما در اتحاد و اختلاف نوعی بود نه اختلاف و اتحاد در عرض عام و ما حتی خودمان نیز قبول داریم که این‌ها در عرض عام شریک هستند (همان‌گونه که قبلاً بیان کردیم) پس شما ارجاع دادید بحث را به اشتراک در عرض عام و این ارجاع دلیل ندارد پس باطل است.

ترجمه و شرح متن:

و هذا ارجاع بعيد [و اینکه شما نزاع را ارجاع داید به لفظ، ارجاعی بعید است] فانّه ارجاع للاتفاق الذاتي النوعي الي الاتفاق في عرض عام [و این ارجاع شما این است که ارجاع دادید اتفاق نوعی را که بحث ما در آن بود به ‌اتفاق در عرض عام] وقد سبق انّ لمفهوم الوجود المحمولي اختلاف ذاتي مع مفهوم الوجود الرابطي [و اشکال دوم این است که شما بین دو مفهوم توافق قائل شدید و گفتید که هر دو در مفهومیت شریک هستند در حالی که ما قبلاً ثابت کردیم که این دو مفهوم با هم اشتراک ندارند و هر چند در مفهوم بودن شریک هستند ولی این اشتراک در عرض عام، باعث اشتراک در نوع و ذات نمی‌شود و قبلاً گذشت که برای مفهوم وجود محمولی اختلاف ذاتی است با مفهوم وجود رابطی] و لوجود [(«و لو جوز» بهتر است ولی در نسخ نیز«و لوجود» است) مصنف می‌فرمایند که اگر باب این توجیه باز شود و شما توسع داشته باشید نسبت به چنین توجیهاتی می‌توانید همه اختلافت را اختلاف لفظی کنید و همه اشیاء را با هم مشترک بدانید و این مغالطه را در جاهای دیگر نیز اجرا کنید و همه نزاع‌ها را لفظی کنید] مثل هذا التوجيه في البيانات و توسّع التأويل في العبارات بان يحمل النوع علي العرض العام، لامكن ارجاع جلّ المشاجرات بل كلّها الي مجرد اللفظ [و اگر تجویز شود مثل این توجیه در بیانات و توسع پیدا کند تعبیر در عبارات در این حد که حمل شود نوع بر عرض عام، در این صورت ممکن خواهد بود که بیشتر مشاجرات بلکه کل مشاجرات را ارجاع بدهیم به نزاع لفظی و بگوییم که همه نزاع ها لفظی هستند و اصلا نزاع معنوی نداریم].


[1] مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی، علی بن عبدالله زنوزی، ج2، ص176.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo