< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

ششمين دليل بر تجرد نفس : اگر نفس قوه اي ادراكي باشد حال دربدن مثل ساير قواي ادراكي درضعف وقوت تابع بدن خواهد بود وطبعاً هرگاه بدن قوي شود نفس هم قوي مي شود وچنانچه بدن ضعيف شود نفس هم ضعيف مي شود، امّا نفس با ضعف بدن ضعيف نمي شود پس قوه اي حال دربدن نيست.

بيان ملازمه : ملازمه روشن است؛ چرا كه حال تابع محل است ولذا وقت كه محل قوي شود حال هم قوي مي شود ووقت كه محل ضعيف شود حال هم ضعيف مي شود.

بطلان تالي : نفس با ضعف بدن قوي مي شود بخاطر اينكه در پيري قوه اي عقلاني قوي تر مي شود ودر زمان جواني قوه اي عقلاني ضعيف تر است درحاليكه بدن قوي تر است.

ان قلت : تاثير بدن درقواي نفس جاي انكار نيست شما هم قبول داريد وبراي تاثير بدن درقوه اي عاقله همين كافي است كه درسن كهولت ضعف بدن موجب ضعف تعقل مي شود وهمين كه ضعف شديد بدن دريك مقطع تاثير درضعف نفس دارد كافي است براي مطلوب ما كه بدن تاثير درنفس داشته باشد.

قلت : نفس ما را خداوند تعالي طوري ساخته است كه اگر مشغول كاري شود از كار هاي ديگر باز بماند مثلاً اگر پرخوري نماييم نفس مشغول هضم وجذب غذا مي شود وبه تعقل نمي پردازد، همين طور درگرسنگي شديد كه نفس متوجه آن است نمي تواند به تعقل بپردازد ويا وقت كه مشغول تعقل هستيم چيزي را نمي بينيم. درسن كهولت بدن بسيار ضعيف مي شود واحتياج به تدبير زياد دارد لذا نفس از تعقل تاحدي باز مي ماند. پس دركهولت بخاطر جذب نفس نسبت به بدن نفس از تعقل باز مي ماند. به بيان ديگر درست است كه دربعض موقع ضعف بدن موجب ضعف عاقله مي شود ولي اين دليل بر بدني بودن نفس نمي شود بلكه بدليل مانع داشتن عاقله ا ست وبراي ما كافي است كه يك مورد پيدا كنيم كه ضعف بدن موجب ضعف تعقل نمي شود بلكه بر عكس با ضعف بدن تعقل قوي مي شود. خلاصه موارد ضعف نشان نمي دهد كه نفس بدني است بلكه قوت نفس باضعيف شدن بدن ولو دريك مورد نشان مي دهد كه نفس بدني نيست.

دراشارات از اشكال مذكور چنين جواب مي گويد كه وضع تالي وضع مقدم را نتيجه نمي دهد درحاليكه مستشكل وضع تالي نموده و از آن وضع مقدم را نتيجه گرفته كه باطل است.

فخررازي : درزمان شيخوخت ذخاير علمي زياد ترشده است نه اينكه قوه اي عقلاني قوي تر شده باشد.

خواجه : درست كه ذخاير علمي زياد تر شده ولي درعين حال قوه اي عقلاني هم قوي تر گرديده است.

تذكر : اينكه بعضي در زمان پيري از ايمان به كفر روي مي آورد وعقيده صحيح را رها مي كند وبه عقيده فاسد مي پيوندد، بخاطر آن است كه مواد فاسد در اختيار عاقله اش مي گيرد وشخص با تعقل قوي در مواد فاسد به نتيجه اي فاسد مي رسد.

متن : السّادس‌ ما اشار إليه بقوله‌ و لانتفاء التبعية و تقريره ( مقدم : ) انّ النّفس النّاطقة لو كانت منطبعة فى الجسم ( تالي :) لكانت تابعة له فى الضّعف و الكلال ( فرسودگي، خستگي ) كالسّمع و البصر و التالى باطل فان ( تعليل براي بطلان تالي ) الانسان فى سن الانحطاط يقوّى تعقله و يزداد مع كون البدن فى النقصان و الانحطاط و ما قيل من انّ الانسان فى اخر سنّ الشيوخة قد يعرض له الخرافة ( خرفتي ) فينقص تعقله و تختل كاختلال البدن ( پس اختلال بدن تاثير گذاشته برنفس ) فجوابه ( الف ) ان اختلال التعقل باختلال الآلة لا يدل على كون التعقل بالآلة اذ جاز ان يمنعه استغراقه ( نفس ) فى الاشتغال بتدبير البدن لكونه ( بدن ) بصدر الانحلال عن التعقّل‌ ( متعلق يمنعنه ) الّذي هو ( تعقل ) له ( نفس ) بذاته كما يمنعه الانكباب ( فروافتادن، كاملا مشغول شدن ) على المحسوس عن التوجّه الى المعقول بل شدّة توجه النفس الى كلّ فعل عن ( متعلق يمنعه ) جودة التوجّه الى فعل آخر ( ب) بخلاف ازدياد التّعقل عند اختلال البدن فانه ( ازدياد تعقل ) يدل على كون التعقل له ( نفس ) بذاته لا بآلة بدنية هذا خلاصة ما ذكره الشّيخ‌

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo