< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

91/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

عدم فساد نفس با فساد بدن :

بحث در اين داشتيم كه نفس بافساد بدن فاسد نمي شود، در استدلال گفته شد كه دو چيز كه با فساد يكي ديگري فاسد مي شود بايد يا رابطه اي تكافوئي داشته باشند، يا رابطه اي متأخر به متقدم داشته باشد ويا متقدم به متأخر، وبدن ونفس هيچ يك از اين روابط را ندارد پس با فساد بدن نفس فاسد نمي شود.امّا اينكه نفس به بدن تعلق مكافيء ندارد؛ بخاطر اينكه نفس دروجود اضافه به بدن دارد امّا اضافه اي تدبيري نه اضافه حلولي ونه اضافه درماهيت، ودو امر مكافيء ومتضايف بايد اضافه اي درماهيت داشته باشد بعبارت ديگر ذات شان بهم اضافه دشته باشد، امّا نفس وبدن ذات شان اضافه ندارد والاّ تصور نفس وبدن بهم ديگر توقف داشت، درحاليكه چنين نيست.امّا اينكه نفس تعلق متأخر به بدن ندارد، بخاطر اينكه اگر نفس تعلق متأخر داشته باشد بايد نفس بشود معلول وبدن بشود علت وچون علت چهار قسم است بايد نفس معلول باشد و بدن يا علت فاعلي باشد، يا علت قابلي، يا علت صور ويا علت غائي، درحاليكه بدن نمي تواند هيچ يك از علل چهارگانه باشد. پس نفس تعلق متأخر به بدن ندارد.امّا اينكه بدن علت فاعلي نيست براي نفس بخاطر اينكه بدن جسم است واگر جسم بماهو جسم بخواهد چيزي را بسازد بايد همه اي اجسام نفس را بسازد درحاليكه چنين نيست؛ زيرا بسياري از اجسام نفس ندارد واگر جسم بماهو جسم سازنده بود بايد همه اي اجسام براي خود شان نفس بسازند. امّا اينكه جسم بماهو ذو قوه چيزي را بسازد هر چند ممكن است، ولي بايد چيزي را بسازد كه بلحاظ جسمي با آن ارتباط داشته باشد چون هرچيزي كه در بدن است از طريق بدن كار مي كند. ونفس چون مجرد است نمي تواند معلول بدن بماهو قوه باشد.

تذكر : توجه داريم كه نفس وبدن هرچند تأثير وتأثر دارد مثلاً وقت بدن زخمي مي شود نفس آنرا درك مي كند ومتألم مي شود ولي اين بعد ازتعلق نفس به بدن است وبخاطر اين است كه نفس بدن را تدبير مي كند و لذا از ارتباط نفس وبدن نمي توانيم نتيجه بگيريم كه بدن سازنده اي نفس باشد كه هنوز وجود نگرفته است.

امّا اينكه بدن نمي تواند علت قابلي باشد براي نفس بخاطر اين است كه نفس دربدن حلول نكرده كه نفس حال باشد وبدن محل وعلت قابلي براي نفس باشد وعلت مادي براي مركب، چنانچه در امور مادي ماده علت قابلي براي صورت است وعلت مادي براي مركب.

تذكر: اگر نفس دربدن حلول مي كرد مي توانستيم بگوييم بدن علت قابلي است براي نفس نه انيكه علت مادي باشد براي نفس حتي درصورت كه نفس حلول دربدن كرده باشد؛ چرا كه ماده ومحل علت مادي براي مجموع ماده وصورت ويا حال ومحل است نه براي حال وصورت تنها.

امّا اينكه بدن علت صوري براي نفس نيست، به اين جهت كه بدن صورت وفعليت نفس نيست وآنچه كه علت صوري است صورت است، همين طور بدن علت غائي هم براي نفس نيست چرا كه بدن كمال نفس نيست كه نفس حركت كند براي اينكه به بدن برسد.

متن : امّا تعلق المكافئ و المراد منه ان يكون الاضافة الى صاحبه ذاتيّا له لا امرا عارضا ( اضافه مقوله اي است كه بر تمام مقولات عارض مي شود ولي هيچ كدام از معروض ها مقوله اي اضافه نيست، آنچه كه اضافه است آن است كه ذاتش اضافه باشد، نه اينكه ذاتي باشد كه اضافه عارض آن شده است ) فلان شيئا من النّفس و البدن ليس بمضاف الذّات الى صاحبه ( يعني ذاتاً بهم اضافه ندارند ) (الف) لكون كلّ منها ( منهما، ظاهراً ) جوهرا لا محالة (ب) ولا شي‌ء من الجواهر بمضاف الذّات بل الاضافة تعرض لكلّ منهما بالقياس الى صاحبه فبفساد البدن يفسد هذه الاضافة العارضة لهما و لا يلزم منه ( فساد بدن ) فساد ذات النّفس و جوهرها ( همان طور كه از مرگ پدر مرگ فرزند لازم نمي آيد ) و اما تعلق المتاخر بالوجود ( كه نفس معلول بدن باشد ) فلانه ليس للبدن علية بالقياس الى النّفس بشي‌ء من العليات الاربع اما علية الفاعل فلان الجسم بما هو جسم ( بلحاظ جسميتش ) لا يفعل شيئا ( چيزي را ايجاد نمي كند ) و لو فعل شيئا بما هو جسم لفعل كلّ شي‌ءٍ جسمٍ ذلك الشي‌ء ( همان شيء را كه بدن ايجاد نموده جسم ديگر هم ايجاد نموده است، لكن التالي باطل فالمقدم مثله ) بل انّما يفعل الجسم ما يفعل بقوة فيه و القوى الجسمانية كلّها اما اعراض و اما صور مادّية و حينئذ ( ومحال ن.ب ) ان يفيد الاعراض و الصّور القائمة بالمواد وجود ذات قائمة بنفسها لا فى مادة و اما علية القابل فلمّا مرّ ( بحث تجرد نفس ص459 به بعد ) من ان النفس ليست بمنطبعة فى البدن فلا يكون البدن متصوّرا ( يعني پذيرنده اي صورت كه نفس باشد نيست ) بصورة النّفس ( اضافه اي بيانيه يعني صورت كه عبارت از نفس است ) و قابلا اياها و اما علية الصّورة و الغاية فظاهر ان الجسم ليس بصورة و لا كمال للنّفس بل الاولى ان يكون الامر بالعكس من ذلك ( يعني نفس صورت وكمال باشد براي بدن ) فاذن ( حالا كه معلوم شد بدن علت نفس نيست ) ليس تعلق النّفس بالبدن تعلّق معلول بعلية ذاتية ( درقبال علت معده وعلت بالعرض )

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo