< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

حيوان حاسه اي بشتر از انسان ندارد :

گفته شد كه نمي شود حيوان حاسه اي را داشته باشد ولي انسان آن حاسه را نداشته باشد، چرا كه به شيخ در شفا نمي شود طبيعت مرتبه اي بالاتر را داشته باشد مگر اينكه تمام مرتبه اي پايين را استيفا نموده باشد؛ مثلاً وقت كه شي مرتبه نباتي را پشت سر نگذاشته باشد نمي تواند به مرتبه اي حيواني برسد، مرتبه اي انسان كه از مرتبه اي حيواني بالاتر است به اين معنا است كه تمام مراتب حيواني را استيفا نموده است ولذا وقت كه مي بينيم انسان داراي پنج حس است معني اش اين است كه درحيوان حاسه اي ديگري غير از پنج حس وجود ندارد.توجه داريم بيان كه در كلام شيخ آمده قياس ضروري واجب القبول نيست، ولي بنحوي است كه ما را قانع مي كند، امّا اگر كسي بخواهد اين مطلب را با قياس ضروري واجب القبول اثبات نمايد، به گفته اي شيخ، خود را به تكلف انداخته است ودرحق خود ظلم نموده وآخر سرهم به همان بيان شيخ خواهد رسيد.

حواس مفرده وحواس مشتركه : حواس مفرده عبارت از حواسي است كه فقط يك كار انجام مي دهد مثل باصره كه قفط مي بيند يا مثل ذائقه كه فقط مي بيند و... حواس مشتركه عبارت از حواسي است كه چند كار انجام مي دهد؛ هم مي بيند هم مي شنود و...

محسوس مفرده وحسوس مشتركه : محسوس مفرده يعني محسوس كه فقط بايك حاسه درك مي شود؛ مثل لون، كه فقط باچشم درك مي شود، ومحسوس مشتركه محسوسي است كه باچند حاسه درك مي شود؛ مثل حركت كه هم باچشم ديده مي شود وهم بالامسه لمس مي شود، در صورت كه شي متحرك حرارت وبرودت وزبري ونرمي داشته باشد، وهم با سمع درك مي شود مثل صداي كه از دور شنيده مي شود بعد كم كم نزديك مي شود، در اين جا صوت شنيده مي شود وحركت همراه صوت هم شنيده مي شود. پس محسوس مشتركه محسوسي است كه به همراه چيزي ديگر با حواس مختلف حس مي شود.

متن : قال الشيخ و بالحرّى ان تكون الحواسّ هى هذه المشهورة وان يكون الطبيعة لا ينتقل من درجة الحيوانية الى درجة فوقها او( بمعناي الاّ ان ) يوفى ( استيفا كرده باشد ) جميع ما فى تلك الدرجة. فيجب من ذلك ان يكون جميع الحواس محصّلة ( موجودة ) عندنا و من رام ( قصد كند ) ان يبيّن هذا ( اينكه حواس پنج تا است ويا درحيوان حواس باشد كه در انسان نباشد ) بقياس واجب فقد تكلف شططا ( يعني ظلم: بيهوده به تكلف انداخته وظلم كرده در حق خود ) ثم قال فالحواس المفردة و المحسوسات المفردة ما ذكرنا ( حواس پنجگانه ومحسوسات شان ) و هاهنا حواس مشتركة ( كه در آينده بحث مي شود ) و محسوسات مشتركة و اراد بالمحسوس المشترك ( وصف به حال متعلق يعني آنكه با حواس متعدد درك مي شود ) ما يدركه غير واحد من الحواسّ فيشترك فيها ( محسوس ) عدّة من الحواس و ذلك كالمقادير ( كه با نگاه ولمس درك مي شود ) و الاوضاع ( كه بابصر ولمس درك مي شود مثل كسي كه طرف چپ ما ايستاده است ) و الحركات و الاعداد و السكونات ( كه بانگاه، لمس وگوش مي شود فهميد ) و الاشكال و القرب و البعد و المماسّة الى غير ( ظاهرا ) ذلك فانّ ( بيان اينكه اين موارد محسوس مشترك اند ) هذه ( محسوسات مشترك ) يدركها ( موارد ) البصر فى ضمن اللون و السّمع فى ضمن الصّوت و اللّمس فى ضمن‌الكيفية الملموسة و بالجملة يحسّ هذه ( محسوسات مشتركه ) مع اشياء اخرى ( محسوسات مفرده ) لو انفردت ( محسوسات مشتركه ) عنها ( محسوسات مفرده ) لم يحسّ و هذه الاشياء الاخر ( محسوسات مفرد ) تحسّ و لو فرض انفرادها ( محسوسات مفرد ) منها ( محسوسات مشترك )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo