< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

92/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : حروف صامت

بعد از اینکه حرف را تعریف کردیم پرداختیم به تقسیم آن، اولین تقسیم این بود که حرف یا مصوت است یا صامت، مصوت سه تا حرف اند یکی الف که از اشباع فتحه درست می شود دیگري واو که از اشباع ضمه درست می شود و سومي یاء که از اشباع کسره درست می شود. خود فتحه، کسره و ضمه هم مصوت اند، اما مصوت مقصوره والف، واو ويا مصوت ممدوده اند.

سه حالت حروف لين : الف، واو ويا حروف مد ولين اند اين حروف سه حالت دارد، يكي اينكه متحرك باشند، ديگر اينكه ساكن باشند وحركت ماقبل آن از سنخش نباشد مثلا حرف لين « ي » است وحركت ماقبل آن ضمه يا فتحه است ويا حرف لين « و » است وحركت ماقبل آن كسره يا فتحه است، البته حركت ماقبل الف هميشه از سنخ آن است. وسوم اينكه حرف لين ساكن باشد وحركت ماقبل آن از سنخش باشد؛ حركت ماقبل « الف » فتحه باشد، حركت ماقبل « يا » كسره باشد وحركت ماقبل « واو» ضمه باشد. از اين سه صورت فقط درحالت سوم حرف لين مصوت است دردوحالت اول حرف لين صامت است. بعبارت ديگر فقط در صورتی دو حرف واو ويا مصوت اند که اولا ساکن باشند و ثانیا ما قبل‌شان حرکت مناسب داشته باشد، اما الف هیچ وقت صامت نیست همیشه مصوت است چون آن دو شرط مصوت را همیشه داراست یعنی اولا الف را نمی توانیم متحرک کنیم و ثانیا ما‌قبلش نمی توانید ضمه یا کسره باشد. پس دو شرط مصوت همیشه با الف هست به این جهت الف همه جا مصوت است، اما واو و یاء در بعضی جاها که این دو شرط مذكور را دارند مصوت اند و درجاهایی که این دو شرط را ندارند مصوت نیستند.

حروف صامت : غير از حروف الف ، واو ويا ما بقی حروف همه صامت اند و چنانكه بيان شد در دو حالت هم واو و یا هم صامت اند، فقط الف همیشه مصوت است

توضيح عبارت « وهو ما يكون مما سوا ها ... »

درنگاه اولي بنظر می رسد كه « ما سواها » بهتر از « ممن سواها » ولی به دو جهت « ممن سواها » متعین است؛ یکی به اين جهت كه عبارت « ما » دارد يعني « هو ما یکون ... » اگر « ممن سواها » نبود « ما سواها » بود بايد عبارت اینطور مي بود « او صامت و هو یکون ما سواها » با حذف « ما » قبل از « يكون » يعني ما سوای آن سه تا صامت است، اما عبارت « اوصامت و هو ما یکون ممن سواه » است، و ثانیا، صامت را توضیح می دهد یعنی صامت حرفیست که بوده باشد یکی از آن حرف های دیگر غیر از الف و واو و یاء.

سوال : آیا ما می توانیم همزه را هم مصوت قرار بدهیم، همانطور که الف مصوت است؟

لاهيجي : هرچند گاهي همزه اسم الف پیدا می کند ولی واقعا الف نیست، بعبارت ديگر اگر الف را بر همزه اطلاق می کنیم به اشتراک اسم است. بنابراین نمی شود همزه جزء مصوت ها باشد، حتما باید جزء صامت ها باشد.والف هميشه مصوت است.

سوال : حرکت چگونه متولد می شود ؟

تا حالا حرکات را به وضوحش واگذار می کردیم، حالا می خواهم در مورد تولد حرکت هم بحث کنیم که مثلا فتحه از کجا می آید، چگونه فتحه درست مي شود.

هريك ازحروف مخرجی خارج می شود. وقتی كه می خواهد خارج بشود اگر شما این حرف را به سمت الف میل می دهید يا كامل ميل مي دهيد يا ناقص، مثلا مخرج (ذ) نوک زبان و دندان هاي با لا است، وقت كه مي خواهيد بگوييم « ذ » اگر كامل به سمت الف ميل دهيد مي شود وگر ناقص ميل دهيد مي شود (ذَ) يعني (ذ) وقت كه ناقص به سمت الف برود مي شود (ذَ) هم چنين (ذ) وقت كه ناقص به سمت واو برود مي شود (ذُ) ووقت كه ناقص به سمت يا مي رود مي شود (ذِ). پس حرکات ثلاث يعني فتحه، ضمه، وكسره ناقص شده این سه حرف ـ الف، واو ويا ـ اند.

به بيان ديگر حرف مصوت هميشه ساكن اند و حرف صامت مي تواند متحرك باشد و می تواند هم ساکن باشد. اگر مخرج حروف صامت را میل بدهید به مخرج سه مد یعنی الف، واو و یاء. بجای اینکه الف، واو، یاء تولید بشود فتحه یا ضمه یا کسره تولید می شود؛ اگر مخرج آن حرف را به سمت الف میل دادید فتحه درست می شود و اگر مخرج آن حرف را به سمت واو میل دادید ضمه درست می شود و اگر مخرج آن حرف را به سمت یاء میل دادید کسره حاصل می شود.

سوال : در اینکه نمی توانیم مصوت را اول کلمه بیاوریم اختلاف نیست اختلاف در اين است كه چرا نمی توانیم مصوت را در ابتداي كلام بیاوریم. اگر امتناع ابتدا به مصوت بخاطر سکونش باشد صامت های ساکن هم نمی توانند در اول كلام قرار بگیرند؛ چرا كه امتناع ابتداي به مصوت اگر بخاطر سكون باشد فرق بين مصوت وساكن در اين جهت نيست. اما اگر امتناع به مصوت بلحاظ اقتضاي ذاتش باشد، كه ذات مصوت اقتضاي تاخر كند در اين صورت مي توانيم بگوييم مصوت در ابتداي كلام واقع نمي شود ولي صامت مي تواند درابتداي كلام واقع شود.

جواب بعضی : چون مصوت ساکن است اگر اول کلام بیاوریم ابتدا به ساکن می شود و ابتدا به ساکن محال است پس آوردن مصوت در اول کلام محال است.

جواب بعضي ديگر : جهت واقع نشدن مصوت در ابتداي كلا این نيست كه آمدن مصوت در اول كلام ابتداي به ساكن است و ابتداي به ساکن محال است ؛ چرا كه ابتداي به ساكن جايز است هرچند در عربی ابتدا به ساکن متروك است، ولی در بعضی زبان ها ابتدا به ساکن موجود است در انگلیسی ابتداي به ساكن زیاد داریم. بنابراين عدم وقوع مصوت در ابتداي كلام اين است كه ذات مصوت بگونه اي است كه نمي تواند در اول كلام بيايد؛ چون مصوت عبارت است از حرفی که از اشباع حرکت ماقبل درست شده باشد؛ الف عبارت است از اشباع فتحه، فتحه ماقبل را اگر اشباع کنیم می شود الف. ضمه ما قبل را اگر اشباع کنیم می شود واو. وکسره ماقبل را اگر اشباع کنیم می شود یاء. پس این سه حرف از اشباع حرکت ماقبل درست می شوند.

بعبارت ديگر باید ما قبلی باشد و حرکت داشته باشد و آن حرکتش اشباع شود تا این سه حرف به وجود بیاید. بنابراین ذات این سه تا حرف متوقف است بر حرکت ماقبل، متوقف است بر وجود ماقبل. یعنی اگر ماقبلی موجود نباشد ذات این سه حرف تشکیل نمی شود.

به بيان سوم هر کدام از سه حرف الف، واو ويا ذات شان عبارت است از مدّ، مدّ یعنی کشش، کششی که متولد می شود از اشباع حرکت مجانس با همین مدّ ، حرکت مجانس الف می شود فتحه. واو حرکت مجانسش می شود ضمه. یاء حرکت مجانسش می شود کسره. اگر این حرکت مجانس را امتداد بدهید آن مدّ که واو، یاء و الف هست درست می شود. پس حرکت مجانس قبل از این مدّ باید وجود داشته باشد پس این مدّ باید یک حرفی قبلش موجود باشد، در اول کلام ذاتش محقق نمی شود.

تفتازانی در شرح مقاصد : قول دوم درست است و ذات اين سه حرف امتناع دارد که در اول کلام واقع بشوند، نه بخاطر اینکه ابتدا به ساکن شود چرا كه ابتدا به ساکن اشکالی ندارد هرچند در کلام عرب پسندیده نیست، چنانكه بسيار از كارها را عرب نمي پسندد ولي جايز است. مثلا التقاي ساکنین را عرب انجام نمي دهد اما جایز است یا مثلا وقف بر متحرک عرب نمي پسندد ولي ما وقف بر متحرک کنیم و مي گوییم ضَرَبَ زیدٌ، كه بر دال زید وقف می کنیم حرکت هم می دهیم وهیچ اشکال ندارد. عرب نمی پنسده

بعبارت ديگر چنانچه کسی حسش سالم باشد وقت كه به خودش مراجعه کند می بیند كه می تواند ابتدا به ساکن کند، بله كه زبانش طوری است که نمی تواند مثلا سین را تلفظ کنند یک چیز دیگر تلفظ می کنند شین تلفظ می کنند چنين كسي ممكن است ابتداي به سكون نتواند بخاطر اينكه زبانش سالم نيست نه بخاطر اينكه ابتداي به ساكن ممنوع باشد.

« لا فی الوقف ... » در نسخه اصل همانطور که در پاورقی آمده است « الا فی الوقف ... » :

معناي « لا في الوقف » : يعني جمع ساكنين كه در حال وقف نباشد عرب قبول ندارد، اما جمع بین ساکنین که در وقف باشد هم جایز است وهم پیش عرب هم پسندیده است.

معناي « الا في الوقف » : يعني جمع ساكنين ممنوع است مگر در سه جاي؛ يكي درحال وقف مثل زید و عمرو كه در حال وصل می گویید « زیدُ، زیدً و زیدٍ » وبه دال حرکت می دهیم ولی در حال وقف می گویید زیدْ كه دو تا ساکن کنار هم جمع شده است « ی » و « د » در « عمرو » هم همین طور است، در حال وصل « ر » را حرکت می دهیم ولی در حال وقف « م » و « ر » هر دو ساکن اند وکنار هم جمع مي شوند.

دومي جاي است كه صامت اول حرف لين ودومي مدغم باشد؛ يعني اولین ساکن لین صامت است ودومین ساکن مدغم، درچنين جاي التقاي ساكنين مي شود واشكال ندارد.

توضيح مطلب : حرف لين چند حالت دارد، يكي اينكه متحرك باشد ديگر اينكه ساكن باشد وحركت ماقبل آن از سنخش نباشد مثلا حرف لين الف است وحركت ماقبل كسره يا ضمه است يا حرف لين يا است وحركت ماقبل ان ضمه يا فتحه است ويا حرف لين واو است وحركت ماقبل آن كسره يا فتحه است. وسوم اينكه حرف لين ساكن باشد وحركت ماقبل آن از سنخش باشد؛ حركت ماقبل الف فتحه باشد، حركت ماقبل يا كسره باشد وحركت ماقبل واو ضمه باشد. از اين سه صورت فقط درحالت سوم حرف لين مصوت است دردوحالت اول حرف لين صامت است. وتنها در صورت دوم است كه حرف لين صامت وساكن است.

ادغام : ادغام درجاي است كه دو تا حرف مجانس کنار هم قرار بگیرد، حرف اول ساکن باشد ودومی متحرک باشد. در اينجا حرف اول را در دومی مدغم می کنیم و حرف اول را می گوییم مدغم حرف دوم را می گوییم مدغم فیه.

توجه داريم كه مدغم همیشه ساکن است؛ اگر دو تا حرف متحرک باشند ادغام نمی کنیم، اگر حرف اولی متحرک باشد وحرف دومی ساکن باشد باز هم ادغام نمی کنیم ولي چنانچه حرف اولی ساکن باشد وحرف دومی متحرک باشد ادغام می کنیم پس همیشه مدغم های ما ساکن اند مدغم فیها متحرک اند.

متن : او صامت‌ و هو ( صامت ) ما ( حرف ) يكون ممّا سواها و يندرج فيه ( صامت ) الواو و الياء ( دردو حالت : )‌ المتحركتان او الساكنتان ( شرط براي ساكنتان:) اذا لم يكن حركة ما قبلهما من جنسهما و امّا الألف فلا يكون الّا مصوّتا و اطلاقها (الف ) على الهمزة باشتراك الاسم.

و المراد من الحركة هاهنا كيفية حاصلة فى الحرف الصّامت من إمالة مخرجه ( صامت ) الى مخرج احدى المدات فالى الألف فتحة و الى الواو ضمة و الى الياء كسرة.

و لا خلاف فى امتناع الابتداء بالمصوّت و انّما الخلاف فى ان ذلك ( امتناع ) لسكونه ( مصوت ) حتى يمتنع الابتداء بالساكن الصامت أيضا ( مثل مصوت ) اولذاته ( مصوت ) لكونها ( مصوتات ) عبارة عن مدة متولدة من اشباع حركة تجانسها فلا يتصور الا حيث يكون قبلها صامت متحرك.

قال شارح المقاصد : « وهذا ( قول دوم ) هو الحق لان كل سليم الحسّ يجد فى نفسه امكان الابتداء بالساكن و ان كان مرفوضا ( ترك شده ) فى لغة العرب.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo