< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:اقوال دراصالت واعتبارت وجود يا ماهيت

بحث درعلم قبل از ايجاد واجب به ماعدا داشتيم درتكميل عرشي علم واجب به ماعدا را با مبناي اصالت وجود بيان مي كند. بنابراين بايد ابتدا اصالت وجود واعبتاريت ماهيت را توضيح دهيم.

اقوال دراصالت واعتباريت وجود يا ماهيت:

قول اول: مفهوم وجود درخارج افراد حقيقي دارد كه داراي شدت وضعف اند و با ماهيت متحد، ولي درذهن مغاير ماهيت اند.

قول دوم: مفهوم مصدري وجود فرد حقيقي درخارج ندارد، بلكه ماهيت منتسب به جاعل درخارج تحقق دارد ومفهوم مصدري وجود از آن انتزاع مي شود. پس مفهوم وجود امرعتباري است، اما اعتباري صرف نيست كه ساخته ي ذهن باشد بلكه منشاء انتزاع دارد.

قول سوم: وجود عين ماهيت است درذهن وخارج ومفهوم وجود مرادف ماهيت است ودرهرماهيتي به معناي همان ماهيت است، مثلا وجود انسان به معناي انسان است ووجود فرس به معناي فرس است وهكذا. نبابراين وجود عين ماهيت است هم درذهن وهم درخارج، نه اينكه مغايرماهيت باشد درذهن. ودرنتيجه مفهوم وجود مشترك لفظي است.

قول چهارم: وجود زائد برماهيت است درخارج همان گونه كه مفهوم وجود زائد برماهيت است در ذهن. پس وجود هم درذهن غيراز ماهيت است وهم درخارج، مثل سواد وبياض كه غير از جسم اند وقائم به آن.

قول اخير را شيخ اشراق به مشائين نسبت داده است، ولي صريح بيان مشائين دركتب مختلف شان خلاف آن است.

لاهيجي: ازچهارقول قول اول حق است وسه قول ديگر باطل اند، قول سوم وچهارم بطلانش روشن است؛ چرا كه قول سوم بطلان همه ي هليات بسيط را به دنبال دارد، وحال آنكه همه ي علما هليات بسيط را صحيح مي دانند. قول چهارم مستلزم اصالت وجود وماهيت باهم اند كه باطل است. علاوه براين خود اصالت ماهوي ها هم از اين اقوال تبري مي جويند.

بطلان قول دوم: براي بطلان اين قول وجوهي بيان شده است، كه برخي از آن قبلا بيان شد.

[1]لا كما يقوله المتأخّرون من[:بيان ما] أنّ الوجود مفهوم مصدري[:يعني بودن] اعتباري لا حقيقة له في الخارج، و أنّ الماهيّة المتحقّقة في الخارج باعتبار صدودها عن الجاعل و نسبتها[:ماهيت] إليه[:جاعل] و ارتباطها[:ماهيت] به[:جاعل] منشأ[:خبران] لانتزاع هذا المفهوم الاعتباري؛ لئلّا[:علت اينكه نسبت ماهيت به جاعل مشنا انتزاع مفهوم اعتباري است] يلزم كونه اعتباريّاً محضاً غيرَ مطابق لما في نفس الأمر.

[2] و لا كما يقوله الأشعري من كون الوجود مرادفاً للماهيّة و عيناً لها عيناً و ذهناً غيرَ زائد عليها حقيقة و لا مفهوماً.

[3] و لا كما نسبه صاحب الإشراق إلى المشّائين من كون الوجود زائداً على الماهيّة في الخارج قائماً بها كالسواد و البياض؛ لفساد كلّ من هذه الثّلاثة:

أمّا فساد الأخرين فهو ظاهر، ومع ظهوره[:فساد] مفروغ منه[:فساد] في مقامه[:درجاي كه بحث طرح مي شود خود اصالت ماهوي ها ازاين دوقول تبري مي جويند]، و قد مرّ في الكتاب مستقصى[:بطوركامل] هناك[:درمباحث وجود].

و أمّا الأوّل فلما أومأنا إليه هناك[:درمباحث وجود] غيرَ مرّة.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo