< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تشكيك دروجود

بحث علم قبل از ايجاد حق تعالي به ماعدا داشتيم. مذهب مشاء ومذاهب ديگر درمساله بيان شد، درتكميل عرشي لاهيجي مي خواهد مساله را با مبناي اصالت وتشكيك جود بيان كند، اصالت وجود بيان شد، حال مي پردازيم به بيان تشكيك دروجود.

مقدمه دوم: بديهي است كه وجود علت اشد است از وجود معلول، چرا كه وجود معلول صادر ومفاض از وجود علت است.

معناي شدت: شديد بودن شي به اين معنا ست كه از آن چند برابر شي ديگر به دست مي آيد. پس شي اول شديد وشي دوم ضعيف است؛ چرا كه گويا شي اول چند برابر شي دوم را دارد.

وجود علت به دليل شدت وجود معلول را دارد همراه اضافه. پس علت العلل گويا شامل جميع معلولات وهمه ي معلولات است به نحو وحدت ولَفْ، ومعلولات صادر از علت همان علت اند به نحو كثرت وانفصال، بدون آنكه از علت چيزي كم شود؛ چرا كه معلولات جزء علت نيستند كه با جدا شدن از علت چيزي كم شود، بلكه اثر وتنزل وضعيف شده ي علت اند وعلت اصل وسنخ وكمالات معلول را دارد نه نقائص آنرا.

به بيان ديگر علت معلول است به اين معنا كه حقيقت معلول دارد ومعلولات علت اند يعني تنزل علت اند. پس بين علت ومعلول است اين هماني است به معناي كه بيان شد.

دليل اين هماني علت ومعلول: فرق است بين افاضه ي شي وتقسيم خارجي آن، درتقسيم از مقسم چيزي جدا مي شود ومقسم ناقص مي شود، اما درافاضه چنين نيست، مفيض با افاضه ي مفاض تكثير مي شود ولي ناقص نمي شود بلكه به حال خود باقي است. پس مي شود بگوييم معاليل همان علت اند به نحو كثرت وعلت همان معاليل است به نحو وحدت.

متن: إذا عرفت ذلك، فاعلم: أنّ وجودالعلّة أشدُّ لا محالة[:بالضرورة] من الوجود المعلول.

و المراد من الشدّة هو كونُ الشي‌ء بحيث ينتزع[:به دست مي آيد] منه أمثال[:چند برابر] شي‌ء آخرَ، فيكون الشي‌ء الأوّل هو الشديد، والثّاني هو الضعيف، فالأشدّ ما كأنّه يشتمل على عدّة أمثال الأضعف، فالوجودُ العلّة ـ لكونه أشدَّ من الوجود المعلول ـ يكون مشتملاً على الوجود المعلول مع زيادة، فالعلّة ـ الّتي هي مبدأ للعلل كلِّها و ينتهي إليها جميع المعلولات ـ كأنّها تشتمل على المعلولات كلّها، فهي المعلولات كلّها بعنوان الوحدة[:يا لَفْ]، و إذا صدرت عنها المعلولات و تباينت[:جدا شد] و[:عطف تفسيرتباينت] تمايزت بعضها عن بعض، كانت جميعها هي العلّة بعنوان الكثرة من دون أن ينقص من العلّة شي‌ء؛ إذ المعلول ليس جزءاً من العلّة و بعضاً منها حقيقةً، بل إنّما هو أثر منها[:علت]، و ظل لها، و ما من المعلول في العلّة إنّما هو أصله و سخنه؛ إذ فرق بين أن يفيض من شي‌ء شي‌ء و بين أن يقسَّم شي‌ء إلى شي‌ء، و مفادُ العلّيّة و التأثير إنّما هو الأوّل[:افاضه] لا الثّاني[:انقسام].

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo