< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مثالي براي علم به جزئي به نحوكلي

بحث درعلم الهي به جزئيات داشتيم بيان شد كه مشاء علم الهي به جزئيات را از طريق اسباب مي دانند واز آنجاي كه اسباب ثابت اند علم الهي به جزئيات تغيير نمي كند.

مثال: علم به كسوف دوگونه است، يكي از طريق مشاهده ي كسوف درشب، چنين علم زماني است وتغيير مي كند. وديگري از طريق محاسبه ي اسباب كسوف كه حركات سماوي اند، چنين علمي به دليل ثبات اسباب ثابت است، مثل منجم كه ازطريق حركات سماوي ومحاسبه ي آن عالم مي شود هم به زمان كسوف وخسوف وهم به فاصله ي بين دو كسوف وخسوف. اين علم درعين كلي بودن تعلق به فردي معين از كسوف وخسوف دارد ونشان دهنده كسوف وخسوف شخصي است.

بيان كسوف واسباب آن:

تعريف كسوف وخسوف: امروزي ها به تيره شدن خورشيد كسوف مي گويند وبه تيره شدن ماه خسوف، ولي ابن سينا برعكس كسوف را به تيره شدن ماه اطلاق مي كند وخسوف را به تيره شدن خورشيد.

اسباب وقوع كسوف وخسوف:

الف. طبق هيئت قديم نه تا فلك داريم، كه زمين درمركز عالم ماده قرار دارد بعد از آن فلك قمر است كه اولين فلك باشد فلك چهارم خورشيد است وبين قمر وخورشيد عطارد وزهره قرارد دارند.

ب. سال وماه: خورشيد در سه صد وشصت وپنج روز يك باردور زمين مي چرخد وسال را به وجود مي آورد، اما قمر دربيست وهشت روز يك بار دور زمين مي چرخد وماه هاي دوازده گانه را به وجود مي آورد، كه عبارتند از: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، ميزان، عقرب، قوس، جدي، دلو وحوت.

به بيان ديگر زمين كره ي تو پرُ است، وقتي كه از هرنقطه ي سطح آن خطي رسم كنيم وامتداد دهيم وبه همان نقطه ختم كنيم يك دايره به وجود مي آيد كه سه صدو شصت درجه است وقتي اين دايره را به دوازه قسمت تقسيم كنيم هرقسمت مي شود سي درجه. حال خورشيد كه حركتش كند است هر روز يك درجه را طي مي كند ودريك سال يك بار دور زمين مي چرخد، اما قمر كه حركتش تند است درهرروز حدود دوازده درجه را طي مي كند ودر بيست وهشت روز يك بار دور زمين مي چرخد. ولذا يك سال سه صدو شصت وپنج روز ودوازده ماه است.

ج. مقابله ومقارنه خورشيد وماه: قمر وخورشيد به دليل سرعت وبط حركت شان به دور زمين گاهي مقارنه دارند وگاهي مقابله، به اين معنا كه گاهي خورشيد وقمر دريك طرف كره ي زمين وروي يك خط مستقيم قرار دارند؛ يعني وقتي خط مستقيم از زمين بگشيم اول به قمر مي رسد وادامه ي آن به خورشيد ختم مي شود، درچنين حالتي مقارنه دارند. وگاهي هردو در دوطرف كره ي زمين روي يك خط مستقيم قرارد دارند مثلا زماينكه از خورشيد خط مستقيم رسيم كنيم اول مي رسيد به كره ي زمين وامتداد آن مي رسد به قمر، درچنين حالتي مقابله دارند.

وقوع كسوف وخسوف: خسوف وخورشيد گرفتگي وقتي رُخ مي دهد كه خورشيد وقمره مقارن ودريك درجه باشند، مثلا خورشيد دردرجه اول حمل باشد وقمر هم درهمان درجه، به اين معنا كه وقتي خط مستقيم از زمين مي كشيم اول به قمر برسد وامتداد آن به درجه ي اول حمل ختم شود، درچنين حالتي سايه ي قمر روي خورشيد مي افتد وتاريك ديده مي شود. وكسوف وماه گرفتگي زماني رُخ مي دهد كه خورشيد وقمر مقابله داشته باشند، مثلا خورشيد در اول حمل باشد وقمر در درجه ي اول ميزان، به اين نحوكه امتداد خط مستقيم از زمين به درجه اول حمل ودرجه ي اول ميزان ختم شود، درچنين حالتي سايه زمين روي قمر مي افتد وقمرتيره ديده مي شود.

نكته: مقابله ومقارنه ي ماه وخورشيد درهرماه رُخ مي دهد، اما خسوف وكسوف درهرماه رُخ نمي دهد، دليلش اين است كه مقابله ومقارنه دوگونه اند:

1. مقابله ومقارنه ي كه زاويه دارند، به اين معنا كه خورشيد، قمر وزمين در يك راستا قرار دارند ولي مستقيما روي يك خط قرار ندارند؛

2. مقابله ومقارنه ي كه زاويه ندارد، بلكه مستقيماً روي يك خط قرار دارند. وخسوف وكسوف وقتي رُخ مي دهد كه مقابله ومقارنه زاويه نداشته باشند، به اين معنا كه خورشيد وقمر وزمين درست روي يك خط قرار داشته باشند، نه اينكه صرفاً دريك راستا باشند. وآنچه كه درهرماه رُخ مي دهد مقابله ومقارنه ي است كه زاويه دارد ولذا خسوف وكسوف درهرماه رُخ نمي دهد.

شمالي وجنوبي بودن كسوف وخسوف: خورشيد وقمر به دليل اينكه مايل حركت مي كنند شش ماه شمالي اند وشش ماه جنوبي. به همين دليل كسوف وخسوف هم گاهي شمالي است وقتي كه خورشيد وقمر شمالي باشند وكسوف يا خسوف رُخ دهد، وگاهي جنوبي است زماني كه خورشيد وقمر جنوبي باشند وكسوف يا خسوف رُخ دهد.

سوال: وقتي كه منجم با محاسبات حركات سماوي به كسوف معين علم پيدا كرد آيا مي تواند درهمان زمان بگويد كه آن كسوف وجود دارد يانه؟

جواب: منجم به كسوف معين علم پيدا مي كند، اما نمي تواند بگويد اين كسوف وآن كسوف حالا وجود دارد يا وجود ندارد؛ چرا كه اين كسوف وآن كسوف كه با اشاره معين مي شود جز با مشاهده ي حسي ممكن نيست. پس علم به كسوف وخسوف كه با اشاره حسي معين مي شود فقط از طريق مشاهده ي حسي ممكن است.

متن:ثمّ أورد لذلك[:علم ازطريق سبب] مثالاً فقال: «كما أنّك إذا تعلم حركات السماويّات كلّها؛ فأنت تعلم كلّ كسوف و كلّ اتّصال[:اتصال قمربه فلان درجه] و كلّ انفصال[:انفصال قمر ازفلان درجه] جزئيّ يكون بعينه، ولكنّه[:مربوط به تعلم دوم] على نحوٍ كلّيّ؛ لأنّك تعقل في كسوفٍ مّا[:كسوف معين] أنّه كسوف يكون بعد زمان حركةٍ يكون لكذا[:فلان درجه] من كذا[:فلان برج] شماليّاً[:مربوط به كسوف/مربوط به لكذا من كذا] نصفيّاً ينفصل القمر منه إلى مقابلة كذا، ويكون بينه و بين كسوف مثله سابقٍ له أو متأخرٍ مدّةُ كذا، وكذلك بين حال الكسوفين‌ الآخرين حتّى لا تتصور عارضاً من عوارض تلك الكسوفات إلّا علمته، ولكنّك علمته كلّيّاً؛ لأنّ هذا المعنى[:احوال وعوارض كسوف] يجوز أن يحمل على كسوفات كثيرة كلُّ واحدٍ منها يكون حاله تلك الحال، لكنّك تعلم بحجّةٍ مّا أنّ ذلك الكسوف لا يكون[:يتحقق] إلّا واحداً بعينه.

وهذا[:ضم عوارض به كسوف/ صدق بريك كسوف معين] لا يدفع الكلّيّة إن تذكّرت ما قلناه قبلُ[:آخرفصل هشتم ازمقاله پنجم]، ولكنّك مع هذا كلّه لم يَجُز أن تحكم في هذا الآن بوجود هذا الكسوف أولا وجوده، إلّا أن تعرف جزئيّات الحركات بالمشاهدة الحسّيّة.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo