< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/10/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اثبات حي بودن الهي

بحث در حيات داشتيم كه سومين صفت ثبوتي ذاتي است وبيان كرديم كه صفاتيه حيات را زائد برذات الهي مي دانند وغير صفاتيه حيات را عين ذات الهي وعين علم وقدرت مي دانند. حال مي پردازيم به بيان خواجه درشرح رسالة العلم كه حيات را غير از علم وقدرت مي داند واز طريق علم وقدرت حيات را براي باري تعالي ثابت مي كند.

بيان خواجه درشرح رسالة العلم:

درمساله پانزدهم شرح رسالة العلم اين سوال مطرح است كه آيا حيات برمي گردد به علم ويا غير از علم است؟

جواب: حيات غير از علم است، ولي باهم ملازمه دارند به همين جهت عقلا از طريق علم وقدرت حيات را اثبات مي كنند. با اين قاعده كه «از دوطرف نقيض طرفِ اشرف براي باري تعالي ثابت است»، واز ميان علم وعدم علم وقدرت وعدم قدرت، علم وقدرت اشرف اند پس باري تعالي عالم وقادر است وهرچه كه عالم وقادر باشد حي است، به اين دليل كه موجوداتي كه حي نباشد عالم وقادر نستند. نبابراين باري تعالي كه عالم وقادر است حي هم است.

راه دوم براي اثبات حي بودن باري تعالي: از دوطرف نقيض طرف اشرف براي خداوند تعالي ثابت است واز ميان حيات وعدم حيات ـ يعني موت ـ حيات اشرف است پس باري تعالي حي است.

معناي علم، قدرت وحيات درباري تعالي:

معصوم عليه السلام مي فرمايد: از نظر عقلايي عالم معناي عالم وقادر وحي بودن باري تعالي، واهب علم بودن برعلما، واهب قدرت بودن برقادرين وواهب حيات بودن است؛ يعني چون واهب علم وقدرت وحيات است خود هم عالم، قادر وحي است به اين دليل كه معطي شي نمي تواند فاقد آن باشد، اما اينكه معناي دقيق عالم وقادر بودن الهي چيست، تصوير درستي از عالم وقادر بودن خداوند تعالي ندارند؛ چرا كه دقيق ترين معاني كه انسان درذهن دارد مخلوق اوست ونمي تواند وصف الهي باشد. بعبارت ديگر باري تعالي واوصافش بي نهايت است وانسان فهم درستي از امور بي نهايت ندارد، بلكه آنچه را درك مي كند به اندازه توانايي خود اوست، مثلا مورچه كه دوشاخك برايش كمال است توهم مي كند كه حق تعالي هم دوشاخك دارد والا كامل نخواهد بود، عقلا هم از طريق علم، قدرت وحيات مخلوقات مي فهمند كه باري تعالي عالم، قادر وحي است به اين دليل كه واهب علم، قدرت وحيات حيات است، اما تصوير درستي از علم وقدرت وحيات باري تعالي ندارند؛ چرا كه آنچه را انسان تصورمي كند مخلوق اوست ونمي تواند وصف الهي باشد. بعبارت ديگر عقلا همان اوصاف را كه خودشان دارند اشرف آنرا براي خداوند ثابت مي كنند.

متن: وقال المصنف في "شرح رسالة العلم": «المسألة الخامسة عشر في أنّ كونه تعالى حيّاً، هل يرجع إلى كونه عالماً، أوهو وصف زائد على ذلك[يعني آيا حيات الهي برمي گردد به علم او غير از علم اوست]؟

المستندُ في إثبات الحياة هو الّذي ذكرناه، وهو أنّ العقلاء قصدوا[:قصد اضطراري] وصفه تعالى بالطرف الأشرف من طرفي النقيض، و لمّا وصفوه تعالى بالعلم و القدرة، ووجدوا كلّ ما لا حياة له ممتنع الاتّصاف بهما[:علم وقدرت] وصفوه بالحياة، لا سيما و هو[:حيات] أشرف من الموت الّذي هو ضدّها عندهم[:عقلا].

و نعم ما قال عالم من أهل بيت النبوة ـ عليهم السلام ـ: هلّ[:استفهام تقريري] سُمِّي عالماً وقادراً إلّا أنّه وَهَب العِلمَ للعلماء و القُُُُدرة للقَادرين؟ و كلّ ما مَيَّزتُمُوهُ في أوهَامِِكُم في أدقِّ معانيه فََهُو مَخلوقٌ مَصنوعٌ مثلُكُم، مردودٌ إليكُم، و الباري تعالى واهبُ الحَياة، ومُقَدِّرُ الموتِِِ، وَ لََعَلَّ النَمْل الصِغار تَتَوهَّم أنّ للّه تعالى زبانيتين[:دوشاخك] فإنّهما كََمَالُها؛ فإنّها تتصوّر أنّ عدمهما نقصانٌ لِمَنْ لا يكونانِ له، هكذا حال العُقلاء فِيمَا يصفُون اللّهَ تعالى بِِهِ فيما أحسب[1] [:يعني درقالبي كه اشرف است]، و إليه المفزع انتهى‌»

 


[1] . حَسََبَ ازحساب به معناي شمردن، حَسِبَ ازحُسبان به معناي گمان كردن وحَسُُبَ ازحسب ونسب به معناي نيكوشمردن، شريف بودن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo