< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

95/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مؤيد از كلام شيخ بر قصدي نبودن اراده ي حق

بحث دربيان اراده الهي داشتيم وبيان كرديم كه اراده قصدي يا شوقي نسبت به چيزي است كه وجود ندارد وحق تعالي كامل است ولذا اراده شوقي ندارد. مؤيد اين كلام بيان شيخ است دراشارات كه حق تعالي را جواد مي داند.

بيان شيخ دراشارات: يكي از اوصاف الهي جود است، اما وجود چيست، آيا به هربخششي جود اطلاق مي شود يا جود بخشش خاصي است؟

تعريف جود: جود افاده وبخشي است كه اولا آن بخشش ينبغي باشد وثانيا براي به عوض نباشد. پس جود بخششي مقيد به قيد ينبغي ولا لعوض.

مراد از ماينبغي: ماينبغي دوحيث دارد يكي اينكه آنچه كه افاده مي شود خودش في نفسه ينبغي باشد، وديگر اينكه علاوه بر ينبغي بودن في نفسه نسبت به كسي كه افاده مي شود هم ينبغي باشد؛ مثلا چاقو في نفسه ينبغي است ولي اگر به كودك داده شود ينبغي نيست.

مراد از عوض: عوض اعم از امور عيني است، شامل مدح وثنا، تخلص از مذمت وتوصل به درجه بالاي شرافت هم مي شود. پس كسي كه مي بخشد كه براي حمد وثنا يا تخلص از مذفت ويا رسيدن به شرافت دنبال عوض است وصفت جواد سزا وار او نيست.

باتوجه به تعريف جواد: اولا، جواد حقيقي كسي است كه مي بخشد بدون هيچ گونه شوق وعرضي.

ثانيا، كسي مي بخشد براي تخلص از مذمت يا حد اقل براي فرار از عدم تحسين، چنين بخششي جود نيست وفاعل آن هم متصف به جواد نمي شود.

ثالثا، من نكردم كه خلق تاسودي كنم      بلكه تا بربنده گان جودي كنم

مفاد اين شعر كه غرض الهي از خلق مخلوقات جودي بر بنده گان باشد مقبول فلاسفه نيست؛ چرا كه حق تعالي غرضي جز ذات خودش ندارد؛ يعني باري تعالي چون جواد است جود كرده، نه اينكه غرضش جود بر بنده گان باشد.

متن: قال الشيخ في الإشارات": «الجُود إفادة[:حالت جنس دارد] [1]ما ينبغي [2]لا لعوض. ولعلّ من يهب السكّين لمن لا ينبغى ليس جواداً و لعلّ من يهب ليستعيض[:كه عوض بگيرد] مُعامِل وليس بجواد.

وليس العِِوض كلُّه عيناً، بل وغيرُه حتّى الثّناء[1] والمدح والتخلّص عن المذمّة و التوصّل إلى أن يكون على الأحسن أو على ما ينبغي. فمن جاد ليشرّف أو ليُحمَد أو ليحسّن به ما يفعل، فهو مستعيض غيرُ جواد.

فالجواد الحقّ هو الّذي يفيض منه الفوائدُ[:ازش فوائد سرازير مي شود، مي ريزد] لا لشوقٍ منه[:يعني دنبال تحصيل كمال مفقود نيست] وطلبٍ قصديّ لشي‌ء يعود إليه.

و اعلم: أنّ الّذي يفعل شيئاً لو لم يفعله قُُُبّح به[:برترك فعل تقبيح مي شود] أو لم يحسّن منه، فهو بما يفيده مِن فعله متخلّص [:متخلص ازمذمت يا عدم تحسين]. انتهى».

 


[1] . ثنا هم ماده با تثنيه وبه معناي مدح مكرر است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo