موضوع: يكي بودن علم واراده ي الهي

فلاسفه ي مشاء اراده الهي را علم به نظام احسن مي دانند ومي گويند با وجود علم فعلي نياز به اراده ي مستقل نيست. اما درروايات داريم كه خداوند تعالي مريد است وباتوجه به اين روايات اشكالاتي برفلاسفه مي شود.[1]

اشكال(فإن قيل): علم خداوند تعالي به تمام اشيا تعلق مي گيرد، وحال آنكه اراده الهي به هرشي تعلق نمي گيرد؛ مثلا حق تعالي به ظلم،كفر، شرور، قبائح وسيئات علم دارد، اما اراده الهي به اين امور تعلق نمي گيرد. پس اراده الهي نمي تواند همان علم باشد والا بايد به كفر، ظلم، شرورو... هم تعلق مي گرفت.

جواب نقضي: شما هم قبول داريد كه سمع وبصر عين علم است، ولي مي گوييد كه متعلق علم تمام اشيا ست، اما متعلق سمع وبصر مسموعات ومبصرات است، نه تمام اشيا. پس عينيت اراده وعلم مستلزم عينيت متعلق اراده وعلم نيست.

جواب حلّي: اراده علم به نظام احسن است، نه مطلق علم، وهرچه كه متعلق علم به نظام احسن است متعلق اراده هم است. پس متعلق اراده وعلم به نظام احسن فرق ندارد، متعلق علم نظام احسن مصالح است متعلق اراده هم مصالح است. سمع وبصر هم مطلق علم نيست، بلكه سمع همان علم به مسموعات وبصر علم به مبصرات است، ومتعلق سمع وبصر وعلم به مسموعات ومبصرات هم يكي است بنابراين سمع وبصر هم نقض محسوب نمي شود.

متن: فإن قيل: إرادته تعالى لا يصحّ أن تكون عينَ علمه؛ فإنّه تعالى يعلم كلّ شي‌ء و لا يريد كلّ شي‌ء؛ فإنّه لا يريد شرّاً و لا ظلماً و لا كفراً و لا شيئاً من القبائح و السيّئات، فإرادته تعالى أمر آخر وراء علمه.

قلنا: لا يلزم من كون إرادته عين علمه و[:عطف بركون] تعلّقِ علمه بكلّ شي‌ء أن تتعلّق إرادته أيضاً[:مثل علم] بكلّ شي‌ء؛ فإنّ الإرادة ليست هو العلم مطلقاً[:بدون قيد]، بل العلم بما فيه مصلحة و خير، و هذا كما أنّ سمعه و بصره راجعان عند المحقّقين إلى العلم ولا يلزم منه[:رجوع سمع وبصر به علم] تعلّق السمع بما سوى المسموع و لا تعلق البصر بما سوى المبصر، فليتفطّن.