< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/06/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشكال دوم مصنف بر كلام بعضی كه فلك را نوع خامس لحاظ نكردند و آن را مركب از ارض و نار می دانند/ آیا آسمان نوع پنجمی غیر از انواع چهارگانه عناصر است یا نه؟/ فصل 3/ فن 2/ طبیعیات شفا.

و ایضا فنری ان النار التی فی جوهر الفلك تطلب تصعیدا الی ای حد[1]

بعضی گفته بودند فلك مركب از ارض و نار است یعنی فلك، نوع خامس نیست بلكه تركیبی از همان عناصر اربعه است ولی از دو عنصر تركیب شده است. این گروه حركت فلك را مستند كرده بودند به نیروی ارض و نار كه دو نیروی مخالف هستند و وقتی این دو نیرو با هم تركیب شوند حركت دورانی به وجود می آورند. مصنف این مطلب را نقل كرد و یك اشكال بر آنها وارد كرد الان می خواهد اشكال دوم را بیان كند.

این گروه گفته بودند ناری كه در درون فلك است باعث می شود خاك به سمت بالا برود همانطور كه خود نار بالا می رود سپس خاك به سمت محل طبیعی خودش تنزل می كند و نار را هم با خودش می آورد در اینصورت فلك به سمت پایین می آید. یعنی فلك یكبار به سمت پایین می رود و یكبار به سمت بالا می رود و از تركیب بالا رفتن و پایین رفتن، حركت دورانی درست می شود.

مصنف سوال می كند كه نار چه مقدار بالا می رود و چه مقدار بالا می برد؟ چون نار اگر خودش به تنهایی باشد بالا می رود ولی الان می خواهد خاك را با خودش بالا ببرد یعنی خاك را داغ می كند و آماده ی بالا رفتن می كند بعداً آن را بالا می برد اما چه مقدار بالا می برد؟

اگر یك فلك داشته باشیم كه از جنس نار و خاك نباشد و مبتلی به این نوع حركت نباشد بلكه یك حركت دورانی بسیط داشته باشد می توان اینگونه گفت كه این ناری كه در فلك هست خاك را تا فلكی كه از نار و خاك تركیب نشده است به همراه خودش می برد ولی از آنجا به بالاتر نمی تواند ببرد چون آن فلك جلوی آن را می بندد اما فرض خصم این است كه همه ی افلاك همین فرق را دارند و همه ی آنها مركب از نار و ارض هستند در اینصورت این سوال مطرح می شود كه این نار وقتی بالا می برد تا كجا بالا می برد؟ هر چقدر بالا برود باز هم می تواند بالاتر از آن برود در اینصورت حركت فلك چگونه حركتی می شود؟ تا یك فلكی نداشته باشید كه محددِ جهات باشد و فوق و سفل درست كند، نار تا كجا بالا می رود؟ چون باید یك فوقِ حقیقی داشته باشید تا نار به آنجا برسد و تمام شود همینطور یك سفلِ حقیقی داشته باشید تا خاك به آنجا برسد و تمام شود وقتی سفل و فوقی را تعیین نكردید اگر این نار را رها كنید در جای خاصی متوقف نمی شود. پس ناچار هستید كه فلكی درست كنید كه از جنس خامس باشد و از نار و خاك تركیب نشده باشد. اگر فلكِ اینگونه ای درست شد بقیه افلاك را هم باید بگویید از نار و خاك تركیب نشدند چه فرقی بین این فلك و افلاك دیگر است؟

پس همان اشكالی كه بر كسانی كه به محدد الجهات جاهل اند و به وجودش آگاهی ندارد وارد می شود بر شما هم وارد می شود چون آنها كه جاهل به محدد الجهات هستند نمی توانند توجیه كنند كه حركت مستقیم به سمت بالا تا كجا است و حركت مستقیم به سمت پایین تا كجاست. اگر بتوانند حركت مستقیم به سمت پایین را مشخص كنند و بگویند زمین است اما به سمت بالا را نمی توانند مشخص كنند. همین اشكال بر این گروه وارد است كه فلك را مركب از ارض و نار می دانند به همان بیان كه گفته شد.

نكته: كسی ممكن است قول ثالثی قائل شود و بگوید یك فلك به اینصورت داریم كه مركب از ارض و نار نیست اما یك فلك به اینصورت داریم كه مركب از ارض و نار است. توجه كنید كه این قول الان مورد بحث ما نیست چون آنچه كه این گروه گفته این است كه همه ی افلاك مركب از نار و ارض هستند در اینصورت اشكال وارد می شود.

توضیح عبارت

و ایضا فنری ان النار التی فی جوهر الفلك تطلب تصعیدا الی ای حد و الی ای غایه

لفظ « ایضا » نشان می دهد كه عبارت « تكون استدارتها » كه در صفحه 17 سطر 13 آمده اشكال اول بوده.

این جمله به صورت استفهام شروع نشده است ولی چون ختم آن با لفظ «‌ الی ای حد » و «‌ الی ای غایه » است لذا كل جمله به صورت استفهامی معنا می شود. ترجمه اینگونه می شود: می بینیم ناری كه در جوهر فلك است تا چه حدی بالا رفتن یا بالا بردن را طلب می كند؟ « یعنی تا چه حد خاكِ همراه خودش را بالا می برد » و تا كجا می رود؟

این استفهام، استفهام تعجیز است یعنی می خواهد مخاطب را از جواب دادن عاجز كند و بگوید نمی توان بیان كرد كه تا كجا ادامه پیدا می كند.

و كیف تحدد ذلك الحد قبل الجسم المستدیر الحركه

چگونه حدی برای بالا رفتن تعیین می كنی در حالی كه محددی نداری. خود محدد، مركب از نار و ارض است و حركتش، حركت مستقیم به بالا یا به پایین است و لذا خودش نیاز به محدد دارد اگر محدد برای آن تعیین نشود متوقف نمی شود و همینطور به سمت بالا می رود. بر فرض هم اگر در جایی متوقف شود كجا متوقف می شود؟

ترجمه: چگونه تعیین می كنی آن حدی را كه این نار، تصعید می كند قبل از جسم مستدیر الحركه « یعنی قبل از محدد الجهات » به عبارت دیگر قبل از اینكه محدد الجهات داشته باشید چگونه حدی برای توقف نار تعیین می شود؟ پس باید ابتدا یك محددی درست كرد كه از نوع نار و خاك نیست بلكه از نوع خامس است سپس گفته شود افلاكی كه از خاك و نار تشكیل شدند تا این حد بالا می رود.

نكته: در این مركبی كه از نار و ارض تركیب شده هر قوه جداگانه عمل می كند نه اینكه این دو با هم تركیب شوند اما علت اینكه قوه ی نار زودتر از قوه ی خاك شروع می كند این است كه قوه ی نار حرارت است كه قوه ی فاعلیه است اما قوه ی ارض كه یبوست است قوه ی منفعله است.

نكته: اشكال را می توان به بیان دیگر تقریر كرد و آن این است: فلك بالاتر از موضع ارض و موضع نار قرار دارد بنابراین اگر نارِ آن اقتضا می كند در موضع نار یعنی پایین بیاید و خاكِ آن اقتضا می كند در موضع زمین یعنی پایین تر بیاید هر دو اقتضای پایین را می كنند و حركت دورانی پیدا نمی شود در حالی كه این گروه می گفت یك جزء پایین را اقتضا كند و جزء دیگر بالا را اقتضا می كند و حركت دورانی درست می شود. اشكال مصنف هم به این گروه همین است كه وقتی محددی ندارید و بالا و پایین تعیین نمی شود نار باید كجا برود؟ به قول شما باید در موطن طبیعی خودش برود كه بالا نیست بلكه پایین است اگر هم بر خلاف موطن طبیعی خودش بالا می رود تا كجا بالا می رود؟

و یلزم جمیع ما قیل للجاهل بالجهات فیما سلف

ما درباره ی كسی كه جاهل مركب به جهات بود و جهات را انكار می كرد اشكالاتی كردیم كه تمام آن اشكالات در اینجا می آید.

« فیما سلف » متعلق به « ما قیل » است. در گذشته به كسی كه جاهل مركب بود اشكالاتی داشتیم این گوینده ی فعلی هم بحثش به انكار جهات برمی گردد و همان اشكالات وارد می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo