< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان این مطلب که آیا کواکب دیگر غیر از قمر دارای نور هستند؟/ بیان احکام کواکب/ فصل 5/ فن 2/ طبیعیات شفا.

فان کانت ذات لون لم ینفذ فیما ادی فی کلتیهما علی السواء بل اقام علی الوجه الذی یلی الشمس[1] [2]

مصنف بیان کرد لون قمر کسبی است ولی سایر کواکب اگرچه بیشتر علما گمان می کنند نورشان کسبی است ولی من گمان می کنم نورش ذاتی باشد دلیل آن این است که اختلاف اَشکال نور در سایر کواکب دیده نمی شود در حالی که اگر نور آنها کسبی بود مانند قمر دارای اختلاف اشکال نور بودند. سپس بیان کرد ممکن است کسی ادعا کند که نور آنها کسبی است و در عین حال اختلاف اشکال نور برای آنها نیست زیرا نور در تمام جرم آنها نفوذ می کند و بر اثر نفوذِ در تمام جرم، همیشه منوّر دیده می شوند بدون اینکه نورشان مختلف شود. مصنف این نظریه را قبول نکرد و فرمود اگر کوکب را صاحب لون ببینید نور در همه ی آن نفوذ نمی کند فقط سطحی که مقابل خورشید است روشن دیده می شود و بقیه آن تاریک است چون نور در آن نفوذ نکرده در حالی که همه آن را روشن می بینیم پس نفوذ نور نیست و نمی توان گفت این کوکب، ملوّن است و نور در آن نفوذ کرده است. سپس مصنف فرمود اگر این کوکب را شفاف قرار دهید می گوییم شفاف، نور را عبور می دهد و منعکس نمی کند در اینصورت هم نمی توان گفت همه ی این کوکب، منوّر شد یا باید گفت نور از آن عبور کرد و منوّر نشد یا باید گفت قسمتی از آن که توانست نور را منعکس کند منوّر شد و منوّر دیده شد.

در جلسه قبل بیان شد که گاهی قسمتی از جسم شفاف نور را منعکس می کند. حال اگر جسم، شفافِ صرف نباشد مانند آب که نور را منعکس می کند قهراً نور را منعکس می کند ولی همه جای بدنه ی آن نمی تواند نور را منعکس کند بلکه آن قسمتی که مقابل نور است نور را منعکس می کند یا اینطور بگویید: آن قسمت هایی که در آن جسم هستند و شفاف نیستند نور را منعکس می کنند چون جسمی که شفاف خالص نباشد چیزهایِ مخلوط دارد و آن مخلوط ها نور را منعکس می کنند ولی کل کوکب نور را منعکس نمی کند در اینصورت کوکب ملوّن دیده می شود. جوابی که مصنف می دهد این است که اگر انعکاسی هست نور باید در همان قسمتی که منعکس می شود دیده شود در حالی که ما کل این کره را ملوّن می بینیم. البته راهنمای دیگری برای انعکاس بیان شده مثلا یک جسمی هست اما نه به اینصورت که دارای نقطه نقطه باشد که غیر شفافند و نور را منعکس کنند بلکه خود این جسم به صورت شفافِ کامل نباشد مثلا بعضی شیشه ها را ملاحظه می کنید که شفاف کامل نیستند اینها، هم نور را نفوذ می دهند هم روشن دیده می شوند. اگر شیشه های رنگی را ملاحظه کنید ملوّن هستند ولی به خاطر شیشه بودن یک نوع شفافیت هم دارند، این نوع شیشه ها، هم نور را نفوذ می دهند هم ز فاصله ی دور دیده می شوند.

بالاخره راههای مختلفی وجود دارد با جسم شفاف به صورت ملوّن دیده شود ولی در تمام این راهها مصنف می فرماید همان بخشی که منعکس دیده می شود نه همه آن، در حالی که ما در کوکب، همه آن را می بینیم پس نمی توان دیده شدن همه ی کوکب به اینصورت توجیه شود بلکه توجیه آن این است که نورش ذاتی است.

توضیح عبارت

فان کانت ذات لون لم ینفذ فیما ادی فی کلتیهما علی السواء

نسخه صحیح: « فیما أُری فی کلیتها » است.

این عبارت رد « اللهم الا ان نجعل ذلک الضوء فاقدا فیها » است.

ترجمه: اگر آن سایر کواکب ملوّن باشند نور در کلیت آن دیده نمی شود « بلکه در بخشی که مقابل منیر است، دیده می شود ».

بل اقام علی الوجه الذی یلی الشمس

بلکه این نور وارد می شود بر آن سمت کوکبی که به طرف شمس است و نور را می گیرد و همان مقدار، نور را نشان می دهد.

و ان لم یکن لها لون کانت مشفه لا تضیء کلتیهما بل من حیث تنعکس عنه

نسخه صحیح « لا تضی کلیتها » است ضمیر « عنه » به « کوکب » بر می گردد. در نسخه ای « عنها » آمده که به « کواکب » بر می گردد.

اگر بر آن سایر کواکب لونی نباشد این کواکب، مشف خواهند بود « یعنی شفاف و بی رنگ هستند » و در اینصورت همه ی آن نمی تواند ملوّن باشد بلکه همان مکانی ملوّن است که نور از کوکب منعکس می شود.

و هذا الرای منی یکاد یقارب الیقین

ترجمه: « برای توجیه اینکه همه کوکب مضیء است. نه فرض ملون بودن و کسبی بودن، نه فرض شفاف بودن و کسبی بودن نور کافی نیستند. برای توجیه منوّر دیدن کل کوکب باید قائل شد که نورش ذاتی است پس رای داده می شود که نورش ذاتی باشد و می گوییم » این رای « که نور کوکب ذاتی است » از جانب من « که ابتدا به صورت گمان ذکر شد » نزدیک است که به مرتبه ی یقین برسد « یعنی خیلی دلیل متقنی نداریم ولی توجیهی برای اینکه این کوکب، نورانی است به جز اینکه نورش ذاتی باشد در اختیار ما نیست لذا احتمال یقین می دهم که این نور کوکب ذاتی باشد ».

نکته: در یکی از حاشیه های نسخه خطی برای اینکه این احتمال را نزدیک به یقین کند اینطور می گوید: معروف است که چشم شیخ خیلی تیز بوده و اشیاء را از دور می دید به طوری که در روز خود مصنف ادعا کرد زهره را در خورشید دیده است. این محشی نوشته وقتی شیخ توانسته زهره را در خورشید ببیند اهلّه را در زهره ندیده است یعنی اختلاف اشکال نور را ندیده است اگر شیخ ندیده باشد معلوم می شود که اختلاف اشکال نور نیست. به همین جهت می گوید احتمال می دهم و این احتمال هم نزدیک به یقین است و الا اگر اهله را می دید می فهمید که نور آن کسبی است. ولی چون چشم او تیز بود و گفت چون من ندیدم دیگران هم نخواهند دید بنابراین اهله و اختلاف شکل نور نیست پس نزدیک به یقین باید گفت نور آنها کسبی نیست بلکه ذاتی است توجه کنید این مطلب مبتنی بر دیدن و ندیدن است ممکن است کسی بگوید اگر چه چشم شیخ تیز است ولی باز هم نمی توان یقین پیدا کرد لذا تعبیر به « یکاد یقارب الیقین » می کند.

نکته: جسم وقتی کوچک باشد نمی توان هلال بودن و بدر بودن و تربیع آن را از یکدیگر جدا کرد چون نوری که بر روی جسم پاشیده می شود آن قسمت های تاریک را مقداری روشن می کند « ماه را ملاحظه کنید که وقتی نور در قسمت های روشن می آید بخش های تاریکش هم دیده می شود در حالی که در وقت محاق هیچ چیزی از نور آن دیده نمی شود. اما وقتی هلال است قسمتی از تاریکی ماه هم دیده می شود ولی نه اینکه آن را به طور کامل روشن کند » این حرف صحیحی است ولی وقتی چشم خیلی تیز باشد می تواند تفاوت بین آن نوری که کسب می شود و نوری که پاشیده می شود از آن نور کسب شده را درک کند. الان با دوربین این کار را می کنند و حالت اشکال مختلف زهره را می بینند.

و اما القمر فلا نشک فی ان ضوءه و نوره مقتبسان من الشمس

مصنف از اینجا به بحثی می پردازد که قبلا مطرح شده بود ولی تکمیل نشده بود. در مورد قمر گفته شد که هم دارای رنگ است هم نورش کسبی است. درباره رنگ آن بحث نشد اما درباره نورش بحث شد که نورش کسبی است. مبداً در سایر کواکب حکم کرد که گروهی می گویند نور آنها هم کسبی است ولی نظر مصنف این بود که نورش ذاتی است. وقتی این بحث تمام شد دوباره به بحث از قمر می پردازد و در اینجا، هم ملوّن بودن قمر مورد ملاحظه قرار می گیرد هم کسبی بودن نورشان ملاحظه می شود. البته کسبی بودن نور قمر تقریبا بدیهی است به خاطر اهله ای که برای آن است.

مصنف می فرماید بحث در این است که خود رنگ قمر، منوّر باشد چنانچه بعضی این احتمال را دادند یعنی نور، ذاتی برای قمر باشد چون رنگ قمر، براق است و این براقی باعث روشن شدن می شود. رنگها را که ملاحظه کنید به دو صورت است بعضی از آنها براق و بعضی مات است. رنگهای مات را نمی توان در تاریکی ملاحظه کرد ولی رنگ براق را تا حدودی می توان ملاحظه کرد. در مورد قمر اینطور گفته شود که همه ی قمر، ملون است چون لونش لونی است که نور دهنده است پس نور قمر را ذاتی بگیرید ولی بگویید آن قسمتی که نورش خیلی قوی دیده می شود علاوه بر نور ذاتی خودش که در قسمت های دیگر وجود دارد نور کسبی از شمس گرفته است و به همین جهت است که نورش قویتر شده است. اگر آن نورش نمی بود همه ی این قمر منوّر به نور ذاتی بود ولی چون قسمتی از آن نور خورشید افتاده است نورش پررنگتر شده و بقیه قمر هم نورش ذاتی است. مصنف طرفدار این است که سایر کواکب نورشان ذاتی است ولی نور قمر مسلما ذاتی نیست یک قائلی می خواهد نور قمر را هم ذاتی کند. سپس این نظریه را رد می کند و می گوید ما قبول داریم قسمت های تاریک قمر دارای نوری است چون در وقت هلال، قرص قمر دیده می شود ولی بخشی از آن خیلی روشن است و بخش دیگر قهوه ای یا سرخ رنگ مایل به سیاهی است. ولی توجیه آن این نیست که قرص قمر نوری ذاتی دارد. توجیهش این است که همان نور کسبی که قسمتی از آن را روشن کرده بقیه قسمت ها را به طور ضعیف روشن کرده است و ما آن قسمت ها را روشن می بینیم اما نه با نور قمر بلکه با آن نوری که پخش شده می بینیم. سپس شاهد می آورد که آن نور، ذاتی نیست دلیل آن این است که وقتی قمر در سایه زمین می رود و نور کسبی ندارد آن قسمت هایی که در قمر نور کسبی ندارند سیاهتر دیده می شود بلکه کل قمر تاریکتر دیده می شود. این، نشان می دهد که قمر نور ذاتی ندارد و الا اگر داشت همان مقدار نور کمی را که در غیر کسوف نشان می داد در حین خسوف و رفتن در سایه زمین هم نشان می داد اما می بینیم اینطور نیست وقتی که قمر در حال خسوف نیست قسمت های تاریک آن منورتر از آن وقتی است که قمر در سایه زمین رفته است در حالی که اگر نورش ذاتی باشد نباید تفاوت می کرد.

نکته: مصنف لفظ « ضوء » و « نور » آورده و این دو را مترادف نگرفته لذا ضمیر را به صورت تثنیه آورده و فرموده « مقتبسان ». دو توجیه می توان کرد یکی اینکه چون دو لفظ بودن و معنایشان یکی است ضمیر به صورت تسنیه آمده. دوم اینکه این دو لفظ متفاوتند چنانچه در جلسه قبل اشاره شد که در علم النفس شفا آمده: ضوء، ذاتی است و نور، کسبی است. در قمر که مصنف قائل به ضوء و نور ذاتی نیست بلکه هر چه قائل است نور کسبی می باشد. می توان گفت در اینجا « ضوء » بنا بر نظر کسانی که معتقد به ذاتی بودن نور قمر هستند بیان کرده و « نور » را به اعتقاد خودش بیان کرده است.

ممکن است گفته شود ضوء و نور با هم فرق دارند به اینصورت که قمر، نوری را کسب می کند و قرصش روشن می شود این را نور می گوییم. سپس این قرصِ روشن، نور را ساطع می کند و می پاشد. این را ضوء می گوییم یعنی درخشندگی که به غیر می رسد به آن ضوء می گویند و درخشندگی که برای خود قرص است به آن نور می گویند.

خورشید را ملاحظه کنیدکه قرصش منور است و نور را می پاشد این را ضوء می گویند اما اصل روشنی قرصِ قمر چون از خورشید گرفته شده است نور می گویند ولی همین نور وقتی پاشیده شود ضوء می گویند. هر دو « نور و ضوء» کسبی اند.

ترجمه: اما قمر پس شک نمی کنیم که ضوء و نورش هر دو مقتبس از شمس است.

و انه فی جوهره ذو لون الی العتمه المشبعه سوادا

ضمیر « انه » به « قمر » بر می گردد.

قمر در جوهر خودش صاحب لون است ولی لون آن تاریک است.

« العَتمه »: رنگ سرخی که به سیاهی تمایل دارد یعنی سرخی که از سیاهی اشباع شده است و به عبارت دیگر سیاهی در آن مخلوط شده و یک رنگِ اشباع شده ساخته است ولی نه اینکه خود آن رنگ سیاه باشد.

العَتَمه: به ثلث اول شب گفته می شود بعد از اینکه شفق غایب می شود یعنی رنگ قمر به صورت سیاه اول شب است. این لفظ به صورت در « القَتَمه » هم آمده که به معنای تکه ای از غبار است. به تیرگی و تاریکی هم گفته می شود. اما اگر « القُتمه » بخوایند به معنای رنگ خاکی مایل به سرخی است و ظاهراً اینجا اگر « القُتمه » باشد از همه بهتر است.

اما هو

تا اینجا بیان کرد خود قمر نمی تواند نور ذاتی داشته باشد اما آیا لون قمر می تواند لون ذاتی داشته باشد به اینصورت که براق باشد؟ توضیح آن در جلسه بعد بیان می شود.

خلاصه: مصنف بیان کرد لون قمر کسبی است ولی سایر کواکب اگرچه بیشتر علما گمان می کنند نورشان کسبی است ولی من گمان می کنم نورش ذاتی باشد دلیل آن این است که اختلاف اَشکال نور در سایر کواکب دیده نمی شود در حالی که اگر نور آنها کسبی بود مانند قمر دارای اختلاف اشکال نور بودند. سپس بیان کرد ممکن است کسی ادعا کند که نور آنها کسبی است و در عین حال اختلاف اشکال نور برای آنها نیست زیرا نور در تمام جرم آنها نفوذ می کند و بر اثر نفوذِ در تمام جرم، همیشه منوّر دیده می شوند بدون اینکه نورشان مختلف شود. مصنف این نظریه را قبول نکرد و فرمود اگر کوکب را صاحب لون ببینید نور در همه ی آن نفوذ نمی کند فقط سطحی که مقابل خورشید است روشن دیده می شود و بقیه آن تاریک است چون نور در آن نفوذ نکرده در حالی که همه آن را روشن می بینیم پس نفوذ نور نیست. سپس مصنف فرمود اگر این کوکب را شفاف قرار دهید می گوییم شفاف، نور را عبور می دهد و منعکس نمی کند در اینصورت هم نمی توان گفت همه ی این کوکب، منوّر شد یا باید گفت نور از آن عبور کرد و منوّر نشد یا باید گفت قسمتی از آن که توانست نور را منعکس کند منوّر شد و منوّر دیده شد. جوابی که مصنف می دهد این است که اگر انعکاسی هست نور باید در همان قسمتی که منعکس می شود دیده شود در حالی که ما کل این کره را ملوّن می بینیم.

مصنف در ادامه به بحثی می پردازد که قبلا مطرح شده بود ولی تکمیل نشده بود. ایشان دوباره به بحث از قمر می پردازد و در اینجا، هم ملوّن بودن قمر مورد ملاحظه قرار می گیرد هم کسبی بودن نورشان ملاحظه می شود. البته کسبی بودن نور قمر تقریبا بدیهی است به خاطر اهله ای که برای آن است. در مورد قمر بعضی اینطور گفته اند که همه ی قمر، ملون است چون لونش لونی است که نور دهنده است پس نور قمر را ذاتی بگیرید ولی بگویید آن قسمتی که نورش خیلی قوی دیده می شود علاوه بر نور ذاتی خودش که در قسمت های دیگر وجود دارد نور کسبی از شمس گرفته است و به همین جهت است که نورش قویتر شده است. مصنف این نظریه را رد می کند و می گوید ما قبول داریم قسمت های تاریک قمر دارای نور است ولی توجیه آن این نیست که قرص قمر نوری ذاتی دارد. توجیهش این است که همان نور کسبی که قسمتی از آن را روشن کرده بقیه قسمت ها را به طور ضعیف روشن کرده است و ما آن قسمت ها را روشن می بینیم اما نه با نور قمر بلکه با آن نوری که پخش شده می بینیم. سپس شاهد می آورد که وقتی قمر در سایه زمین می رود و نور کسبی ندارد آن قسمت هایی که در قمر نور کسبی ندارند سیاهتر دیده می شود. این، نشان می دهد که قمر نور ذاتی ندارد و الا اگر داشت همان مقدار نور کمی را که در غیر کسوف نشان می داد در حین خسوف و رفتن در سایه زمین هم نشان می داد.


[1] نسخه صحیح به اینصورت است « ... فیما أُری فی کلیتها علی السواء ... ».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo