< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان نظر مصنف درباره رنگ كواكب/ فصل 5/ فن 2/ طبیعیات شفا.

هذا و اقول علی سبیل الظن انه یشبه ان یكون لكل كوكب مع الضوء المشرق منه لون بحسب ذلك اللون یختلف ایضا الضوء المحسوس لها[1]

مصنف در فصل پنجم دو بحث را مطرح كرد یكی بحث در احوال كواكب بود و دیگری بحث در لكه ی سیاهی است كه در قمر دیده می شود و هر دو بحث طرح شد و به صورت كامل بحث شد.

مصنف در بحث اول كه احكام كواكب را نقل می كرد یكی از احكام كواكب این بود كه كوكب دارای رنگ است بر خلاف فلك كه شفاف است و رنگ ندارد. اما مصنف نظر خودش را ظاهر نكرد الان با عبارت « و اقول » می خواهد درباره رنگ كوكب بحث كند.

ایشان می فرماید من گمان می كنم و یقین ندارم كه كوكب دارای رنگ است و وقتی نور به آن برخورد می كند نور را با آن رنگ مخلوط می كند و آن را منعكس می كند. یعنی وقتی نور به این جرم كوكب برخورد می كند به همان صورت كه برخورد كرده، منعكس نمی شود. بلكه با كوكب برخورد می كند و رنگ كوكب را در خودش مخلوط می كند و با رنگ كوكب، منعكس می شود. نور، بی رنگ است اما وقتی به كوكب برخورد می كند ملوَّن می شود.

توضیح عبارت

هذا و اقول علی سبیل الظن

لفظ « هذا » به معنای « خذ ذا » است كه مربوط به عبارت قبل است.

مصنف به طور گمان بیان می كند و جزم ندارد لذا در سطر 16 می فرماید « و لیس هذا شیئا اجزم به جزما » یعنی این مطلبی كه بیان كردم نسبت به آن جزم ندارم و به صورت یك احتمال بیان كردم كه در حد یك ظن است.

انه یشبه ان یكون لكل كوكب مع الضوء المشرق منه لون بحسب ذلك اللون، یختلف ایضا الضوء المحسوس لها

لفظ « لون » اسم « یكون » است لفظ « بحسب » متعلق به « یختلف » است و ویرگول بعد از « اللون » باید برداشته شود. بین اسم و خبر عبارت « مع الضوء المشرق منه » را می آورد یعنی همراه آن نوری كه از این كوكب اشراق می شود كه آن نور در خورشید ذاتی است و در بقیه كسبی است « البته طبق نظر دیگران، بقیه كواكب نورشان كسبی است ولی طبق نظر مصنف ادعا می كرد كه در خیلی از این كواكب چه ثوابت چه سیارات احتمال دارد نورشان ذاتی باشد و كسبی نباشد.

ترجمه: به نظر می رسد كه برای هر كوكب به همراه ضوئی كه از این كوكب، اشراق می شود لونی است كه به حسب آن لون اختلاف پیدا می كند همچنین « یعنی همانطور كه خود كوكب اختلاف پیدا می كند » ضوء محسوسی برای این كواكب هم اختلاف پیدا می كند « یعنی همانطور كه لون كوكب، اختلاف دارد ضوء انعكاسی و اشراقی آن هم اختلاف دارد ».

فیوجد اشراق بعضها الی الحمره و بعضها الی الرصاصیه و بعضها الی الخضره

ترجمه: بعضی از این كواكب اشراقشان یافت می شود در حالی كه مایل به حمرت است « مثل مریخ كه مایل به سرخی است حتی تقریبا سرخی در آن مشهود است به این جهت ستاره ی جنگ نامیده می شود و بعضی از آنها مایل به رصاصیت است « توجه كنید كه ما خود رنگ را نمی بینیم بلكه اشراق را می بینیم لذا مصنف بحث را روی اشراق برده » و بعضی مایل به سبزی است.

مصنف تعبیر به « رصاصیه » می كند كه همان معنای سفید كمی مایل به طوسی رنگ یا سربی رنگ است. در مورد « خضره » كه مصنف بكار برده امروزه تعبیر به « آبی » می كنند نه « سبز ».

و كان الشعاع و النور لا یكون الا فی جرم له خاصه لون

مصنف عبارت « علی سبیل الظن » را در اینجا تكرار می كند و از لفظ « كانّ » استفاده می كند.

« الشعاع »: شعاع كه از جسیم منیر ساطع می شود « نه اینكه كَنده شود »

در این مطلب شكی نیست كه جسمی كه لونی در آن نیست بلكه شفاف است نور را منعكس نمی كند و اصلا منیر هم نیست و شعاع ندارد نه شعاع انعكاسی دارد نه شعاع اصلی دارد. لذا فلك را ملاحظه كنید كه نور را ساطع نمی كند و خودش هم نورانی دیده نمی شود. اما بعضی ها انعكاس دارند اینها شفاف نیستند ما به آنها « ملون » می گوییم. مصنف می فرماید كه كانّ لون دارند اگر لون نداشته باشد نمی تواند منعكس كند و شعاع داشته باشد.

ترجمه: جسمی كه می تواند شعاع داشته باشد یا نور را منعكس كند گویا دارای لون است نه اینكه شفاف نیست و ملون هم نیست و فقط صیقلی باشد.

فان النار انما یشرق دخانه و هو فی جوهره ذو لون ما

مصنف مثال به آتش می زند و می گوید آتش را ملاحظه كنید كه مسلما شفاف است اما ما لهیب و شعله ی آتش را به رنگ های مختلف می بینیم. یك قسمت آن آبی دیده می شود و قسمتی زرد و قسمتی سرخ دیده می شود. گفته می شود رنگ آبی در جایی است كه آتش به صورت خالص می سوزد و رنگ سرخ در جایی است كه آتش به صورت متوسط می سوزد و رنگ زرد در جایی است كه آتش به صورت ناقص می سوزد. این را امروزه گویند. اما مصنف می فرماید اجسام مختلفی در این شعله ی آتش وجود دارد كه رنگهای مختلف دارند كه یا ذاتا رنگهای مختلف دارند یا بعد از اینكه آتش به آنها برخورد می كند رنگهای مختلف را ظاهر می كنند. به این جهت شعله ی آتش به چند رنگ دیده می شود. اگر رنگ را از آن بگیرد به صورت شفاف می باشد و نوری دیده نمی شود. پس اگر بخواهید نوری را ببینید باید رنگ همراه آن باشد و در شعله ی آتش كه نور دیده می شود رنگ هم همراهش هست.

ترجمه: دخانِ نار « مراد از دخان یعنی آنچه كه در آتش مخلوط است » روشنی می دهد و این دخان در جوهرش دارای لونی هست « اینكه مصنف تعبیر به ـ جوهر ـ می كند یعنی در اصل لونی دارد كه بعد از اینكه آتش به آن دخان تعلق می گیرد این لونی كه در جوهرش است را ظاهر می كند. اینچنین نیست كه نار در جوهر دخان، لونی را به وجود بیاورد بلكه لون در جوهر دخان هست و نارِ آن را ظاهر می كند ».

نكته: مصنف در اینجا می فرماید در جوهر آن، ذو لون است ولی ذو لونٍ مّا بالقوه است یعنی دارای لون بالقوه ای است كه بر اثر تابش، این لون بالفعل می شود. یعنی مصنف قائل به تولید رنگ است نه قائل به ظهور رنگ شود.

و یختلف المرئی من اللهیب باختلاف اللون الذی یخالطه النور الناری

« المرئی من اللهیب »: یعنی این قسمت از شعله ی آتش را رویت می كنید، قسمت دیگرش را هم رویت می كنید می بینید اختلاف لون دارد.

ترجمه: مرئی از شعله ی آتش اختلاف پیدا می كند به اختلاف لوئی كه مخالطه با این لون، نور ناری می شود « نور ناری كه بی رنگ است به این اجسامی كه داخل در نارند برخورد می كند و لهیب به رنگ های مختلف دیده می شود چون آن لونی كه نور ناری با آن مخلوط می شود مختلف می باشند لذا لهیب، مختلف می شود ».

و لیس هذا شیئا اجزم به جزما

این نظریه ای كه الان بیان كردیم و گفتیم كوكب باید رنگی باشد، مطلبی نیست كه به آن جزم تام داشته باشیم بلكه مورد گمان است.

فاذ قد تكلمنا فی جواهر الكواكب و مخالفتها للافلاك فی لونها فحری بنا ان نتكلم فی حركاتها التی تخصها

حال كه ما در جواهر كواكب تكلم كردیم و اینكه این كواكب در لون خودشان با افلاك متفاوتند « كه در اوائل فصل گفته شد و در اواخر فصل هم تكرار شد » پس الان مناسب است كه در حركات كواكب بحث كنیم حركاتی كه اختصاصی آنها است چون قبلا بیان شد كه كواكب دارای حركات تبعی هستند یعنی به تبع فلك الافلاك حركت می كنند اما علاوه بر حركت تبعی، حركت اختصاصی هم دارند. درباره حركت اختصاصی آنها باید بحث شود. مثلا حركت تبعی خورشید در هر شبانه روز، یك دور به دور زمین می زند و حركت اختصاصی دارد كه هر 365 روز به دور زمین می زند. باید در باره ی حركت اختصاصی آن بحث كنیم. سوال می شود كه چرا مصنف كه بحث لون را در ابتدای فصل مطرح كرد دوباره در انتهای فصل تكرار كرد؟ جوابش این است كه مصنف خواست اولا نظر خودش را بیان كند ثانیا خواست این فصل را به فصل بعد مرتبط كند لذا می فرماید وقتی روشن شد كواكب با افلاك در رنگ مختلفند پس باید ببینیم كه آیا در حركت هم مختلفند یا نه؟

خلاصه: مصنف در فصل پنجم دو بحث را مطرح كرد یكی بحث در احوال كواكب بود و دیگری بحث در لكه ی سیاهی است كه در قمر دیده می شود. مصنف در بحث اول كه احكام كواكب را نقل می كرد یكی از احكام كواكب این بود كه كوكب دارای رنگ است. اما مصنف نظر خودش را ظاهر نكرد الان با عبارت « و اقول » می خواهد درباره رنگ كوكب بحث كند.

ایشان می فرماید من گمان می كنم و یقین ندارم كه كوكب دارای رنگ است و وقتی نور به آن برخورد می كند نور را با آن رنگ مخلوط می كند و آن را منعكس می كند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo