< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/11/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادامه بیان اقوال در حركات كواكب/ فصل 6/ فن 2/ طبیعیات شفا.

و اصحاب هذا الرأی ایضا قد تشعبوا شعبا[1]

بیان شد كه درباره ی حركات كواكب اقوال و ظنونی وجود دارد.

قول سوم: كوكب فرو رفته در فلك است و فلك حركت می كند یعنی كوكب ساكن است.

مصنف می فرماید قول سوم منشعب به شعبی می شود. انشعاب به شعب به دو حیث است یك حیث این است كه عامل حركت فلك چیست؟ آیا عاملش كوكب است یعنی نیروی كوكب در فلك ریخته می شود و فلك حركت می كند یا فلك خودش نیروی محركه دارد و با نیروی محركه خودش حركت می كند؟ به عبارت دیگر طبق این قول فلك، متحرك است اما محركش چه می باشد؟ یك قول گفته محرك، كوكب است و قول دیگر گفته محرك، فلك است. قول سومی هم داریم كه تفصیل می دهد و می گوید در بعضی كواكب محرك، فلك است و در بعضی كواكب محرك، كوكب است.

توجه كنید محرك نفس است اما آیا نیروی خودش را در كوكب می ریزد و از كوكب به فلك می دهد یا مستقیما با فلك سر و كار دارد؟

نكته: در اینكه در اینجا یك نفس داریم یا چند نفس داریم اختلاف است لذا در بعضی نوشته ها 51 نفس و در بعضی نوشته ها 9 نفس وجود دارد ولی الان بحث ما در فرضی است كه هر فلك را یك نفس اداره می كند كه مجموعا 9 نفس می شود. در اینجا نفس واحد نیرویش را آیا به كوكب می دهد یا به فلك می دهد؟

تا اینجا یك حیث از تشعب بوده این قول سوم علاوه بر اینكه از این حیث، منشعب به سه شعبه شد به لحاظ حركت هم منشعب به دو شعبه می شود یك شعبه این است كه فلك حركت می كند اما آیا كوكب هم حركت می كند یا نه؟ یك قول این است كه كوكب، ساكن است و مانند میخ در فلك كوبیده شده و نمی تواند حركت كند. قول دیگر این است كه فلك و كوكب هر دو حركت می كنند ولی حركتشان مثل هم هست لذا هیچ وقت نه كوكب جلوتر از فلك می افتد نه فلك جلوتر از كوكب می افتد و هیچ خرقی اتفاق نمی افتد. ما همیشه می بینیم كوكب در یك جای فلك است و فكر می كنیم كه ساكن است در حالی كه هر دو با هم حركت می كنند اگر بگوییم كوكب در فلك مانند میخ كوبیده شده است نمی توانیم این تشعب به حیث دوم را مطرح كنیم چون مسلم است كه كوكب باید ساكن باشد اما مصنف فرمود كوكب در فلك فرو رفته است لذا می تواند تقسیمِ به حیث دوم را مطرح كند.

توضیح عبارت

و اصحاب هذا الرأی ایضا قد تشعبوا شعبا

« هذا الرای »: یعنی كوكب ساكن باشد و فلك حركت كند.

« ایضا »: یعنی همانطور كه در حركات كواكب، شُعَبی وجود داشت همچنین در این شعبه سوم هم شُعَبی وجود دارد. به عبارت دیگر برای اصل حركت كواكب، سه شعبه وجود داشت و برای شعبه سوم هم شُعَبی وجود دارد.

اگر كوكب را ساكن و فلك را متحرك بدانیم نمی توان قول سوم را به حیث دوم تقسیم كرد بلكه فقط به حیث اول تقسیم می شود لذا مصنف آن را به حیث اول تقسیم می كند و وقتی می خواهد به حیث دوم تقسیم كند دوباره یك مقسمی می آورد و آن را تقسیم می كند یعنی قول سوم را مقسم قرار نمی دهد بلكه قول سوم را به نحوی تكرار می كند و آن را مقسم قرار می دهد و قول سوم را تقسیم می كند.

ترجمه: اصحاب این رأی سوم هم به شعبی تقسیم شدند.

فمنهم من زعم ان الكوكب منع ذلك هو المبدأ الاول لفیضان قوه التحریك عنه

« مع ذلك »: یعنی كوكب در عین سكونش.

« عنه » متعلق به « فیضان » است.

بعضی از فلاسفه هستند كه گمان می كنند كوكب در عین سكونش محرك می باشد یعنی مبدأ اول برای فیضشان قوه ی تحریك، كوكب است.

« المبدأ الاول »: مراد از مبدأ اول چیست؟ این لفظ به دو صورت اطلاق می شود. گاهی به خداوند ـ تبارك ـ اطلاق می شود یا مبدء بعید را مبدء اول می گویند. این احتمال در اینجا مراد نیست چون مبدء اولِ تحریك، قوه نیست بلكه خداوند ـ تبارك ـ است. بعد از او، عقول است بعد از آن، نفوس است. اما معنای دوم به معنای مباشر است یعنی اولین مبدء از طرف حركت كه محرك مباشر است را می گویند. آنچه كه این محرك را تحریك می كند مبدء دوم می شود و آنچه كه این محركِ محرك را تحریك می كند مبدء سوم می شود و هكذا.

ممكن است مبدء اول را به معنای اول در اینجا قرار دهید ولی با بیان دیگر قرار دهید. ما به آن مبادی قبلی كه عقول و خداوند ـ تبارك ـ هستند كاری نداریم ما در خود فلك و كوكب می آییم و مبدء های مباشر را ملاحظه می كنیم. یك مبدء مباشر در فلك هست كه مبدء آخر است. یك مبدء در كوكب است كه مبدء اول می باشد یعنی در كوكب مبدء اول وجود دارد. این مبدء اول كه در كوكب است فیضان می كند و مبدء موجود در فلك را برای تحریك آماده می كند یعنی الان دو مبدء وجود دارد كه یكی در فلك و یكی در كوكب است.

مثلا فرض كنید در كوكب، قوه ی عالیه است و در فلك، قوه ی دانیه است. نفس به این مبدئی كه در كوكب است تعلق می گیرد و این مبدءِ در كوكب، آن مبدءِ در فلك را تحریك می كند و فلك شروع به حركت كردن می كند. پس آنچه كه در كوكب است مبدء اول به معنای خودش می شود و لازم نیست به معنای مباشر گرفت.

برای روشن شدن مطلب، تنظیر می كنیم: نفس ما منشاء می شود كه قوه ی شوقیه ی ما به حركت در بیاید و قوه ی شوقیه منشاء می شود كه نیروی موجود در عضلات ما تحریك شود و عضله را حركت دهد. دست ما كه حركت می كند به خاطر آن نیروی محركه ای است كه در خود دست می باشد. آن نیروی محركه تابع قوه ی شوقیه است. قوه ی شوقیه هم تابع نفس است. نفس ما اراده می كند و تابع قوه ی شوقیه مشتاق می شود، این قوه ی شوقیه، مبدءِ موجود در دست ما را تحریك می كند و آن مبدء هم فعال می شود.

توجه كنید كه نفس، قوه ی شوقیه را تحریك كرد و قوه ی شوقیه، مبدء محركه ی فاعله را تحریك كرد. الان قوه ی شوقیه نسبت به این حركت اول است تا قوه ی فاعله نسبت به این حركت. یعنی قوه ی شوقیه مبدء اول می شود به همان معنای اصلی كه از بالا به پایین بیایید ولی خداوند ـ تبارك ـ و عقل و نفس لحاظ نشدند. در ما نحن فیه هم به اینصورت گفته شود كه نفس تعلق به كوكب و فلك گرفته ولی آن نیروی محركه كه در كوكب است سابق بر نیروی محركه است كه در فلك است. ابتدا نفس، قوه ی محركه ی موجود در كوكب را تحریك می كند بعداً قوه ی محركه در فلك تحریك می شود.

كالقلب مثلا او الدماغ فی الحیوان مع سكونه

عبارت « كالقلب مثلا او الدماغ فی الحیوان » بیان مثال است و عبارت « مع سكونه » مربوط به مُمَثَّل « یعنی فلك و كوكب » است.

قلب و دماغ در حیوان، مبدء اول هستند یعنی اینها مبدء برای ادراك می شوند سپس این، منشا برای شوق می شود و شوق ، منشا برای قوه ی فاعله می شود و قوه ی فاعله هم دست را حركت می دهد. یعنی این عضو وقتی می خواهد حركت كند به توسط قوه ی فاعله حركت می كند و قوه ی فاعله از قوه ی شوقیه می گیرد و قوه ی شوقیه هم از قلب و مغز می گیرد كه این قلب و مغز اساس حركتهای حیوانی است چون تصور یا تحریك مربوط به اینهاست. شروع حركت بدن ما به توسط قلب و مغز است مغز تصور می كند و جرقه ی تحریك از آنجا زده می شود بعداً به شوق می رسد و شوق به فاعله دستور می دهد و فاعله، تحریك را شروع می كند.

« مع سكونه »: این را نمی توان به دماغ یا قلب مربوط كرد یعنی نمی گوییم قلب یا دماغ ساكن اند در عین حال حركت می دهند بلكه مراد این است كه كوكب در حالی كه ساكن است حركت می دهد.

خلاصه: بیان شد كه درباره ی حركات كواكب اقوال و ظنونی وجود دارد.

قول سوم: كوكب فرو رفته در فلك است و فلك حركت می كند یعنی كوكب ساكن است.

مصنف می فرماید قول سوم منشعب به شعبی می شود. انشعاب به شعب به دو حیث است یك حیث این است كه عامل حركت فلك چیست؟ آیا عاملش كوكب است یعنی نیروی كوكب در فلك ریخته می شود و فلك حركت می كند یا فلك خودش نیروی محركه دارد و با نیروی محركه خودش حركت می كند؟ به لحاظ حركت هم منشعب به دو شعبه می شود یك شعبه این است كه فلك حركت می كند اما آیا كوكب هم حركت می كند یا نه؟ یك قول این است كه كوكب، ساكن است و مانند میخ در فلك كوبیده شده و نمی تواند حركت كند. قول دیگر این است كه فلك و كوكب هر دو حركت می كنند ولی حركتشان مثل هم هست

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo