< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: برای کواکب و افلاک، حرکتی مخالف حرکت فلک نهم وجود دارد/ بیان حرکات کواکب/ فصل 6/ فن 2/ طبیعیات شفا.

و اما ان للکواکب و الافلاک حرکه مخالفه للحرکه الکلیه[1]

حاصل مطالبی که قبلا گفته شده بود این بود که فلک حرکت می کند اولاً و کوکب هم واجب است که معتقد شویم حرکت می کند ثانیاً. البته در کتاب آمده بود « یجب ان یعتقد » اما در هر دو نسخه خطی آمده بود « ینبغی ان یعتقد ».

حرکت دیگری برای افلاک جزئیه است اما به چه علت این حرکت در اینجا بیان نمی شود؟ مصنف می فرماید به خاطر اینکه بحث آن در علم هیئت است و وقتی علم هیئت در این کتاب ذکر می شود آن حرکت هم تذکر داده می شود اما اینجا جای آن حرکت نیست.

افلاکی که در درون فلک اطلس هستند به تبع حرکت فلک اطلس حرکت می کنند یا به عبارت دیگر به تبع حرکتِ کل، حرکت می کنند چون به حرکت فلک اطلس، حرکت کل می گویند زیرا وقتی حرکت می کند همه را با خودش حرکت می دهد یعنی کل افلاک حرکت می کنند.

حرکت فلک الافلاک از مشرق به مغرب است خورشید را ملاحظه کنید صبح که طلوع می کند از مشرق به سمت مغرب می رود و در مغرب، غروب می کند. یک حرکت دیگر برای افلاکی است که درون فلک اطلس می باشند یعنی از فلک هشتم به پایین دارای حرکت دیگری است که اسم آن را ممثَّلات می گویند. آن حرکت از مغرب به مشرق است. مثلا ماه را ملاحظه کنید که حدوداً هر 28 روز یک دور به دور زمین می چرخد در ابتدا که در حالت هلال قرار دارد می بینید در مغرب است شب بعدی که ملاحظه می کنید مقداری به سمت مشرق آمده است. دو شب دیگر که نگاه می کنید می بیند از نقطه ی مغرب فاصله ی بیشتری گرفته یعنی از غرب به شرق حرکت می کند. این حرکت بر خلاف حرکت کل است چون حرکت کل از مشرق به مغرب بود. در اینجا این سوال مطرح می شود که این حرکتهای مخصوص چگونه انجام می شود و به چه وسیله ای است؟ سوال دوم این است که چگونه ممکن است این حرکت، مخالف با آن حرکت واقع شود. افلاک روی هم چیده شدند و فضای خالی ندارند آیا این افلاک بر اثر این حرکات خرق نمی شوند؟ مصنف می فرماید اینها مسائلی است که باید مطرح شوند ولی جای آنها اینجا نیست. اینها باید در علم مجسطی یعنی علم هیئت بیان شود. علم هیئت را علم مجسطی می گویند به خاطر اینکه در قدیم، بطلمیوس از بزرگان علم هیئت بود و کتابی در این علم با عنوان مجسطی نوشت و مصنف همان کتاب را خلاصه کرده و در شفا آورده است لذا اسم کتاب که مجسطی بود را بر اسم آن علم اطلاق کردند.

توضیح عبارت

و اما ان للکواکب و الافلاک حرکه مخالفه الحرکه الکلیه و ان ذلک کیف یلتئم و کیف یمکن، فیجب ان یوخر الامر فیه الی ان نقتبس من الصناعه المنسوبه الی المجسطی صورة هذه الحرکات

« فیجب » جواب « اما » است و ضمیر « فیه » به « مطلب » بر می گردد نه « حرکت ». « صوره هذه الحرکات » مفعول « نقتبس » است.

« حرکه الکلیه »: مراد حرکت فلک الافلاک است که با حصولش تمام افلاک دیگر هم حرکت می کردند ولی فلک الافلاک، حرکت اصلی می کند و اینها حرکت تبعی می کنند. این حرکتِ فلک الافلاک « که حرکت بقیه افلاک را هم بدنبال داشت » حرکت کلیه نامیده می شد. این افلاک و کواکب حرکت دیگری غیر از این حرکت کلیه دارند که حرکت استقلالی خودشان است الان مصنف درباره آن حرکت بحث می کند که چگونه امکان دارد و چگونه حاصل می شود بدون اینکه فلکی را خرق کند.

ترجمه: اما اینکه برای کواکب و افلاک حرکتی مخالف با حرکت کلیه است و چگونه اینچنین حرکتی فراهم می شود « و آماده می گردد » و چگونه ممکن است « با اینکه احتمال خرق داده شود »؟ پس واجب است که امر و بحث در مورد اینچنین مطلبی تاخیر انداخته شود به جایی که اقتباس کنیم « اقتباس به معنای گرفتن مشتی از آتش نور است چون علم، نور است و نور با آتش مناسبت دارد همانطور که در مورد گرفتن آتش از لفظ نقتبس استفاده می شود درباره ی گرفتن نور هم از لفظ نقتبس استفاده می شود » از صناعتی که « مصنف نمی گوید آن صناعت، مجسطی است بلکه دقیق حرف می زند و می گوید صناعتی که » منسوب به مجسطی است، صورت این حرکات « را اقتباس کنیم و توضیح بدهیم که چگونه این حرکات را تصویر کنید ».

« صوره »: این لفظ به معنای آنچه که می توان تصور کرد یا به معنای حقیقت است یعنی حقیقت این حرکات یا صورت این حرکات در آنجا بیان می شود.

ثم نکر و نوضح ان ذلک کیف یمکن مع منع الخرق

مصنف ابتدا صورت حرکات را بیان می کند و معین می کند که این حرکات چگونه هستند سپس شروع به جواب دادن از اشکالاتی می کند که در اینجا ممکن است مطرح شود. اولین اشکال این است که این افلاک چگونه حرکت مخالف می کنند و همدیگر را خرق نمی کنند؟ بعداً جواب داده می شود که طبقه طبقه بر روی هم قرار می گیرند و لِیز می خورند یعنی سر می خورند.

« نکر »: یعنی دوباره به بحث طبیعی رجوع می کنیم چون بحث ما بحث ریاضی است و در بحث ریاضی، مساله ی خرق و امثال ذلک مطرح نیست. پس در ریاضی وقتی صورت این افلاک گفته شد باید عملاً به طبیعی برگردیم و مسائلی که در علم طبیعی رها شده بود، جبران گردد لذا بیان می شود این حرکتی که به طور خصوصی برای این افلاک اتفاق می افتد باعث خرق افلاک نمی شود.

ترجمه: بعد از اینکه صورت این حرکات، مشخص شدند و توضیح داده شدند دوباره به بحث طبیعی رجوع می کنیم و چندین مطلب را توضیح می دهیم یکی اینکه اینچنین حرکتهای مخصوص چگونه ممکن است اتفاق بیفتد در حالی که اجازه ی خرق فلک داده نمی شود.

و ان المیول التی تُظن انها تتحرک علیها الکرات ثم تنعطف راجعه من غیر تمام الدور و کیف یمکن

واو در « و کیف یمکن » باید حذف شود.

« ان المیول » عطف بر « ان ذلک » است.

افلاکی که کرات سیاره و کواکب در آن قرار دارند را ملاحظه کنید که حرکت می کنند. دو تا از این افلاک که مربوط به نیّرین یعنی خورشید و ماه هستند را استثنا کنید. 5 تای دیگر باقی می ماند که عبارتند از فلک عطارد و فلک زهره و فلک مریخ و فلک مشتری و فلک زحل. این 5 تا حرکتشان طبق حرکت منطقه البروج و از مغرب به مشرق می باشد و آنطور که مشاهده می کنیم این حرکت به صورت یک دایره ی کامل نیست چون می خواهد دایره را طی کند به یک قسمتی از دایره می رسد و بر می گردد مثلا ابتدا به سمت مشرق می رود بعداً مدتی بین مشرق و مغرب متوقف می شود بعداً به سمت مغرب می رود.به همین جهت به این 5 کوکب خمسه ی متحیره می گویند زیرا متحیرند که به سمت مشرق بروند یا به سمت مغرب بروند. چه اتفاقی می افتد که کوکب اینگونه حرکت می کنند؟ توجیه و توضیح آن بعداً بیان می شود که برآیندِ حرکت خارج المرکز و حرکت تدویر است. این دو حرکت وقتی با یکدیگر ترکیب می شوند سه حالت پیدا می کند حالت اول این است که حرکت تدویر و حرکت خارج المرکز با هم جمع می شوند و اینطور به نظر می رسد که کوکب به سمت مشرق می رود. سپس این دو حرکتها مساوی می شوند و تفاضلشان صفر می شود به نظر می رسد که کوکب متوقف شده است بعداً تفاضل این دو حرکت زیاد می شود و می بینیم کوکب به سمت مغرب حرکت می کند. این سه حالت را استقامت و اقامت و رجعت می گویند.

باید این مطلب توجیه شود که کوکبی که حرکتش یکنواخت است چگونه ممکن است این حرکتِ متغیِّر را پیدا کند. این مطلب هم باید در صناعت مجسطی توضیح داده شود.

به این مطلب توجه کنید که وقتی این سیارات حرکت می کنند از حرکت آنها دایره ای ترسیم می شود که این دایره را مدار می گویند. یعنی خود کوکب گویا بر روی دایره حرکت می کند چون کوکب به تبع فلک حرکت می کند و حرکت فلک با حرکت کوکب را می توان یکی گرفت و گفت: مداری که فلک بر روی آن حرکت می کند یا بهتر است گفته شود مداری که کوکب بر روی آن حرکت می کند دایره است و نیمه تمام می ماند.

مصنف از آن مدار در اینجا تعبیر به « میل » می کند و « میول » به معنای « مدارات » است.

ترجمه: توضیح می دهیم که میولی « یعنی مداراتی » که گمان می شود بر این مدارات، کرات حرکت می کنند « مراد از کرات در اینجا کواکب متحیره است » سپس این کرات بر می گردند « و آن میول و مدارات را ادامه نمی دهند، سپس منعطف می شوند « یعنی بر می گردند » در حالی که رجوع می کنند » بدون اینکه دور این مدار را تمام کنند چگونه ممکن است؟

فان الذی یُری

نسخه صحیح « و ان الذی » است و عطف بر « ان ذلک » در صفحه 47 سطر 17 است یعنی تا اینجا دو مطلب توضیح داده شد الان وارد مطلب سوم می شود.

اسم « ان » عبارت « الذی یری من حرکه الکواکب » است خبر آن عبارت « کیف هو » در سطر 6 است چون در مطلب اول فرمود « ان ذلک کیف یمکن » و در مطلب دوم فرمود « ان المیول التی ... کیف یمکن » در مطلب سوم می فرماید « ان الذی یری .... کیف هو ».

خلاصه: افلاکی که در درون فلک اطلس هستند به تبع حرکت فلک اطلس حرکت می کنند یا به عبارت دیگر به تبع حرکتِ کل، حرکت می کنند. یک حرکت دیگر برای افلاکی است که درون فلک اطلس می باشند یعنی از فلک هشتم به پایین دارای حرکت دیگری است که اسم آن را ممثَّلات می گویند. آن حرکت از مغرب به مشرق است. این حرکت بر خلاف حرکت کل است چون حرکت کل از مشرق به مغرب بود. در اینجا این سوال مطرح می شود که این حرکتهای مخصوص چگونه انجام می شود و به چه وسیله ای است؟ سوال دوم این است که چگونه ممکن است این حرکت، مخالف با آن حرکت واقع شود. افلاک روی هم چیده شدند و فضای خالی ندارند آیا این افلاک بر اثر این حرکات خرق نمی شوند؟ مصنف می فرماید اینها مسائلی است که باید مطرح شوند ولی جای آنها اینجا نیست. اینها باید در علم مجسطی یعنی علم هیئت بیان شود.

مطلب دوم این است: افلاکی که کرات سیاره و کواکب در آن قرار دارند را ملاحظه کنید که حرکت می کنند. آنها عبارتند از فلک عطارد و فلک زهره و فلک مریخ و فلک مشتری و فلک زحل. این 5 تا حرکتشان طبق حرکت منطقه البروج و از مغرب به مشرق می باشد و آنطور که مشاهده می کنیم این حرکت به صورت یک دایره ی کامل نیست چون می خواهد دایره را طی کند به یک قسمتی از دایره می رسد و بر می گردد مثلا ابتدا به سمت مشرق می رود بعداً مدتی بین مشرق و مغرب متوقف می شود بعداً به سمت مغرب می رود. چه اتفاقی می افتد که کوکب اینگونه حرکت می کنند؟ توجیه و توضیح آن بعداً بیان می شود که برآیندِ حرکت خارج المرکز و حرکت تدویر است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo