< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

95/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان دلیل بر سكون ارض/ بیان حشو و درون جسم سماوی/ فصل 7/ فن 2/ طبیعات شفا.

اذ هذه الحركه لا تتعلق بالكیف و الكم و غیر ذلك[1]

بحث درباره ی جسمی بود كه در حشو فلك واقع شده است و مراد از آن جسم عنصری است. الان بحث در یكی از اجسام عنصری است كه در درون فلك قرار گرفته است و آن، زمین است اگرچه الان بحث، تعیین نمی شود ولی بحث درباره زمین است و می خواهد ثاب كند زمین ساكن است. در ابتدای بحث دو مقدمه ذکر می شود:

مقدمه اول:‌ در این مقدمه اقسامی بیان می شود كه در جلسه قبل به آنها اشاره شد و آن اقسام عبارتند از:

حالت اول: جسم سماوی ساكن باشد و زمین هم ساكن باشد.

حالت دوم: جسم سماوی متحرك باشد و زمین هم ساكن باشد.

حالت سوم: جسم سماوی ساكن باشد و زمین هم متحرك باشد.

حالت چهارم: جسم سماوی متحرك باشد و زمین هم متحرک باشد این به دو صورت است:

صورت اول: حركت آنها بر وفق یكدیگر است.

صورت دوم: حركت آنها مخالف یكدیگر و این مخالفت در جهت باشد یا در سرعت و بطو باشد.

توجه كنید كه مراد از « محیط »، فلك نهم است و مراد از « محاط »، زمین است. مصنف حالت دوم را می خواهد ثابت كند.

مقدمه دوم: ما اختلاف و تبدل را در اجسام سماوی می بینیم و نمی توانیم منكر شویم پس باید برای اجرام سماوی قائل به حركت شویم. بنابراین حالت اول و سوم باطل است.

تبدیل حالات جرم سماوی مشهود و ظاهر است ما باید كاری كنیم كه این تبدیل به ظهورش باقی بماند و این، مهم است. یعنی كاری نكنیم كه در این تبدل شك كنیم و یا تبدل را به محیط نسبت ندهیم بلكه باید تبدل، ظاهر باشد. ظهورِ تبدل اقتضا می كند كه نگوییم هر دو متحركند و حركتِ متوافق دارند چون در اینصورت اصلا تبدلِ حالت دیده نمی شود و لذا صورت اول از حالت چهارم باطل است.

اما در صورت دوم از حالت چهارم، تبدل حالت وجود دارد ولی مشخص نیست كه تبدل حالت برای كدامیك است؟ اگر محاظ را متحرك ببینید تبدل حالت حاصل می شود ولی تبدل حالت برای محاظ است نه محیط با اینكه تبدل حالت وقتی در محیط مشهود است باید به محیط نسبت داده شود. بنابراین باید تبدل حالت را در محیط حفظ كرد و حفظ شدنش به این است كه نگوییم فلك، متحرك است و زمین هم متحرك است. پس باید هر دو را متحرك ندانست. با این توضیحات حالت چهارم به دو صورتش باطل شد آنچه باقی می ماند حالت دوم است كه محیط، متحرك باشد و محاط، ساكن باشد پس نتیجه گرفته می شود که زمین را باید ساكن قرار داد.

عبارات مصنف به این صورتی كه بیان شد وجود ندارد. این دو مقدمه در عبارات مصنف نیامده است ولی به نحوی بیان كرده كه اگر به این بیاناتِ گفته شده، توجه كنید بیان مصنف كاملا روشن می شود. مصنف به اینصورت وارد بحث می شود و می فرماید:

مطلب اول: جسم فلكی « كه ما تبدل حالت را در آن شهود می كنیم و ظاهر است » حركت كیفی نمی كند، حركت كمی هم نمی كند. حركت أینی هم نمی كند. حركت جوهری هم نمی كند. پس تبدل حالت را نمی توان از این راهها بدست آورد چون همه ی این راهها بسته اند ولی ملاحظه می كنید كه این جسم فلكی به دو چیز ارتباط دارد یكی اینكه جهت دارد و دیگر اینكه مكان دارد. البته در فلك نهم اختلاف است كه آیا مكان دارد یا ندارد؟ ولی باقی افلاك، مكان دارند. این مطلب بارها بیان شده است كه اگر مكان عبارت از سطح حاوی باشد، گفتند فلك نهم سطح حاوی ندارد چون بعد از فلك نهم سطحی وجود ندارد تا بخواهد حاوی فلك نهم و مكان برای آن باشد. اما اگر مكان را عبارت از بُعدِ اشغال شده بگیرید فلك نهم دارای مكان است.

برای افلاك حتی فلك نهم جهت وجود دارد چون می توان گفت كه فلك، فوق است یا تحت است.

نكته: توجه كنید كه اساس بحث به سمت فلك نهم است ولی اختصاص به فلك نهم داده نمی شود و به صورت عام تعبیر به « جرم سماوی » می شود.

تا اینجا بیان شد كه جرم سماوی تعلق به مكان دارد اولا و تعلق به جهت دارد ثانیاً.

مطلب دوم: مكان و جهت هر دو برای جسمِ منفرد حاصل نمی شود « یعنی اگر در كل جهان فقط یك جسم وجود داشت و جسم دیگری نباشد، خلأ و ملأ هم نباشد برای این جسم نه می توان مكان قائل شد نه جهت قائل شد » پس حتما باید یك جسم دیگر یا خلأ فرض كرد و چون خلأ باطل است كنار گذاشته می شود لذا باید جسم دیگر فرض كرد تا با جسم دیگر بتوان اولاً مكان را توجیه كرد و ثانیا جهت را توجیه كرد.

مطلب سوم: این جسم دیگر را نمی توان از اجزاء خود فلك نهم گرفت چون اجزاء یك جسم نمی تواند مكان برای آن جسم و جهت برای آن جسم باشد پس باید جسم مستقلی باشد.

مطلب چهارم: این جسم مستقل را نمی توان بیرون از فلك نهم یعنی فوق فلك نهم گرفت به بیانی كه بعداً گفته می شود پس باید درون فلك نهم گرفت. چاره ای ندارید جز اینكه فلك نهم را با جسم درونش مقایسه كنید تا جهت و مكان « و به عبارت بهتر تبدل حالت » را بتوان تشخیص داد.

نتیجه: وقتی می خواهیم فلك را با جسم داخلش مقایسه كنیم آیا فلك را ساكن قرار می دهید و جسمِ داخل را متحرك قرار می دهید یا برعكس یا هر دو را متحرك قرار می دهید یا هر دو را ساكن قرار می دهید؟

با بیانی كه قبلا گفته شد ناچاریم كه فلك را متحرك بگیریم و جسم محاط كه زمین است را ساكن بگیریم و هو المطلوب. وقتی زمین ساكن فرض شد اشكالی مطرح می گردد و آن اینكه در فن اول مصنف بیان كرد كه هیچ جسمی خالی از مبدء حركت نیست اما الان زمین را خالی از مبدء حركت كردید. چگونه بیان شما در اینجا با بیان قبلی در فن اول جمع می شود؟

سوال: آیا می توان به اینصورت استدلال آورد: زمین اگر ساكن است فهو المطلوب اما اگر متحرك است پس محرِّكش كجاست؟ چون محرّك ندارد لاجرم باید گفت متحرك نیست یعنی ساكن است.

جواب: زمین دارای محرِّك است اگر محرِّكِ سماوی و نفس نداشته باشد اما طبع دارد و طبعش اقتضای حركت می كند به شرطی که زمین در مكان طبیعی خودش نبود. اینكه می بینید زمین ساكن است به خاطر این می باشد كه در مكان طبیعی خودش است. قبلا در فن اول بیان شد كه اگر به این مبدء حركت، « خروج من المكان الطبیعی » را ضمیمه نكنید این مبدء فعال نمی شود.

توضیح عبارت

اذ هذه الحركه لا تتعلق بالكیف و الكم و غیر ذلك

در هر دو نسخه واو هست یعنی عبارت به اینصورت است « و اذ هذه الحركه ». معلَّل و جواب « اذ » در صفحه بعد سطر اول می آید یعنی چون اینگونه است پس این جسم باید مقایسه شود ولی با خارج از خودش مقایسه نمی شود بلكه با داخلش مقایسه می شود بعداً كه مقایسه می كند نتیجه می گیرد كه جسم فلكی، متحرك است و داخلش ساكن می باشد.

« هذه الحركه »: یعنی حركت استداره ای كه حركت وضعی است و مربوط به جرم سماوی می شود.

ترجمه: این حركت، تعلق به كیف ندارد « چون گفتیم این حركت، حركت وضعی است و كیفی نیست » تعلق به كم هم ندارد و تعلق به غیر آن یعنی به أین و جوهر هم ندارد بلكه فقط حركت وضعی است.

بل لا یتوهم له تعلق الا بمكان او جهات

ضمیر « له » به « حركت » بر نمی گردد بلكه به آنچه كه حركت دارد یعنی جسم برگردانده می شود.

ترجمه: برای این جسم با توجه به حركتش، تعلقی نیست مگر به مكان یا جهات.

از طرفی تبدل جسم ثابت شد « چنانچه در جلسه قبل بیان شد » از طرف دیگر این جسم تعلق به مكان یا جهات داده می شود. این دو مطلب یعنی « تبدل جرم سماوی و تعلق داشتنش به مكان و جهت » را كنار یكدیگر قرار دهید نتیجه می دهد كه تبدل این جسم سماوی باید به تبدل مكان و جهت باشد اما چطور مكان فلك نهم یا جهت فلك نهم تبدل پیدا می كند؟ باید بعداً بحث شود.

در نسخه خطی « لها » آمده كه به « حركت » بر می گردد و واضحتر می باشد یعنی برای این حركت، تعلقی نیست مگر به مكان یا جهات، یعنی نشان می دهد كه این تبدل و حركت باید مربوط به مكان و جهات بشود. در اینصورت كه « لها » باشد نیاز به این توجیهاتی كه بیان شد، نمی باشد.

و المكان و الجهات لا یكون لجسم منفرد وحده

تا اینجا مطلب اول بیان شد كه حركت فلك باید مربوط به مكان و جهاتش باشد یعنی اینها باید تغییر كنند. مصنف از این عبارت وارد مطلب دوم می شود كه مكان و جهت را نمی توان برای یك جسم منفرد در نظر گرفت. جسم حتما باید با یك چیزی مقایسه شود تا مكان یا جهت پیدا كند « ولو آن را با خلأ مقایسه كنید ». اما چگونه مكان یا جهت، احتیاج به مقایسه دارد و برای جسم منفرد حاصل نمی شود؟ با عبارت بعدی بیان می كند.

ترجمه: مكان و جهات برای جسم منفرد به تنهایی نمی باشد.

اما المكان فلابد فی وجوده من الجسم الذی المكانُ نهایتُه

توجه كنید مكان به نظر مصنف، سطح حاوی می باشد و سطح، پایان جسم است هیچ وقت در جهان سطح خالی وجود ندارد. پس اگر سطح حاوی می خواهد جسم را احاطه كند و مكان جسم به حساب بیاید چون سطح خالی وجود ندارد در واقع یك جسمی وجود دارد كه آن جسمِ مكان دار را احاطه می كند.

نكته: اگر مكان را به معنای « بُعدِ اشغال شده » لحاظ كنید باید چیز دیگری داشته باشید. « بُعدِ اشغال شده » به معنای این است كه در اطرافش یا جسم است یا خلأ است. قسمتی از این خلأ یا آن جسم، جایِ این جسمِ مكان دار را نگرفته بلكه آنجا خالی بوده و این جسمِ مكان دار وارد آنجا شده و آنجا را اشغال كرده است.

نكته: بنابر قول به اینكه مكان عبارت از سطح حاوی است فلك الافلاك دارای مکان نیست چون سطح حاوی ندارد ولی اگر مجموع سطح محدب و مقعر با هم را مکان لحاظ کنید در اینصورت دارای بخشی از مکان است چون بر سطح محویِ آن جسم وجود دارد ولی چون این بخش فایده ندارد لذا گفتند مکان ندارد.

ترجمه: اگر بخواهیم برای جسم مورد بحث، مكان درست كنیم، در وجود مكان برای این جسم احتیاج به جسم دیگری داریم كه مكانِ جسمِ مورد بحثِ ما، نهایت آن جسم دیگر است.

و اما الجهات فلابد من ان تكون مقیسه الی حدود كما بینا قائمه فی خلأ او فی ملاء و الخلأ مستحیل فالملأ واجب

« قائمه » حال برای « حدود » است.

« الجهات »: یعنی آن طرفی كه مورد اشاره حسی قرار می گیرد مثلا گفته می شود این، سمت راست است یا سمت چپ است. یا بالا است یا پایین است.

اگر بخواهید برای جسمی قائل به جهت شوید یا برای آن، جسم دیگر یا خلأ فرض كرد و گفت این جسم سمت راست خلأ است یا بالای خلأ است. اگر به جای خلأ، جسم دیگر باشد اینگونه بگویید: یك جسمی روی جسم دیگر است یا یك جسمی در تحت جسم دیگر است.

نكته: ‌در مكان تعبیر به « فلابد فی وجوده من الجسم » شد اما در جهات تعبیر به « فلابد من ان تكون » كرد در هر دو نسخه خطی « فی وجودها » هست یعنی عبارت به اینصورت است. « فلابد فی وجودها من ان تكون ».

ترجمه: اما جهات پس چاره ی نیست كه مقایسه با حدودی شود « تا بتوانیم بگوییم این جسمِ مورد بحثِ ما در فوقِ این حدود قرار گرفته یا در تحت این حدود قرار گرفته است؟ » همانطور كه بیان كردیم. در حالی كه این حدود یا در خلأ باید باشند یا در ملأ باشند ولی خلأ مستحیل است پس ملأ واجب است « یعنی محال است كه خلأ، تعیین كننده ی جهت باشد چون خلأ را نداریم نه اینكه خلأ نمی تواند جهات را تعیین كند بلكه می تواند تعیین كند اما ما خلأ را نداریم » پس « برای تعیین جهت » واجب است كه ملائی داشته باشیم « یعنی غیر از این جسم مورد بحث، جسم دیگر داشته باشیم كه این جسمِ مورد بحث را با آن جسم بسنجیم تا جهتش تعیین شود ».

تا اینجا بیان شد كه برای جسم، در صورتی مكان یا جهت وجود دارد كه این جسم را با یك جسم دیگر مقایسه كنید. بدون مقایسه نمی توان گفت این جسم دارای مكان یا جهت است. سپس مصنف وارد این بحث می شود كه جسم مورد بحث را آیا با بیرون از خودش بسنجیم یا با درونش بسنجیم؟ بیان می كند كه با بیرون از خودش نمی توان سنجید باید با درونش بسنجیم.

خلاصه: بحث درباره ی جسمی بود كه در حشو فلك واقع شده است و مراد از آن جسم عنصری است. الان بحث در یكی از اجسام عنصری است. در ابتدای بحث دو مقدمه ذکر می شود:

مقدمه اول:‌ در این مقدمه اقسامی بیان می شود كه در جلسه قبل به آنها اشاره شد و آن اقسام عبارتند از:

حالت اول: جسم سماوی ساكن باشد و زمین هم ساكن باشد.

حالت دوم: جسم سماوی متحرك باشد و زمین هم ساكن باشد.

حالت سوم: جسم سماوی ساكن باشد و زمین هم متحرك باشد.

حالت چهارم: جسم سماوی متحرك باشد و زمین هم متحرک باشد این به دو صورت است:

صورت اول: حركت آنها بر وفق یكدیگر است.

صورت دوم: حركت آنها مخالف یكدیگر و این مخالفت در جهت باشد یا در سرعت و بطو باشد.

مقدمه دوم: ما اختلاف و تبدل را در اجسام سماوی می بینیم و نمی توانیم منكر شویم پس باید برای اجرام سماوی قائل به حركت شویم. بنابراین حالت اول و سوم باطل است.

تبدیل حالات جرم سماوی مشهود و ظاهر است. ظهورِ تبدل اقتضا می كند كه نگوییم هر دو متحركند و حركتِ متوافق دارند چون در اینصورت اصلا تبدلِ حالت دیده نمی شود و لذا صورت اول از حالت چهارم باطل است.

اما در صورت دوم از حالت چهارم، تبدل حالت وجود دارد ولی مشخص نیست كه تبدل حالت برای كدامیك است؟ اگر محاظ را متحرك ببینید تبدل حالت حاصل می شود ولی تبدل حالت برای محاظ است نه محیط با اینكه تبدل حالت وقتی در محیط مشهود است باید به محیط نسبت داده شود. بنابراین باید تبدل حالت را در محیط حفظ كرد و حفظ شدنش به این است كه نگوییم فلك، متحرك است و زمین هم متحرك است. پس باید هر دو را متحرك ندانست. با این توضیحات حالت چهارم به دو صورتش باطل شد آنچه باقی می ماند حالت دوم است كه محیط، متحرك باشد و محاط، ساكن باشد پس نتیجه گرفته می شود که زمین را باید ساكن قرار داد.

عبارات مصنف به این صورتی كه بیان شد وجود ندارد. مصنف به اینصورت وارد بحث می شود و می فرماید:

مطلب اول: جسم فلكی « كه ما تبدل حالت را در آن شهود می كنیم و ظاهر است » حركت كیفی نمی كند، حركت كمی هم نمی كند. حركت أینی هم نمی كند. حركت جوهری هم نمی كند. پس تبدل حالت را نمی توان از این راهها بدست آورد چون همه ی این راهها بسته اند ولی ملاحظه می كنید كه این جسم فلكی به دو چیز ارتباط دارد یكی اینكه جهت دارد و دیگر اینكه مكان دارد.

مطلب دوم: مكان و جهت هر دو برای جسمِ منفرد حاصل نمی شود پس حتما باید یك جسم دیگر فرض كرد.

مطلب سوم: این جسم دیگر را نمی توان از اجزاء خود فلك نهم گرفت چون اجزاء یك جسم نمی تواند مكان برای آن جسم و جهت برای آن جسم باشد پس باید جسم مستقلی باشد.

مطلب چهارم: این جسم مستقل را نمی توان بیرون از فلك نهم یعنی فوق فلك نهم گرفت به بیانی كه بعداً گفته می شود پس باید درون فلك نهم گرفت.

نتیجه: وقتی می خواهیم فلك را با جسم داخلش مقایسه كنیم آیا فلك را ساكن قرار می دهید و جسمِ داخل را متحرك قرار می دهید یا برعكس یا هر دو را متحرك قرار می دهید یا هر دو را ساكن قرار می دهید؟

با بیانی كه قبلا گفته شد ناچاریم كه فلك را متحرك بگیریم و جسم محاط كه زمین است را ساكن بگیریم و هو المطلوب.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo