< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

96/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان اقوال در علت حركت هوا در آب به فوق و حركت نار در هوا به سمت فوق/ بیان ذكر اختلاف ناس در خفیف و ثقیل و استنباط رای حق/ فصل 9/ فن 2/ طبیعیات شفا.

و قائل ان كثره الملاء و اندماج الاجزاء هو المرسب[1]

بعد از اینكه خفیف و ثقیل تعریف شد مصنف خواست دو نزاع و اختلافی كه بین علما بود را مطرح كند. یكی اختلاف در این بود كه آب و هوا و نار و حتی خود زمین چرا به این ترتیب قرار گرفتند؟ در بیان از این سوال، جوابهایی داده شد مصنف در صدد جواب به این سوالها بود. دوم اختلاف در این بود كه بعض اجسام در هوا قرار داده می شد می بینیم به سمت پایین می آیند و در آب قرار داده می شوند به سمت بالا می روند مثل چوب. این چه توجیهی دارد؟

مصنف در صدد بیان جواب از سوال اول بود. گفته شد كه چندین قول در مساله وجود دارد. سه قول بیان شد الان مصنف می خواهد قول چهارم را بیان كند

بیان قول چهارم: اجسام دو قسم اند بعضی از آنها پُر هستند و بعضی ها پُر نیستند و لابلای آنها خلأ است. هر چه پُری و فشردگی بیشتر باشد جسم سنگین تر است و به سمت پایین می آید و هر چه خلأ بیشتر باشد جسم سبك تر است و به سمت بالا می رود به عبارت دیگر هر چه پُری بیشتر باشد جسم سنگین تر است و به سمت پایین می آید و هر چه پُری كمتر باشد و فشردگی اجزاء كمتر باشد جسم به سمت بالا می رود. اینكه فشردگی كمتر است گاهی به خاطر خلأ می باشد و گاهی به خاطر خلأ نیست بلكه خود جسم بافتش شُل تر است یعنی مثلا نرم است. در آن خلأ وجود ندارد ولی تُنُك است در اینصورت بالا می رود.

اگر فشردگی و ملأ و پُریِ آن كم بود به سمت بالا می رود. فرقی نمی كند كه كم بودنِ فشردگی و پُریِ آن به خاطر وجود خلأ باشد چه به خاطر این باشد كه جسم، بافتش شل و نرم است. مثلا جیوه و طلا را ملاحظه كنید كه فشرده است. سنگ و آهن اگر چه فشرده هستند ولی آن فشردگی را ندارند. این قائل می گوید اگر فشردگی و پُری جسم زیاد شد پایین می رود و اگر كم شد به سمت بالا می رود اعم از اینكه این كم شدنِ فشردگی به خاطر شُلی خود جسم باشد یا به خاطر وجود خلأ باشد.

فخر رازی بر این قول اشكال كرده و همین مثال جیوه و طلا را آورده و گفته این دو پُر هستند. آهن و حجر پُری بیشتری دارند. پس باید آهن و حجر سنگین تر از طلا و جیوه باشند در حالی كه می بینیم جیوه سنگین است. یعنی فخر رازی جواب نقضی داده.

توضیح عبارت

و قائل ان کثره الملاء و اندماج الاجزاء هو المرسب

قول چهارم می گوید کثرت ملأ و پُری و فشردگی اجزاء، باعث رسوب جسم است یعنی رسوب دهنده ی جسم است و جسم را به سمت پایین می برد.

و ان قلة ذلک کان لخلاء او غیر خلاء هو علة ضد ذلک

« ذلک » در « قلة ذلک » یعنی پُری و اندماج و « ذلک » در « ضد ذلک » یعنی رسوب. لفظ « کان » به معنای « سواء کان » است.

ترجمه: کمیِ پُری و کمیِ اندماج ـ چه این کمیِ اندماج و پُری به خاطر وجود خلاء باشد یا به خاطر غیر خلاء باشد « مثلا بافت خود جسم شل است » ـ علت برای ضد رسوب است « که ضد رسوب همان بالا رفتن است ».

بیان فرق قول دوم و قول چهارم: قول دوم می گفت بالا برنده ی جسم، تخلخل است و علت تخلخل، خلاء است. پس بالا برنده ی جسم، خلاء است. قول چهارم هم می گوید بالا برنده ی جسم، خلاء است. قول دوم می گفت اگر جسم، خلاء نداشته باشد یعنی همه اش ملاء داشته باشد به سمت پایین می آید و اگر خلاء داشته باشد به سمت بالا می رود. قول چهارم هم همین را می گوید یعنی می گوید اگر ملاء داشته باشد. به سمت پایین می آید و اگر خلاء داشته باشد به سمت بالا می رود. با این توضیحات چه فرقی بین این دو قول است؟ دو فرق وجود دارد:

فرق اول: در قول دوم علت بالا رفتن فقط خلاء بود اما در قول چهارم می گوید « سواء کان لخلاءٍ او غیر خلاء یعنی چه آب کم بودن پُری و فشردگی اجزاء به خاطر وجود خلاء باشد « تا اینجا با قول دوم موافق است » یا غیر خلاء « مثلا شُلی بافت جسم » باشد. « در اینجا با قول دوم مخالفت کرد چون قول دوم، غیر خلاء را منشاء بالا رفتن نمی دانست ».

فرق دوم: در قول دوم بیان کرد « اگر خلاء حاصل باشد جسم بالا می رود » در قول چهارم می گوید « اگر خلاء کثیر باشد جسم بالا می رود ». در قول دوم، خلاء علتِ بالا رفتن بود در قول چهارم کثرتِ خلاء علت بالا رفتن است.

و قائل ان الأشکال المتحده الصنوبریه هی مبدأ الحرکه الی فوق لسهوله الخرق و التمکن من النفوذ

بیان قول پنجم: جسم را ملاحظه کن که دارای زاویه ای تیز است یا دارای زاویه ی پهن است. اگر تیز باشد چون می تواند هوا را بشکافد به سمت بالا می رود و اگر پهن باشد به سمت پایین می آید.

ممکن است یک جسمی ببینید که اجزائش که کنار هم قرار گرفتند زاویه تشکیل دادند که تیز است این جسم به خاطر زاویه هایش به سمت بالا می رود ولی این قول در جایی که چند زاویه ی حاده و تیز کنار هم قرار بگیرند را مطرح نمی کند بلکه جسمی را مطرح می کند که مثلا به شکل مخروط است و می گوید این جسم که به شکل مخروط می باشد چون نوکش تیز است به سمت بالا می رود اما یک جسمی را فرض کنید که به صورت مکعب است این چون تیزی ندارد به سمت پایین می آید.

« المتحدده »: از « حِده » به معنای تیزی می آید. یعنی أشکالی که تیز هستند.

« الصنوبریه »: میوه ی درخت کاج را صنوبر می گویند. البته به خود درخت کاج هم صنوبر می گویند. میوه ی این درخت حالت صنوبر دارد.

ترجمه: و گروهی قائل اند أشکالی که تیزند و صنوبری شکل می باشند مبدأ برای حرکت به سمت بالا می شوند چون به خاطر تیزی نوکشان می توانند به آسانی هوا را بشکافند و به سمت بالا بروند و تمکن از نفوذ کردن به سمت بالا را دارند.

و ان التکعیب و بالجمله انفراج الزوایا و استعراض السطوح هو السبب فی الثقل

« تکعیب »: یعنی مکعب بودن. مکعب بودن یک فرضِ خاص است که در این فرض جسم پایین می آید ولی پایین آمدن منحصر به این فرض نیست. فرض های دیگر هم وجود دارد لذا مصنف در ادامه می فرماید « و بالجمله انفراج الزوایا » یعنی تکعیب لازم نیست که حتما به صورت تکعیب باشد بلکه زوایا باید منفرجه باشند و تیز نباشند. همچنین سطح آن پهن باشد فرقی نمی کند که مثل پهنای مکعب باشد یا نباشد. یعنی مکعب بودن خیلی دخالت ندارد و به عنوان نمونه ذکر شده است.

ترجمه: و تکعیب و بالجمله انفراج زوایا « یعنی گشاد بودن زاویه » و پهن بودن سطوح سبب برای ثقل و پایین آمدن جسم می شود.

و منهم من جعل النفوذ الی فوق الکره کأن کل نقطه من الکره زاویه حاده

در بعضی نسخه خطی « جعل النفوذ الی الفوق » آمده و در بعضی لفظ « فوق » بدون الف و لام آمده اما در همه ی نسخه ها به جای « الکره »، « للکره » آمده است.

این عبارت بیان قول ششم نمی کند بلکه گروهی از قائلین به قول پنجم مطلبی گفتند و آن این است: علت اینکه کره به سمت بالا می رود به خاطر این است که وقتی بخواهید کره را بشکنید و اجزاء تشکیل دهنده اش را ببینید متوجه می شوید تمام زوایای تیز کنار هم گذاشته شدند و کره را ساختند. یعنی کره اگر چه به صورت یک سطح صاف به نظر می آید ولی در واقع اجزاء ریزی که همه ی آنها نوک تیز هستند به طوری کنار هم قرار گرفتند که نوکِ تیزِ آنها محیط کره است و نوکِ پهنِ آنها به سمت داخل و مرکز کره است. این زاویه های تیز به خاطر اینکه می توانند هوا را بشکافند به سمت بالا می روند.

ترجمه: از همین گروهی که تیزی زاویه را دلیل بالا رفتن قرار دادند کسانی هستند که نفوذِ به بالا را برای کره اینچنین توجیه می کنند که هر نقطه ای از کره، زاویه ی حاده است « و این زاویه های حاده که کنار یکدیگر قرار داده می شوند به صورت یک سطح مستدیر دیده می شوند. پس در واقع کره مرکب از زوایای حاده ی کثیره است و چون زوایای حاده، تیزند و می توانند فوق را بشکافند کره هم به خاطر داشتن این زوایای حاده ی تیز، بالا را می شکافد و به سمت بالا حرکت می کند ».

و قائل ان الخلاء یجذب الیه الاجسام جذبا یسبق بالاثقل فیترتب فیه الاجسام علی الترتیب الذی یتوسط فیه الاثقل ثم یحیط به الاخف فالاخف

ضمیر « فیه » در « فیترتب فیه » به « خلأ » بر می گردد. و ضمیر « فیه » در « یتوسط فیه » به « ترتیب » بر می گردد.

بیان قول ششم: قبل از اینکه خداوند ـ تبارک ـ عناصر را بیافریند جوف قمر خالی بوده است. بعداً خداوند ـ تبارک ـ عناصر را که 4 تا هستند در این جوف خلق می کند. خود این خلاء، اجسام را جذب می کند « یعنی هر جا که خالی باشد جسم به سمت آن می رود تا آن را پُر کند در واقع آن خلاء است که این جسم را جذب می کند ». مصنف می فرماید آن خلائی که در جوف فلک قمر است اجسامِ چهار گانه یِ زمین و آب و هوا و آتش را به سمت خودش جذب می کند اما چگونه جذب می کند؟ می فرماید آن که از همه سنگین تر است « یعنی زمین » را ابتدا جذب می کند بعداً به طور طبیعی دور تا دورِ زمین، آب قرار می گیرد و دور تا دورِ زمین و آب، هوا قرار دارد و دور تا دورِ هوا به توسط آتش پُر می شود.

ترجمه: و قائلی که می گوید خلاء « یعنی خلائی که در مرکز عالم و جوف فلک قمر موجود است » اجسام را به سمت خودش جذب می کند جذبی که اثقل در آن سبقت می گیرد « یعنی آن سنگین تر را زودتر جذب می کند » سپس در آن خلاء به ترتیب واقع می شود اجسام به ترتیبی که اثقل در آن ترتیب، در وسط قرار می گیرد. بعد هم هر چه سبک تر از زمین است در اطرافش قرار می گیرد « یعنی آنکه به یک درجه از زمین ضعیف تر است ـ یعنی آب ـ، اطراف زمین است و آنکه به دو درجه از زمین ضعیف تر است ـ یعنی هوا ـ اطراف آب و زمین است و آنکه کاملا خفیف تر است آتش می باشد که در آخر است.

تا اینجا بحث اول تمام شد. بحث اول رسیدگی به وضع عناصر در جوف قمر بود که چرا ابتدا زمین است و بعداً آب است و بعداً هوا و در نهایت آتش قرار گرفته است. الان وارد بحث دوم می شود و آن اینکه چطور می شود جسمی در هوا قرار داده می شود و پایین می آید و در زمین قرار داده می شود و به سمت بالا می رود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo