< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

96/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی قول چهارم توسط مصنف/ بررسی اقوال ششگانه در سبب ترتیب عناصر توسط مصنف/ بیان ذكر اختلاف ناس در خفیف و ثقیل و استنباط رای حق/ فصل 9/ فن 2/ طبیعیات شفا.

فاذا زاد الخلاء مثلا علی الملاء لم یخل اما ان یكون الزیاده مانعه عن امر لو كثر الملاء لفعله او موجِباً بنفسه امراً[1]

مصنف به بررسی اقوال در ترتیب عناصر می پردازد.

بیان قول چهارم: كثرتِ ملاء باعث می شود جسم سنگین شود و به سمت پایین بیاید اما قلتِ ملاء باعث می شود جسم سبك شود به سمت بالا برود.

بیان اشكال: در جلسه قبل بر این قول اشكال وارد شد. در این اشكال یكبار جسمی كه دارای خلاء و ملاء است با جسم نظیرش سنجیده شد یعنی زمین كوچك با زمین بزرگ سنجیده شد و آتش بزرگ با آتش كوچك سنجیده شد. در مرتبه دوم سنجشی در كار نبود بلكه خود جسم ملاحظه شد یعنی جسمی كه مشتمل بر خلاء و مشتمل بر ملاء‌ بود. ولی خلاء و ملاء در این جسم برابر نبود بلكه یكی از این دو اضافه بود.

بیان شد كه اگر خلاء اضافه داشته باشد ملاء را بی اثر می كند و جسم به سمت بالا می رود و اگر ملاء اضافه داشته باشد خلاء را بی اثر می كند و جسم به سمت پایین می رود. سپس اشكال شد و گفته شد كه اگر خلاء زیاد باشد باید مانعِ ملاء شود نه اینكه ضدِ مقتضای ملاء را انجام دهد اما شما گفتید ضدِ مقتضای ملاء را انجام می دهد. مثلا اگر خلاء زیاد است اقتضا می كند كه به سمت بالا رود این خلاء به سمت بالا می رود و ملاء را بی اثر می كند یعنی ضدِ مقتضای ملاء را ایجاد می كند در حالی كه نباید اینگونه شود بلكه باید مقتضای ملاء را كُند كند یعنی حركت به سمت پایین را كُند كند نه اینكه حركت به سمت پایین را تعطیل كند و حركت به سمت بالا را شروع كند.

همچنین اگر ملاء بیشتر است و خلاء كمتر است نباید خلاء از بین برود و بی اثر شود بلكه ملاء باید مقتضای خلاء یعنی حركت به سمت بالا را كُند كند نه اینكه حركتی ضدِ آنچه كه خلاء اقتضا می كرد را ایجاد كند. در حالی كه شما اینگونه می گویید كه خلاء چون كم است به سمت بالا نمی رود و ملاء كه زیاد است ضدِ بالا رفتن را برای این جسم درست می كند در حالی كه اگر ملاء زیاد است باید مزاحمِ خلاء شود و نگذارد خلاء تاثیر خودش را به طور كامل انجام دهد نه اینكه باید ضدِ مقتضای خلاء را انجام دهد.

البته توجه كنید آنچه كه بنده ـ‌ استاد ـ در جلسه قبل گفتیم شاید بر عكس بوده در هر صورت آنچه در این جلسه گفتم صحیح می باشد.

تا اینجا در جلسه ی قبل گفته شده بود الان می خواهد ادامه اشكال را بیان كند. در فرضی كه وارد آن شدیم این بود كه جسم به تنهایی ملاحظه می شود نه اینكه جسمی با جسم دیگر ملاحظه شود یعنی خود زمین ملاحظه می شود كه ملائش بیشتر است یا خود آتش ملاحظه می شود كه به قول شما خلائش بیشتر است. وقتی كه جسم به تنهایی ملاحظه می شد یا خلاءِ آن اضافه بر ملاء دارد مثل آتش یا ملاء آن اضافه بر خلاء دارد مثل زمین، ما این را بر عكس می كنیم و می گوییم جسمی را فرض می كنیم كه ثقیل باشد مثل زمین ولی خلاء آن بیشتر باشد نه ملائش.

یا بر عكس می كنیم و جسمی كه سبك است را انتخاب می كنیم و می گوییم ملائش بیشتر باشد سپس شروع به بحث می كنیم. مصنف به عنوان مثال یكی از این دو فرض را انتخاب می كند و آن این است كه جسم ثقیلی را ملاحظه كنید كه خلائش بیشتر باشد. این اضافه چه كاری انجام می دهد؟ در اینجا چه اتفاقی واقع می شود؟ مثلا فرض كنید ملاء 10 تا است و خلاء 15 تا است. 10 تای این با 10 تای آن كالعدم می شوند 5 تا خلاء اضافه می آید این 5 تا خلاء چه كاری می كنند؟ در اینجا یكی از دو اتفاق می افتد:

1. یكبار اینگونه فرض می شود كه این اضافه، چون اضافه ی خلاء است مانع از پایین آمدن می شود نه اینكه بالا ببرد. این صورت به این معناست كه ملاء می خواهد كار خودش را انجام دهد و این خلاء، یا نمی گذارد كه ملاء كار انجام دهد و جسم را پایین بیاورد یا اگر می گذارد ملاء كار خودش را انجام دهد آن را كُند می كند.

یكبار اینگونه فرض می شود كه این اضافه، جسم را بالا ببرد و مانع نشود.

توجه كنید مصنف به این صورت بحث نمی كند بلكه فرضِ مانعیت را به اینصورت مطرح می كند: این خلاء یكبار مانع از چیزی می شود كه اگر ملاء، اضافه بود آن چیز « یعنی پایین آمدن » انجام می شود. در اینجا خلاء، مانعِ پایین آمدن می شود یكبار خود این خلاء امری « یعنی بالا رفتن » را بنفسه ایجاب می كند و كاری به رقیبش كه ملاء است ندارد. سپس مصنف درباره ی هر دو فرض، بحث می كند.

توضیح عبارت

فاذا زاد الخلاء مثلا علی الملاء لم یخل اما ان یكون الزیاده مانعه عن امر لو كثر الملاء لفعله او موجبا بنفسه امرا

« مثلا »: مصنف این قید را می آورد تا بیان كند كه بحث در صورتی است كه خلاءِ یك جسم بر ملائش بیشتر باشد و الا حالت دیگر این است كه ملاءِ یك جسم بر خلائش بیشتر باشد توجه كنید كه مصنف وقتی فرض اول را مطرح كرده است ما جسم را سنگین فرض می كنیم لذا عبارت را به اینصورت ملاحظه كنید كه لفظ « الثقیل » به آن اضافه شود یعنی « فاذا زاد الخلاء مثلا علی الملاء فی الثقیل ». اما اگر صورت دوم را مطرح می كرد می گفتیم « فاذا زاد الملاء مثلا علی الخلاء فی الخفیف ».

« لفعله »: ضمیر فاعلی به « ملاء » و ضمیر مفعولی به « امر » بر می گردد كه مراد در اینجا « پایین آمدن » است.

این عبارت تفریع بر حرفهای قبل است یعنی اگر جسمِ واحدی دارای خلاء و ملاء بود و ما این جسم را با جسم دیگر مقایسه نكردیم بلكه خود همین جسمِ تنها را ملاحظه كردیم كه مشتمل بر خلاء و ملاء هر دو است. اگر دیدیم جسمی سنگین است و مثلا خلاءِ این جسم بر ملاءِ این جسم، اضافه داشت این خلاءِ اضافه، گاهی مانعِ پایین آمدن می شود گاهی كارِ خودش را می كند و به سمت بالا می رود. یعنی این دو فرضی كه گفته شد در این جا مطرح می شود.

ترجمه: اگر خلاء مثلا بر ملاء اضافه داشت خالی نیست از اینكه زیادی خلاء مانع از امری « یعنی پایین آمدن » است كه اگر ملاء زیاد می شد این ملاء، آن امر را انجام می داد « یعنی پایین آمدن را ایجاد و محقق می كرد » یا این زیاده بنفسه « یعنی بدون مقایسه با ملاء » امری را ایجاد می كند « یعنی این زیاده، امری ـ بالا رفتن ـ را ایجاد می كند و كاری به این ندارد كه رقیبش چه كاری می كند ».

فان كل زیاده توجب المنع فیكون اقصی ما توجبه ان تمنع الحركه الی اسفل او تبطیء بها

نسخه صحیح « فان كان زیادتُه » است. ضمیر « بها » به « الحركه الی اسفل » بر می گردد.

مصنف از اینجا شروع به احكامِ این دو فرض می كند ابتدا حكم فرضی را می گوید كه خلاء، مانع شود. در اینصورت كاری كه می تواند انجام دهد دو کار می باشد: یا این جسم را نمی گذارد پایین بیاید یعنی اثرِ ملاء را نابود می كند یا اثرِ ملاء را نابود نمی كند بلكه حركت را كُند می كند یعنی اثر ملاء را ضعیف می كند.

ترجمه: اگر زیادی خلاء موجب منع شود « یعنی فرض اول باشد » نهایت چیزی كه این زیاده ی خلاء ایجاب می كرد این بود كه یا حركت به سمت اسفل را منع كند « و نگذارد جسم به سمت پایین بیاید یعنی اثر ملاء به طور كامل نابود می شد » یا حركت به سمت اسفل را كُند می كرد.

مصنف با این عبارت بیان می كند كه این گروه خلافِ این مطلب را بیان كرد چون این گروه می گفت وقتی خلاء، اضافه باشد جسم به سمت بالا می رود اما الان معلوم شد كه جسم یا به سمت پایین نمی آید یا اگر به سمت پایین می آید كُند است پس خلافِ منظور این گروه بدست آمد.

و ان كان هناك زیاده الخلاء موجبة للحركه الی فوق كالعله المحركه

در هیچكدام از دو نسخه لفظ « هناك » نیامده است.

از اینجا وارد حكم فرض دوم می شود یعنی بیان می كند كه خلاء اثر خودش را دارد یعنی به سمت بالا برود. ملاء هم اثر خودش را دارد و هیچكدام به دیگری كاری ندارد ولی چون خلاء بیشتر است غلبه می كند اما جایی ممكن است ملاء بیشتر باشد و ملاء غلبه كند.

توجه كنید كه مصنف نمی خواهد هم ملاء و هم خلاء را موثِّر كند بلكه می خواهد بگوید هر دو وجود دارد اما آنكه غلبه دارد اثر دارد. اثرِ ملاء این است كه به سمت پایین ببرد اثرِ خلاء این است كه به سمت بالا ببرد. در این فرضی كه شد چون خلاء بیشتر است پس به سمت بالا می رود یعنی حركتِ مضادی كه این گروه بدنبال آن بود، انجام شد یعنی مصنف می خواست بیان كند حركتِ مضاد انجام نمی شود ولی در این فرضی كه كرد حركت مضاد انجام می شود.

اما در فرضِ دیگر كه ملاء بیشتر باشد این جسم به سمت پایین می آید و خلاء بی اثر می شود. یعنی غالب اثر می كند در اینصورت حركتِ ضدی كه این گروه می گفت، تحقق پیدا می كند. در اینجا مصنف اینطور می گوید: من مطلبی را می گویم كه احتیاج به تكرار ندارد چون آن را چندین مرتبه بیان كردم و آن این است كه خلاء، موثر و محرك نیست. این كه شما گفتید « زیادی خلاء موثر است » ما آن را قبول نداریم خود خلاء هیچ اثری ندارد تا چه رسد كه زیادی خلاء اثر داشته باشد. پس اشكالی كه مصنف در این فرض می كند این است كه این جسم هرگز به سمت بالا نمی رود چون خلاء نمی تواند اثر كند و جسم را بالا ببرد پس جسم به سمت بالا نمی رود.

ترجمه: و اگر زیادی خلاء موجب حركت به سمت فوق شود مثل اینكه خلاء خودش یك علت محركه است و علت محركه ایجاب می كند كه شیء حركت كند « و چون خلاء، محرك به سمت بالا است باعث می شود كه این جسم به سمت بالا حركت كند ».

و الملاء موجباً للحركه الی اسفل كالعله المحركه

مصنف از اینجا مثال را عوض می كند، مراد از « الملاء »، « زیادة الملاء » است. تا الان بیان كرد زیادی خلاء باعث حركت به سمت فوق می شود الان بیان می كند زیادی ملاء باعث حركت به سمت پایین می شود مثلا علت محركه كه اقتضا كند به سمت پایین بیاید.

و یكون الحكم للغالب منهما

هم ملاء اقتضا می كند كه پایین بیاید هم خلاء اقتضا می كند كه بالا برود در اینصورت چه اتفاقی می افتد؟ آیا جسم به سمت بالا می رود یا به سمت پایین می رود؟ مصنف با این عبارت می فرماید حكم « یعنی بالا رفتن یا پایین رفتن » برای غالبِ از خلاء و ملاء است. یعنی باید بررسی شود كه كدام یك از خلاء و ملاء غالب است اگر خلاء اضافه بود جسم به سمت بالا می رود و اگر ملاء اضافه بود جسم به سمت پایین می رود.

عرض ما لا یُحتاج ان نُكَرِّره من استحاله كون الخلاء عله محركه

این عبارت جواب « ان كان زیاده الخلاء ... » است. مراد از « ما »، محذور است و با « من » بیانیه آن را بیان می كند.

ترجمه: اگر اینگونه باشد عارض می شود محذوری كه احتیاج نیست آن را تكرار كنیم و آن محذور این است: محال است كه خلاء، علت محركه شود.

فقد ابطلنا ذلك فی بعض الفصول المشتمل علیها الفن الاول

اما چرا احتیاج به تكرار آن نداریم؟ چون محرك بودن خلاء را باطل كردیم در بعض فصولی كه فن اول مشتمل بر آن فصول بود. ما الان در فن دوم هستیم در فن اول كه سماع طبیعی بود دارای فصولی بود كه در بعض آن فصول، بیان شد كه خلاء نمی تواند علت محركه باشد.

فلیقرأ من هناك

این مطلب را از آنجا قرائت كن یعنی به آنجا مراجعه كن و مطلب را ببین و متوجه شو كه حرف این قائل غلط است و جا ندارد گفته شود خلاء، محرك است.

و مع هذا

اشكال دیگری بر این فرض هست كه در جلسه ی بعد بیان می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo