< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: رد منحصر بودن مسامته برای سببیت حرارت زمین

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

لكن‌ ليس كل ما يسخن الجو من الشمس إنما هو بهذه المسامنة، و إلا لكان الحر و الشمس فى نقطة السرطان أشد منه و هى‌ فى نقطة الأسد؛ و ليس كذلك، و إلا لكان الحر و الشمس فى نقطة الجوزاء مساويا للحر و هى فى نقطة الأسد، و الحر و هى فى نقطة النور مساويا للحر و هى فى نقطة السنبلة، و ليس الأمر كذلك.ابن سینا مدعی شد که گرمای خورشید در اثر مسامته است یعنی خورشید وقتی که مسامته قسمتی از زمین می شود آن قسمت را نورانی می کند و از نورانی شدن حرارت تولید می شود. پس مسامته را عامل اضائه ی زمین و حرارت زمین و جو قرار داد. قول دیگران را هم که عامل را چیز دیگری می گرفتند رد کرد. حالا می خواهد بفرماید که فکر نکنید عامل منحصر در گرم شدن زمین مسامته است. عوامل دیگر هم دخالت دارند. بیانی که می کند به این منظور است که علت منحصر بودن مسامته را باطل کند. و الا قبول دارد که مسامته منشا و عامل تولید گرما است. اما عامل منحصر بودن را قبول ندارد. به همین جهت استدلال می کند که انحصار را باطل کند. استدلالش را قبلا بیان کردیم. سه تا دلیل هست ولی این سه تا دلیل، دوم و سومش فقط اختلاف در مثال است. پس شاید نتوان دو دلیل مستقل آنها را قرار بدهیم. دلیل اول هم از سنخ دلیل دو و سه است. از این جهت هم شاید بتوانیم بگوییم این دلیل هم مثل آن دو دلیل است و مجموع دلایل را بکنیم یک و بگوییم ایشان یک دلیل اقامه کرده است. ممکن هم هست چون سه تا مثال زده بگوییم سه دلیل آورده. برج های دوازده گانه را شمردیم. مطلب دیگری هم توضیح داده شد و آن سیر خورشید بود در منطقة البروج سیر طولی خورشید بود. سیر عرضی ندارد خورشید چون عرضش همیشه صفر است. یعنی از منطقة البروج خارج نمی شودو همیشه محازی آن است. طول خورشید اما مختلف است. طولش این طور محاسبه می شود. در اول حمل طول خورشید صفر است چون هنوز هیچی از این درجات سیصد و شصت تایی که در منطقة البروج است طی نکرده است. وقتی می آید روز اول حمل تمام می شود گفته می شود طول خورشید یک درجه است. می رسد مثلا به 25 خرداد، 30 درجه مال حمل است، 30 درجه مال ثور است و 25 درجه هم فرض کنید مال جوزا است که الآن فرض کردیم تو 25 خرداد هستیم. 30 و 30 را جمع می کنیم می شود 60 بع علاوه ی 25 می شود 85. طول خورشید الان 85 است. می رسد مثلا به اول مهر. طول خورشید 181 است. 180 تا مال از حمل تا آخر شهریور و یک روز هم مال اول مهر که می شود 181 درجه. خورشید وقتی در طول حرکت می کند، نود درجه را که از اول حمل است تا آخر جوزا، این نود درجه را که طی می کند می رسد به اول سرطان. چون سرطان بعد از جوزا است. اول سرطان که می رسد روی مدار سرطان طلوع می کند. بعد دومرتبه برمی گردد. برمی گردد نه یعنی این جوزا و ثور و حمل را برمی گردد. اینکه برگشت نیست. برگشت این است که همان جور دور می زند یعنی می رود توی سرطان. بعد از سرطان می رود توی اسد و بعد می رود سنبله. همین جور که دارد طولش را ادامه می دهد نه که این منطقة البروج دور زمین است، وقتی این خورشید می رود به سمت راس السرطان کانه دارد سربالا می رود. وقتی ادامه می دهد و می آید توی سرطان و اسد و سنبله گویا دارد پایین می آید. یعنی منطقة البروج نسبت به زمین طوری قرار گرفته که آدم فکر می کند خورشید دارد بالا و پایین می رود درحالی که خورشید دارد منطقة البروج یعنی دائره را طی می کند و بالا و پایین نمی رود. اما ما به نظرمون می رسد که دارد بالا و پایین می رود. شش ماه این طوری طول می کشد. نود درجه بالا می رود و نود درجه هم پایین. شش ماه بعدی هم می رود تو جنوب همین کار را می کند. نود درجه می رود پایین تا راس الجدی می رسد. دوباره نود درجه بالا می آید تا به خط استوا می رسد. این بالا پایین نمی رود بلکه دارد منطقة البروج را طی می کند. این مطلب تمام شد. ما کجا زندگی می کنیم؟ ابن سینا شهر خودش را دارد می گوید. ما روی راس السرطان زندگی می کنیم. یعنی در فاصله ی بین استوا و راس السرطان نیستیم. در فاصله ی راس السرطان با قطب شمال هستیم. پس ما روی راس السرطان هستیم. خورشید محازی با ما نمی تابد. می آید تا راس السرطان و دوباره برمی گردد پایین. بالای راس السرطان نمی آید که روی سر ما عمود بتابد. همیشه نسبت به ما مایل می تابد. منتها هرچی بیاید به سمت راس السرطان میلش نسبت به ما کم می شود و نزدیک به محاذات می شود. هرچی پایین تر باشد و به خط استوا نزدیک تر باشد میلش به ما بیشتر و محاذاتش کم تر است. حالا شما برج سرطان را ملاحظه کنید و برج اسد را. وقتی که خورشید تو برج سرطان است یعنی برج تیر، نسبت به ما مایل می تابد. ولی به محاذات نزدیک است. وقتی می رود توی اسد یعنی برج مرداد، این دارد می رود به سمت استوا و از ما دارد دور می شود. بنابراین میلش نسبت به ما بیشتر می شود و محاذاتش کم تر می شود. در سرطان وقتی هست، میلش به ما کم تر و محاذاتش بیشتر است، وقتی می رود تو اسد، برج بعدی است دیگر به خط استوا نزدیک تر می شود و از ما دور می شود، وقتی از ما دور می شود، نسبت به ما مایل تر می تابد و محاذاتش هم کم تر می شود. یعنی میلش بیشتر و محاذاتش کم تر می شود. اگر محاذات عامل گرما بود، استدلال از اینجا شروع می شود تا اینجا بیان مقدمات بود، اگر محاذات عامل منحصر برای گرما بود خورشید در وقتی که در راس السرطان بود به محاذات نزدیک تر بود تا وقتی که توی اسد است. تو اسد محاذاتش نسبت به ما کم است. نسبت به اسد که محاذات دارد، نسبت به اون شهرهایی که بین استوا و راس السرطان هستند محاذات دارد، اما نسبت به ما محاذاتش تو اسد کم تر است. توی سرطان محاذاتش بیتشر است. اگر محاذات عامل انحصاری برای گرما بود، خورشید باید در برج تیر زمین را بیشتر از برج مرداد گرم می کرد. یعنی شهرهای ما را که روی راس السرطان هستیم، چون در برج سرطان محاذاتش نسبت به ما بیشتر بود باید زمین را گرم تر می کرد تا وقتی که در برح اسد است چون در اسد محاذاتش کم است. اگر محاذات عامل انحصاری برای گرما بود خورشید وقتی در برج سرطان است باید منطقه ی ما را گرم تر می کرد تا وقتی که در برج اسد است درحالی که برج مرداد گرم تر از تیر است. پس معلوم می شود محاذات تنها علت گرمای بیشتر نیست. این دلیل اول ایشان است. دلیل دوم و سوم هم از همین قبیل است منتها مثال عوض می شود.متن خوانی:لكن‌ ليس كل ما يسخن الجو من الشمس إنما هو بهذه المسامنة، و إلا لكان الحر و الشمس فى نقطة السرطان أشد منه و هى‌ فى نقطة الأسدباء بهذه باء سببیت است. آن تسخینی که جو از ناحیه ی شمس پیدا می کند، همه اش مربوط به این مسامته نیست. همه اش به سبب این مسامته نیست. این طور نیست که این مسامته تنها باعث گرما بشود. دو نسخه ای که در اختیار ماست عباراتشان با عبارت ما فرق دارد. این طور است لکن لیس کل تسخین الجو من الشمس، به جای مایسخن، تسخین دارد. مفادشان یکی است. شاید یک مقدار راحت تر معنا شود. همه ی تسخین جو از ناحیه ی شمس به سبب این مسامته نیست. تسخینی که جو پیدا می کند از ناحیه ی شمس، من در من الشمس نشویه است، تسخینی که جو از ناحیه ی شمس پیدا می کند این طور نیست که به سبب این مسامته ای باشد که توضیح دادیم. همه اش به سبب مسامته باشد طوری که مسامته بشود عامل منحصر. این نیست. چرا؟ والا دلیل قیاس استثنایی است، والا یعنی اگر تمام تسخین از ناحیه ی مسامته باشد، لکان الحر اشد. حر اسم کان است و اشدی که دو سه تا کلمه بعدتر می آید می شود خبر. و الشمس فی نقطة السرطان جمله ی حالیه است. در حالی که شمس در نقطه ی سرطان است باید حر خورشید نسبت به ما، اشد باشد. از همین حر خورشید در حالی که خورشید در نقطه ی اسد است. نسبت به افرادی که بالای راس السرطان هستند. اینها وقتی خورشید تو سرطان است محاذاتش نسبت به اونها بیشتر است. وقتی می رود توی اسد محاذاتش نسبت به شهرهای ما که بالای راس السرطان هستیم کم تر می شود. شهرهای که بین خط استوا و راس السرطان هستند به اون ها اصلا کاری نداریم. خورشید به اونها گاهی محاذی می تابد و گاهی مایل. این مورد نظر ما نیست. ماهای یکه فوق راس السرطان هستیم یعنی بین راس السرطان و قطب هستیم. راس السرطان ظاهرا از وسط های هند رد می شود. یا راس السرطان از مکه رد می شود. از حجاز نگاه کنید راس السرطان تقریبا یک مقدار روی مکه و بالاتر از آن است. ما خیلی بالاتر از مکه هستیم. پس ما فوق راس السرطان یعنی بین راس السرطان و قطب هستیم. سرطان برج تیر و اسد برج مرداد است. خورشید وقتی تو برج تیر می تابد، محاذاتش نسبت به ماها بیشتر است. چون به ما نزدیک شده است. وقتی می رود تو برج اسد یعنی برج مرداد محاذاتش نسبت به ما کم می شود. هرچی به راس السرطان نزدیک تر بشود محاذاتش نسبت به ما بیشتر می شود. چون ما بالای راس السرطان هستیم و هرچی از راس السرطان بیاید پایین تر محاذاتش نسبت به ما کم تر می شود. وقتی تو سرطان هست، خب نزدیک مدار است راس السرطان است و به ما خیلی نزدیک است لذا محاذاتش نسبت به ما زیاد است. نسبت به ما محاذت تام ندارد ولی محاذاتش زیاد است. وقتی می آید تو اسد یعنی پایین می آید از راس السرطان و می رود سمت خط استوا، فاصله اش با ما زیاد می شود و در نتیجه محاذاتش کم می شود. شما اگر عامل حرارت را محاذات بگیرید، آن وقتی که محاذات بیشتر است عامل حرارت بیشتر است. آن وقتی که محاذات کم تر است، عامل حرارت کم تر است. آنوقت لازم می آید که زمانی که خورشید در برج سرطان است، چون محاذاتش با ما بیشتر است زمین را یعنی قسمت هایی که ما هستیم را گرم تر کند. و زمانی که می رود تو برج اسد چون محاذاتش نسبت به ما کم می شود پس منطقه ی ما را باید کم گرم کند نه زیاد. یعنی برج تیر باید گرم تر از برج مرداد باشد درحالی که این طور نیست و مرداد گرم تر است. پس معلوم می شود محاذات عامل منحصر نیست.

سوال: اینکه شما عبارت را می زنید به منطقه ی معتدله این به خاطر کلام قدمای مشائین است یا دلیل دیگری دارد که می گویید از نقطه ی سرطان به بالا باشد؟ در نقطه ی سرطان هم همین احکام جاری می شود یا حتما باید بالای این نقطه باشد؟

جواب: نسبت به ما اینگونه است. به قول مشاء هم نظر نداریم. الآن منطقه ی خودمان که ساکن هستیم این احکامی که گفتیم صادق هست. شما می فرمایید بین راس السرطان و استوا هم می توانیم این مطلب را ثابت کنیم؟ ایشان بعدا این بحث را مطرح می کند اما الان ظاهر حرفش این است که دارد نسبت به خودش حرف می زند. یعنی شهری که خودش در آن ساکن است. شهری که زندگی می کند احتمالا همدان است.یا تو خوارزم بوده. البته بعیده خوارزم بوده باشد. همدان شمالی است و خوارزم هم شمالی تر از همدان است. کلی دلیلی که ایشان آورده این است که اگر مسامته عامل منحصر باشد هرجا که مسامته بیشتر باشد باید گرم تر باشد و بالعکس در حالی که چنین نیست. ما می بینیم بعضی جاها مسامته بیشتر است و گرما کم تر. بعضی جاها مسامته کم تر است و گرما بیشتر. پس معلوم می شود مسامته عامل منحصر برای گرما نیست. هرجا مامته مساوی هست باید گرما یکی باشد درحالی که در دو مثال بعدی مسامته را مساوی می گیریم ولی گرما مساوی نیست.

اگر مسامته عامل منحصر باشد درحالی که خورشید در نقطه ی سرطان است، لکان الحر اشد منه، یعنی از همین حر درحالی که خورشید در نقطه ی اسد است. یعنی باید وقتی که شمس در نقطه ی سرطان است منطقه ای که ما هستیم گرم تر باشد از آنوقتی که خورشید در اسد است درحالی که لیس کذلک. وقتی که خورشید در اسد است که ماه مرداد است آن وقت گرم تر است نه آنوقتی که خورشید در سرطان است یعنی برج تیر.و إلا لكان الحر و الشمس فى نقطة الجوزاء مساويا للحر و هى فى نقطة الأسد، و الحر و هى فى نقطة النور مساويا للحر و هى فى نقطة السنبلة، و ليس الأمر كذلك. و الا باز بیان دیگر است. من می گویم و ایضا الا، یک ایضا اضافه می کنیم که این را مثلا فرض دومش کنیم. فرض دوم هم هست ولی با ایضا بهتر فهمیده می شود. توجه کنید به جوزا و اسد. جوزا و اسد نسبت به سرطان مساوی اند. وقتی خورشید دارد از خط استوا می آید به سمت راس السرطان، از برج حمل رد می شود، سی درجه می آید بالا، سی درجه توی منطقة البروج می آید بالا نه تو زمین. نود درجه که آمد بالا، تو زمین در واقع بیست و سه و نیم درجه می آید بالا، این دوتا با هم موافق نیستند، این طور نیست که هر مقدار درجه ی منطقة البروج را طی کند همان مقدار هم درجه ی زمین را طی کند. سی درجه که تو منطقة البروج خورشید بالا آمد، حمل تمام می شود می آید توی ثور، سیدرجه توی ثور بالا می آید و ثور تمام می شود، وارد جوزا می شود، اینجا که وارد می شود بهش می گوییم نقطة الجوزا. این تا مدار راس السرطان به اندازه ی یک برج فاصله است. اول جوزا که وارد می شود یک برج با اول سرطان فاصله دارد. دوباره بعد از اینکه می آید جوزا را تمام می کند وارد اول سرطان می شود دو مرتبه باید برگردد. می آید تو نقطه ی سرطان. باید برگردد بیاید تو اسد. سرطان را تمام می کند و می رسد اول اسد. آنوقتی که اول جوزا است، یک ماه با راس السرطان فاصله دارد. آن وقتی هم که برمی گردد و می آید تو اول اسد باز هم یک ماه با راس السرطان فاصله دارد. منتها وقتی اول جوزا است در حینی است که داردمی رود بالا و وقتی که اول اسد است زمانی است که دارد پایین می آید. وقتی بالا می رود یک ماه مانده به راس السرطان برسد نقطه ی جوزا است. وقتی می آید پایین یک ماه بعد از راس السرطان، نقطه ی اسد است. توجه کنید آنوقتی که تو نقطه ی جوزا است و آنوقتی که تو نقطه ی اسد است، فاصله اش با راس السرطان مساوی است و در نتیجه فاصله اش با مناطقی که ما سکونت داریم مساوی است. محاذاتش مساوی است. وقتی فاصله اش مساوی باشد، محاذاتش مساوی است. باید در جوزا به همان اندازه مناطق ما را گرم کند که در اسد گرم می کند، درحالی که جوزا برج خرداد است. اول خرداد و آخر اردیبهشت است و اسد اول مرداد است. چطور اول خرداد با اول مرداد هواشون یکسان باشد؟ یکسان نیست. اول خرداد خیلی خنک تر است و اول مرداد گرم تر است. با اینکه اگر محاذات عامل منحصر برای گرما بود، باید اول خرداد با اول مرداد از نظر گرما یکسان می بود درحالی که یکسان نیست. این هم بیان دوم ایشان است. والا لکان الحر و الشمس فی نقطة الجوزا مساویا للحر و هی فی نقطة الاسد. یعنی اگر محاذات عامل منحصر بود برای تولید گرما لازم می آمد که حرارت زمین یا جو درحالی که شمس در نقطه ی جوزا است مساوی باشد با حرارت زمین و جو در حالی که شمس در نقطه ی اسد است. بعدا یک خط بعد می گوید و لیس کذلک که یعنی تالی باطل است. منتها این لیس کذلک را بعد از مثال سوم می آورد. مثال سوم این است که خورشید در اول اردیبهشت می آید تو نقطه ی ثور. بعد که می آید تا به راس السرطان می رسد یعنی خرداد را تمام می کند دوباره دور می زند و می آید پایین. می آید یک ماه می گذرد یعنی ماه سرطان می گذرد و می رسد وارد اسد. اسد را هم تمام می کند و وارد سنبله یعنی شهریور می شود. وقتی که در رفت به سمت بالا خورشید تو نقطه ی ثور می تابد، یعنی وارد اول اردیبهشت شده و فاصله اش با راس السرطان دو برج است. وقتی برمی گردد، سرطان و اسد را طی می کند و وارد اول سنبله می شود باز فاصله اش با راس السرطان دو برج است. در هر دو حال محاذاتش نسبت به مناطق ما مساوی است. اگر محاذات عامل منحصر برای گرما بود باید خورشید در وقتی که در اول ثور است با وقتی که در اول سنبله است یک مقدار حرارت داشته باشد. یعنی وقتی خورشید اول اردیبهشت است با خورشید اول شهریور یک مقدار گرم کند. درحالی که این طور نیست. اول اردیبهشت خیلی خنک تر است تا اول شهریور. والحر یعنی و لکان الحر، و هی یعنی درحالی که خورشید در نقطه ی ثور است باید حر مساوی باشد با حرارت زمین درحالی که خورشید در نقطه ی سنبله است. این هم مثال سوم. بعد و لیس الامر و کذلک یعنی هم در مثال دوم و هم در مثال سوم می گوید لکن تالی باطل است و امر چنین نیست. تساوی نیست. تساوی بین اول خرداد و اول مرداد نیست. همچنین تساوی بین اول اردیبهشت و اول شهریور نیست. پس معلوم می شود عامل منحصر برای گرما محاذات خورشید نیست. سه تا تالی ایشان ذکر کرد. در تالی اول گفت والا لکان و در تالیدوم هم الا را آورد. در تالی سوم دیگر الا را نیاورد. ولی هر سه تالی تقریبا از یک قبیله اند به خصوص تالی دوم و سوم که در هر دو تساوی مطرح است. در تالی اول اشدیت مطرح بود و در تالی دوم و سوم تساوی مطرح است. پس تالی دو و سه خیلی به هم نزدیک هستند. ایشان فقط مثال را عوض کرده ولی در تالی اول یک مقداری با تالی دو و سه فرق دارد. تنها عوض کردن مثال نیست. بلکه هم مثال عوض شده هم مطلب. ولی هر سه تالی توجه کردید از یک وادی هستند. چون اینگونه هست پس باید گفت که سه دلیل تقریبا یک دلیل اند ولو ظاهرا سه دلیل هستند ولی می شود گفت یک دلیل هستند.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo