< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تکرار مباحث جلسه ی 10/10/97 همراه با شکل

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

لكن‌ ليس كل ما يسخن الجو من الشمس إنما هو بهذه المسامنة، و إلا لكان الحر و الشمس فى نقطة السرطان أشد منه و هى‌ فى نقطة الأسد؛ و ليس كذلك، و إلا لكان الحر و الشمس فى نقطة الجوزاء مساويا للحر و هى فى نقطة الأسد، و الحر و هى فى نقطة النور مساويا للحر و هى فى نقطة السنبلة، و ليس الأمر كذلك.

گفتیم تمام گرمایی که از خورشید در جو یا در زمین بوجود می آید، به خاطر مسامته نیست. مسامته دخالت زیادی دارد در گرم شدن جو و گرم شدن زمین ولی تمام دخیل نیست. علت منحصره نیست. بر این مدعا استدلال کردیم و گفتیم اگر مسامته علت منحصره باشد برای گرما محذور لازم می آید. محذور اول را گفتیم که در سه مورد این محذور را بیان کردیم. در سه مثال. حالا باید محذور دوم را بیان کنیم که اگر مسامته علت منحصره برای گرما باشد، محذور دومی هم لازم می آید. قبل از اینکه محذور دوم را بگوییم، محذور اول را تکرار می کنیم منتها با ارائه ی شکل و بدون تکرار متن. توصیه می شود زمانی که این قطعه گوش داده شد قطعه ی جلسه ی قبل دوباره مرور شود. دائره ای که با رنگ آبی کشیده شده را فرض کنید زمین است. قطب شمال و جنوب هم مشخص است. خط استوا هم در وسط زمین فرض می شود. از خط استوا به سمت بالا مداری داریم که بهش مدار راس السرطان می گوییم. پایینی می شود مدار راس الجدی. منطقة البروج هم با خط سرخ نشان داده شده است. خورشید مثلا در اول فروردین یا حمل اینجا طلوع می کند. همین طور می آید تا سه ماه که به نقطه ی انتهایی خودش برسد. دومرتبه سرازیر می شود و می آید پایین. توجه کنید خورشید همیشه محازی منطقة البروج است. از محازی بیرون نمی رود. فقط روی همین خط منطقة البروج طی می کند. برج حمل در منطقة البروج یک قطعه ی خاصی دارد. کلا منطقة البروج به دوازده منطقه یا قطعه تقسیم می شود. یک ماه خورشید طول می دهد تا این حمل را طی کند. ماه بعدی ثور را طی می کند و ماه سوم هم جوزا را. می رسد به اول سرطان که می خواهد وارد آن بشود. بعد از سرطان اسد است و بعد از آن هم سنبله. به بقیه که جنوبی هستند در این بحث خودمان کاری نداریم. خورشید می رسد به نقطه ی سرطان. این نقطه را نقطه ی سرطان می گویند و مداری هم که دور زمین فرض می شود مدار راس السرطان نام دارد. توجه کنید ما در این منطقه زندگی می کنیم. ما و ابن سینا بین راس السرطان و استوا نیستیم. بلکه بالای این منطقه هستیم به سمت قطب. خورشید وقتی به این سمت می تابد مایل است و محاذاتش هم کم است چون فاصله اش زیاد است. هرچه به سمت بالا می آید فاصله اش کم تر می شود تا برسد به نقطه ی سرطان که محل سکونت ماست مدام فاصله اش کم می شود و محاذاتش زیاد می شود. باز هرچه پایین تر می رود محاذاتش کم تر و مایل تر می شود. به نقطه ی پایین خیلی مایل می تابد و در آنجا پاییز و زمستان واقع می شود. می خواهیم استدلال را بیان کنیم با آن سه مثالی که ابن سینا می زند. مثال اول ابن سینا: وقتی که خورشید در سرطان است، در انتهای جوزا و اول سرطان است، محاذاتش با منطقه ی ما زیاد است. پس اگر محاذات منشا گرما باشد،گرما در وقتی که در سرطان است باید بیشتر باشد چون محاذات بیشتر است. خورشید بعد از آن می آید توی اسد. محاذاتش کم تر می شود و میلش یعنی مایل تابیدنش زیاد می شود و نتیجتا باید این بالا خنک تر بشود چون خورشید دور شده. اگر محاذات تنها دخیل باشد لازمه اش این است که وقتی خورشید تو سرطان است که محاذات زیاد است گرما بیشتر باشد و وقتی می آید توی اسد که محاذات کم تر می شود گرما هم کم تر باشد. یعنی در تیر ما گرمای کم تری نسبت به مرداد داشته باشیم درحالی که برعکس است و در تیر گرمای کم تری نسبت به مرداد داریم. پس معلوم می شود محاذات تمام موثر نیست. اگر محاذات تمام موثر بود باید وقتی خورشید در ظرف سرطان است ما گرمای بیشتری می داشتیم و در وقتی که وارد اسد می شود گرمای کم تری می داشتیم. درحالی که برعکس است و ما در تیر گرمای کم تری نسبت به مرداد داریم. از اینجا می فهمیم که تمام علت گرمایی که در جو یا زمین تولید می شود محاذات نیست. این توضیح مثال اول بود که امروز با شکل توضیح دادیم. اما توضیح مثال دوم: مثال دوم جوزا را گفته و اسد. ملاحظه کنید خورشید وقتی اینجاست تقریبا نسبت به منطقه ی ما محاذاتش زیاد است اما وقتی در اول جوزا یا اول اسد است، محاذاتش یکسان است. چون فاصله ی جوزا تا سرطان و فاصله ی اسد تا سرطان مساوی است. بنابراین اگر در سرطان خروشید بالاترین محاذات را نسبت به منطقه ی ما دارد در جوزا و اسد محاذاتش به یک اندازه کم می شود. یعنی مثلا فرض کنید محاذاتش سه درجه باشد یا هر چه قدر، اگر محاذات عامل منحصر برای گرما بود، وقتی خورشید تو جوزا است و وقتی تو اسد است باید یکسان گرم کند چون محاذاتش یکسان است.چون محاذات خورشید نسبت به منطقه ی ما درحالی که خورشید در جوزا است و درحالی که در اسد است محاذات یکسان است، اگر محاذات تنها عامل گرما باشد باید گرما در فصل خرداد به همان اندازه باشد که در فصل مرداد گرم است. درحالی که مسلم است که این طور نیست. در وقت خرداد زمین تقریبا هنوز خنک است. در وقت مرداد ولی خیلی گرم است. منطقه ی ما البته. این هم مثال دوم بود. در مثال دوم هم توجه کردید اگر ما محاذات را عامل انحصاری بگیریم برای تولید گرما باید گرمایی که متولد می شود در ماه جوزا، با گرمایی که متولد می شود در ماه اسد یکی باشد. درحالی که این طور نیست. اما مثال سوم: در مثال سوم ابن سینا ثور را با سنبله ملاحظه می کند. توجه کنید اینجا که خورشید می آید محاذاتش نسبت به منطقه ی ما از همه وقت بیشتر است. در ثور دو برج فاصله دارد حداکثر محاذات. در سنبله هم دو برج. وقتی وارد ثور می شود دو برج فاصله دارد. وارد سنبله هم که می شود دو برج فاصله دارد. اگر محاذات عامل گرما باشد، آن وقت محاذات در ثور کم است و در سنبله هم کم است و در هر دو یکسان است. محاذات که کم شد گرما باید کم شود آن هم به یک نسبت. یعنی همان گرمایی که در ثور است باید در سنبله هم باشد. یعنی گرمای اردیبهشت با شهریور باید یکی باشد. درحالی که گرمای شهریور خیلی بیشتر است. پس معلوم می شود محاذات عامل منحصر برای گرما نیست. مثال سوم با مثال دوم فرقی نکرد جز اینکه در مثال دوم جوزا و اسد مطرح شد و گفتیم فاصله ی آنها یکسان است و در مثال سوم ثور و سنبله مطرح شد. فقط در مثال دوم دو برجی که فاصله ی آنها به اندازه ی یک برج است مطرح است و در مثال سوم دو برجی که فاصله ی آنها به اندازه ی دو برج است مطرح هستند. پس تقریبا فرقی بین مثال دوم و سوم نیست. اما مثال اول فرق داشت. اما توجه کردید که هر سه از یک وادی بود لذا عرض کردم یک دلیل در نظر بگیرید و این طوری بگویید که اگر محاذات تنها دلیل گرما بود این سه تالی اتفاق می افتاد و هر سه تالی باطل است پس اینکه محاذات علت منحصر باشد باطل است. پس باید یک علت دیگر اضافه کنیم. بحث تمام شد. مطلبی برای توضیح باقی نمانده. مطالب جلسه ی قبل همگی با شکل تکرار شد. حالا سوال می شود که حالا که قرار شد عامل گرما محاذات تنها نباشد پس چه چیزی دیگر در این گرما دخیل است؟ ابن سینا می گوید دوام خورشید. خورشید وقتی می آید روی حمل تازه از زمستان بیرون آمده و وارد فروردین شده و رو مناطق ما الان جدیدا دارد به صورت نزدیک می تابد. به تدریج این نزدیک تابیدن تکرار می شود تا می رسد به بالا. خود نزدیک تابیدن هم تاثیر دارد. یعنی مدام حرارت روی حرارت می آید. مثل اینکه آتشی بیاورید داخل اتاق و ببرید بیرون و دوباره بیاورید داخل اتاق. اگر این کار را ادامه دهید می بینید هوای اتاق گرم شد. اولی که آتش را آوردید خیلی گرم نبود. بار بعدی دیدید که مقداری گرم تر شد. این بیرون بردن یعنی همان غروب خورشید و شب. داخل آوردن یعنی همان طلوع و روز. تابیدن خورشید به همین صورت است. این تکرار گرما روی گرما می آورد. لذا در حمل گرما کم تر است اما در ثور چون گرما روی گرما می آید مقداری بیشتر است. هر چه بیاید پایین تر گرما بیشتر می شود تا می رسد به پایان سنبله که رو به کمی است. چون باز محاذات پایین می آید. پس این دو عامل که یکی محاذات است و دیگری تکرار تابش خورشید، این دو باهم دیگر تاثیر می کنند و زمین را گرم می کنند. هروقت محاذات کم تر شود این گرما افت می کند. هر وقت آن تکرار کم تر شود، باز گرما افت می کند. هر وقت هر دو باشند گرما خوب می شود. در جایی که محاذات در درجه ی عالی باشد اما تکرار زیاد نباشد گرما شدت ندارد. پس باید توجه داشته باشیم که عامل منحصر نه تکرار است و نه هم محاذات بلکه هر دو با هم هستند. پس جایی که محاذات کامل است اگر تکرار هم زیاد باشد گرم ترین نقطه می شود. این مطالبی که بیان شد برای درس جلسات بعدی هم مناسب است. توضیحاتی که بعدا گفته می شود هم برای بحث تکرار است، هم برای تالی دوم است. تالی دوم هم که بعدا توضیح می دهیم روشن می شود. بلادی به راس السرطان نزدیک هستند و بلادی از این راس السرطان دور هستند. این را هم توجه داشته باشید. بلاد نائیه داریم و بلاد اقرب. اینها را مطرح خواهیم کرد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo