< فهرست دروس

درس طبیعیات شفا - استاد حشمت پور

97/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان تکرار تابش خورشید به عنوان دومین علت گرمای جو زمین در کنار مسامته

فن الخامس: المعادن و الآثار العلویة

و لكانت البلدان التي هى أقرب إلى مجاز الشمس لا تكون البتة أبرد من البلاد النائية عنه، و قد يكون كثيرا. و بالجملة فإن الشمس لو كان يجوز لها أن تنتقل دفعة إلى نقطة السرطان، لكانت لا تسخن البلاد التي تحتها تسخينا شديدا مفرطا، بل كان يكون إلى حد ما. و هذا مثل‌ النار التي تدخل بيتا ما دفعة، فإنها لا تؤثر تأثيرا كبيرا، و إنما تؤثر بالمداومة؛ فإن المداومة تزيد كل وقت حرا إلى حر، و تجعل الهواء أيضا شديد الاستعداد للتسخن. و لهذا ما تكون الحرارة بعد زوال الشمس فى الصيف أشد منها قبله، و النسبة واحدة.عامل گرمای هوا و زمین را مسامته ی خورشید با آن قسمت از زمین یا هوا گرفتیم و بعد گفتیم که این مسامته عامل منحصر نیست. عامل دیگر هم دخالت دارد و خواستیم ثابت کنیم که مسامته به تنهایی عامل نیست. قیاس استثنایی چیدیم و این چنین گفتیم که اگر مسامته به تنهایی منشا گرما باشد این مقدم، لازم می آید اون امری که جلسات قبل گفته شد و این تالی. و لکانت یعنی و لازم می آید تالی دوم. پس اگر مسامته عامل منحصر باشد دوتا تالی فاسد داریم. تالی فاسد اول همانی است که دیروز و پریروز گفته شد. تالی فاسد دوم را الان می خواهیم بگوییم. تالی دوم این است که مجاز شمس یعنی جایی که شمس عبور می کند، روی شکل دیدید که روی منطقة البروج سیر می کرد و در ضمن این سیرکردن از خط استوا می آمد تا می رسید به نقطه ی راس السرطان و دوباره از این نقطه می رفت به سمت خط استوا، این فاصله ی بین خط استوا و مدار راس السرطان را مجاز شمس می گوییم. یعنی محل عبور و تجاوز. البته در جنوب هم همان طوری که توجه کردید در نیم کره ی جنوبی هم ما مجاز شمس را داشتیم که فاصله ی بین خط استوا و راس الجدی بود. منتها چون آنجا را منطقه ی مسکونی نگرفته بودیم در موردش بحث نکردیم. از مجاز شمس بگذریم یعنی از راس السرطان بگذریم و به سمت قطب برویم. توی این قسمت که ما هم در همین قسمت سکونت داریم، توی این قسمت بعضی شهرها نزدیک هستند به مجاز شمس یعنی به راس السرطان، و بعضی شهرها هم دور هستند از مجاز شمس و نزدیک هستند به قطب. یعنی به سمت قطب هستند نه سمت مدار راس السرطان. آن شهرهایی که به مدار نزدیک هستند، محاذات خورشید نسبت به آنها یک مقدار بیشتر است، اون شهرهایی که دور هستند از مجاز شمس، محاذات خورشید به آنها کم تر و میلش بیشتر است. پس محاذات شمس نسبت به شهرهایی که به مجاز شمس نزدیک اند محاذات بیشتر است، و نسبت به شهرهای دورتر محاذات کم تر است. حالا اگر محاذات عامل منحصر برای تولید گرما باشد، باید اون شهرهایی را که خورشید نسبت به آنها محاذات بیشتر دارد، بیشتر گرم کند و اون شهرهایی که دور هستند کم تر گرم کند. یعنی شهرهای نزدیک سردتر نباشند از شهرهای دور. چون محاذات خورشید نسبت به آن شهرهای نزدیک بیشتر است و قرار شد که محاذات عامل گرما باشد. درحالی که ما می بینیم بعضی شهرهایی که نزدیک مدار راس السرطان هستند سردتر از شهرهای دورتر از مدار هستند پس معلوم می شود محاذات عامل سرما یا گرمای شهرها نیست. اگر محاذات عامل بود این تالی باید صدق می کرد که شهرهای نزدیک به مجاز کم تر سرد باشند و شهرهای دورتر از مجاز بیشتر سرد باشند. این تالی باید صادق می بود اما این تالی صادق نیست. از اینجا هم می فهمیم که محاذات هم عامل منحصر نیست.متن خوانی:و لكانت البلدان التي هى أقرب إلى مجاز الشمس لا تكون البتة أبرد من البلاد النائية عنه، و قد يكون كثيرا.لکانت تالی دوم برای قیاس استثنائی است که شروع کردیم. قیاس را از خط چهاردهم شروع کردیم و الان خط هفدهم هستیم. والا شروع قیاس استثنائی بود. لکان الحر و الشمس می شد تالی و این لکانت البلدان عطف بر آن لکان است و می شود تالی دوم. شهرهایی که نزدیک هستند به مجاز شمس یعنی به محل عبور شمس که عرض کردم یعنی شهرهایی که نزدیک هستند به مدار راس السرطان از بالا یعنی از طرف قطب، باید ابرد نباشند از بلادی که دور هستند از مجاز شمس. آن شهرهای نزدیک نباید سردتر باشند از شهرهای دور. و قد یکون کثیرا، واو حالیه است و بعد از یکون ابرد را تقدیر می گیریم عبارت اینطوری می شود، و الحال انه قد یکون ابرد کثیرا. یعنی در حالی که می بینیم بعضی از آن شهرها که نزدیک هستند ابرد هستند کثیرا. و این بیان گر باطل بودن تالی است. تالی باطل است پس مقدم هم باطل می شود. این بحث تمام شد. در این بحث ما ثابت کردیم که مسامته عامل منحصر برای گرما نیست. مفاد کلاممان این بود که عامل دیگری هم برای گرما داریم غیر از مسامته. و بالجملة فإن الشمس لو كان يجوز لها أن تنتقل دفعة إلى نقطة السرطان، لكانت لا تسخن البلاد التي تحتها تسخينا شديدا مفرطا، بل كان يكون إلى حد ما.از اینجا توضیح عامل دیگر است. عامل دیگر را دیروز که نقشه جلوی چشم بود توضیح دادم. حالا بدون نقشه توضیح می دهم. اگر ما چراغی را وارد اتاق کنیم و بعد خارجش کنیم یا آتشی را وارد اتاقی کنیم و بعد هم خارج کنیم، اتاق بر اثر همین ورود آتش و بعد هم خروجش مقداری گرم می شود. بعد مدتی دومرتبه همان آتش را بیاوریم توی اتاق و نگه داریم و دوباره بیرون ببریم و این کار را مدام تکرار کنیم. بار اولی که آتش را به اتاق می آوریم اتاق خیلی گرم نمی شود. بار چندم که می آوریم و حرارت های قبلی هنوز تمام نشده و حرارت جدید تکرار می شود، خب می بینیم هوا به تدریج گرم شد. پس تکرار حرارت باعث می شود که آن محلی که حرارت وارد شده گرم شود زیرا که حرارت جدید اضافه می شود به حرارت قبلی. درسته حرارت قبلی مقداری کم می شود ولی اصلش و به طور کلی از بین نمی رود. یک مقدار باقی می ماند. حرارت های جدید مدام به حرارت قبلی اضافه می شوند و حرارت روی حرارت متراکم می شود و حرارت کثیری در اتاق واقع می شود. حالا این عامل را هم اضافه کنید به محاذات. وقتی که خورشید در اول حمل طلوع می کند درسته که یک محاذات نزدیک تری با قسمت های بالای راس السرطان پیدا می کند، تا حالا چون تو نیم کره ی جنوبی بود محاذاتش خیلی کم بود، وقتی می آید توی استوا و اول حمل که طلوع می کند یک مقدار محاذاتش بیشتر می شود، هرچه که می آید به سمت راس السرطان محاذاتش نسبت به شهرهایی که بالای راس السرطان هستند بیشتر می شود. گذشته از اینکه محاذات بیشتر می شود، تکرار تابش هم بیشتر می شود. البته قبلا هم که توی جنوب بود تکرار تابش را داشت اما تکرار تابش با محاذات خیلی کم. حالا تکرار تابش پیدا کرده با محاذات زیاد. لذا از اول بهار تا آخر بهار ملاحظه می کنید که هوا گرم تر می شود زیرا هم محاذات دارد بیشتر می شود و هم تکرار تابش دارد حاصل می شود.

سوال: تکرار یعنی مدت زمان تابش؟ بلند شدن روزها؟

جواب: بله تکرار یعنی مدت زمان تابش اما ربطی به بلند شدن روزها ندارد. روزها بلندتر می شود آن مساله ی سوم است که بعدا مطرحش می کنیم. الان یکی از عوامل گرما محاذات است و دیگری هم آمدن حرارت روی حرارت یا به تعبیر من تکرار حرارت است و سوم بلند شدن روز است. در تکرار حرارت می توانیم این طوری بگوییم روزی که هفده ساعت است، با روزی که مثلا یازده ساعت است فرق می کند. چون روزی که یازده ساعت است حرارت به اندازه ی یازده ساعت تابیده ولی روزی که هفده ساعته شش ساعت اضافه تابیده پس تکرار حرارت بیشتر شده. در زورهای بلند تکرار حرارت را داریم. اما اگر روز هم بلند نباشد، البته روزها بلند می شوند ولی اگر روز هم بلند نباشد ما تکرار را به این صورت داریم که امروز تابید و شب شد و رفت و دو مرتبه فردا آمد و تابید، آن حرارت دیروز که یک مقدارش باقی مانده با حرارت امروز ضمیمه می شود. قبل هم که شمس تو نیم کره ی جنوبی بود این تکرار را داشتیم اما محاذات کم بود. هر سه عامل را باید ضمیمه کنید والا تکرار تنها اگر بخواهد باشد، ان وقت هم که خورشید تو جنوب بود این تکرار بود ولی این کافی نیست. هم باید محاذات را بیاورید هم تکرار و هم بلندی روز که خود مصنف هم بلندی روز را بعدا اضافه می کند. هر سه باهم وقتی می آیند آن وقت حرارت زیاد می شود و ما می خواهیم بگوییم مسامته عامل منحصر نیست ولی مسامته دخالت زیادی دارد ولی عامل منحصر نیست. آن عوامل دیگر را هم باید ضمیمه کنید. تکرار حرارت دو جور شد. یکی آن تکراری که بر اثر طولانی شدن روز است که این تکرار بدون فاصله است یعنی هی حرارت پشت حرارت دارد می آید اما آن تکراری که من دارم الآن می گویم تکرار با فاصله است. یعنی یک روز تکرار می شود و دوباره شب فاصله می شود و فردا باز تکرار می شود درحالی که حرارت دیروز خیلی از بین نرفته. البته این تکرار خیلی ضعیف است ولی در نهایت نقش خودش را دارد. البته اینجا تکرار بی فاصله را هم می شود اینجا گفت چون ایشان در بحث بعدی تصریح می کند به بلندی روز. اینجا بیانش نمی کند. اینجا همان تکرار را می گوید. تکرار را دو قسم می کنیم. یکی بافاصله و دیگری بی فاصله. بعد که ایشان تکرار را با بلندی روز جمع می کند ما بلندی روز را جدا می کنیم و تکرار را آنجا با فاصله می گیریم. اما اینجا که فقط تکرار را ذکر کرده آن را عام می گیریم که هم بافاصله را شامل شود و هم بی فاصله را.

و بالجملة فإن الشمس لو كان يجوز لها أن تنتقل دفعة إلى نقطة السرطان، شمس اگر جایز باشد برایش که دفعتا به نقطه ی سرطان برسد، نود روز طول می کشد تا به نقطه ی سرطان برسد ولی حالا اگر دفعتا رسید، این فاصله را سریع طی کرد و بر نقطه ی راس السرطان به محاذات تابید، ان وقت شهرهای بالا خیلی گرم نمی شوند چون خورشید گرمای تکراری نداشته. دفعتا وارد نقطه ی سرطان شده و شهرهای بالا را الآن برای اولین بار می خواهد گرم کند. نه اینکه برای چندمین بار بخواهد گرم کند. برای اولین بار می خواهد گرم کند و خیلی نمی تواند گرم کند ولی اگر به تدریج در طول این نودروز آمد و گرم کرد به صورت مداوم وقتی به نقطه ی راس السرطان برسد گرما بیشتر می شود چون گرما روی گرما می آید. ، لكانت لا تسخن البلاد التي تحتها تسخينا شديدا مفرطا، بل كان يكون إلى حد ما. خورشید نمی توانست شهرهایی که تحتش بودند یعنی بلادی که تو مجاز شمس هستند و مستقیما تحت آن هستند یا بلادی که بعد از مجاز شمس هستند آنها مایلند تحت خورشید هستند نه مستقیما، همه ی این لاد تحتش هستند و هیچ گدام را گرمای مستقیم نمی داد. هم در قسمتی که مجاز شمس است یعنی بین استوا و سرطان است ان بلاد تحت خودش را کامل گرم نمی کرد و هم بالای راس السرطان که خارج از مجاز شمس است آنجا را هم نمی توانست کامل و زیادگرم کند. اگر دفعتا وارد راس السرطان می شد. ولی حالا که مدتی طول می کشد تا وارد راس السرطان بشود تمام شهرهای تحت خودش را گرم می کند. بل کان یکون یعنی بلکه این تسخین تا حد خاصی بود و بالاتر از آن نمی رفت درحالی که ما می بینیم از آن حد هم بالاتر رفته.

سوال: می توان تحتها را به نقطه ی سرطان برگرداند؟

جواب: می توان ولی این ناقص می شود چون ما می خواهیم بگوییم هم شهرهایی که در مجاز شمس هستند و تحت راس السرطان هسند و هم آنهای یکه بالای راس السطان هستند و از مجاز بیرون هستند هر دو دارند گرم می شوند. لذا ضمیر تحتها را به شمس برگردانید به نظر بهتر است. بحث ما در مورد قسمت های بالای راس السرطان است ولی پایینی ها را هم داخل بحث کنید اشکالی ندارد.

سوال: شهرهایی که بالای سرطان هستند تحت شمس نیستند که؟

جواب: تحت شمس هستند ولی مایل. اگر تحت را به معنای تحت مستقیم بگیرید ضمیر تحتها را دیگر نباید به شمس برگردانید چون شهرهایی که بالای راس السرطان هستند مایلا تحت شمس هستند نه مستقیما.

و هذا مثل‌ النار التي تدخل بيتا ما دفعة، فإنها لا تؤثر تأثيرا كبيرا، و إنما تؤثر بالمداومةهذا یعنی این تابش خورشید با انتقال دفعی به نقطه ی سرطان مثل ناری است که وارد می شود در یک اتاقی اما دفعتا. دفعتا وارد می شود نه اینکه مکث کند. این چنین ناری در هوای اتاق تاثیر بزرگی ندارد. دو نسخه ای که داریم هر دو دارد لاتوثر تاثیرا کثیرا. هم کبیر خوبه هم کثیر. کثیر شاید بهتر باشد. اگر این نار مداومت کند یعنی بیاید و بماند، حالا یا بماند یعنی متصلا بماند یا همان طور که تصویر کردم گاهی بیرون برود و برگردد در داخل اتاق بماند. ظاهر عبارت مصنف با هر دو سازگار است. ولی چون کلمه ی مداومت را دارد، مداومت با اتصال انسش بیشتر است. البته انفصال هم باشد مداومت صدق می کند. اگر آتش را ببریم بیرون و دوباره برگردانیم هم مداومت صدق می کند اما آنجایی که متصلا بماند مداومتش بیشتر است. خورشید هم در صورتی که غروب کند و دوباره فردا طلوع کند این را بهش می گوییم مداومت اما اگر بر اثر طولانی شدن روز بیشتر بماند این به طریق اولی مداومت است. عبارت ایشان هر دو را شامل می شود. اختصاصش به مداومت متصل بدون مخصص است. اگرچه مداوم منحصر ترجیه دارد.فإن المداومة تزيد كل وقت حرا إلى حر، و تجعل الهواء أيضا شديد الاستعداد للتسخن.اگر این آتش در اتاق بماند، مداومت در هر وقتی حرارت به حرارت اضافه می کند. یعنی حرارت جدید را به حرارت قدیم اضافه می کند و آن وقت یک حرارت بیشتری حاصل می شود. همین مداومت هوا را هم یعنی همان طور که در و دیوار اتاق را گرم می کند، هوا را هم شدید استعداد للتسخن قرار می دهد و نتیجه اش این می شود که هوا گرم تر می شود.و لهذا ما تكون الحرارة بعد زوال الشمس فى الصيف أشد منها قبله، و النسبة واحدة.لهذاما یک کلمه است یعنی مای آن زائده است. شما در تابستان می بینید که یک ساعت به ظهر مانده هوا گرم است. یک ساعت هم از ظهر رفته باز هم هوا گرم است. خورشید در یک ساعت قبل از ظهر با یک ساعت بعد از ظهر نسبتش با اون قسمتی که دارد می تابد مساوی است. یک ساعت قبل از ظهر تا زوال یک ساعت فاصله دارد. یک ساعت بعد از ظهر هم تا زوال یک ساعت فاصله دارد. منتها آن یکی قبل است و این یکی بعد است والا فاصله ی اینها تا زوال یکی است. یعنی فاصلشان تا آن وقتی که خورشید مستقیم می خواهد بتابد، در زوال خورشید مستقیم یا کالمستقیم می تابد، آن وقت یک ساعت به زوال با یک ساعت بعد از زوال نسبت خورشید به آن شهری که دارد می تابد مساوی است. می بینید که یک ساعت بعد از زوال گرم تر است از یک ساعت قبل از زوال با اینکه نسبت خورشید به آن زمینی که دارد می تابد مساوی است. با وجود این می بینید که یک ساعت بعد از زوال گرم تر از سک ساعت قبل تر از زوال است. علتش این است که مداومت در یک ساعت بعد از زوال بیشتر بوده. خورشید مثلا از ابتدای روز تا یک ساعت قبل از زوال چهار ساعت تابیده تا یک ساعت قبل از زوال شده. بعد دو ساعت دیگر هم تابیده که شده شش ساعت تا شده یک ساعت بعد از زوال. پس در یک ساعت بعد از زوال شش ساعت است دارد می تابد اما در یک ساعت قبل از زوال چهار ساعت است که دارد می تابد. پهار ساعت مداومتش نسبت به شش ساعت کم تر است. در اثر این مداومت هوا را در یک ساعت بعد از وال گرم تر کرده. پس این شنان می دهد مواومت تابش در گرم تر شدن زمین دخالت دارد. و لهذا ما یعنی به خاطر همین که مداومت تاثیر داردف حرارت بعد از زوال شمس در تابستان اشد است از همان حرارت قبل از زوال شمس. یک ساعت بعد از زوال گرم تر است از یک ساعت قبل از زوال. در حالی که نسبت خورشید با آن زمینی که داردمی تابد واحد است. یعنی در قبل از زوال و بعد از زوال به یک نسبت دارد می تابد. میلش و محاذاتش همه یکی است اما در عین حال می بینیم بعد از زوال گرم تر از قبل از زوال است. این مثالی است که ابن سینا می زند. مثال دیگری را هم می توانیم بگوییم. در شب که خورشید غروب کرده و هوا یک مقدار سرد می شود بر اثر اینکه گرمای خورشید را نداریم. ساعت دوازده نصف شب هوا سرد است. نزدیک صبح هوا سردتر است. چرا این طوری است؟ به خاطر اینکه آن گرمایی که از قبل باقی می ماند تا نصف شب دوامش یک مقداری هست اما وقتی که می رسیم یک ساعت قبل از اذان یا خود اذان صبح آن گرما بیشتر زائل می شود و مداومت کم رنگ تر می شود و لذا سرما بیشتر می شود. اینها همه دلیل بر این است که خود مداومت تابش خودش هم در حد خودش یک اثری دارد اگرچه اثر گرما منحصرا از ناحیه ی مداومت نیست اما مداومت تاثیر در گرما دارد. پس تا اینجا این طور شد که گرمای خورشید هم در اثر محاذات است و هم در اثر مداومت است و هم در اثر طولانی شدن روز است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo