< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / صحیح و اعم / معنای صحت و فساد / دیدگاه محقق اصفهانی و محقق خویی

معنای صحت و فساد

آخرین بحث در معنای صحت و فساد بود و در بحث صحیح و اعم به اینجا رسیدیم که صحت و فساد به چه معناست؟ عبادات و معاملات وضع برای صحیح و یا اعم شدند معنای صحیح و اعم چیست؟

کسی ادعا ندارد که برای فاسد وضع شده است و دائر بین قول صحیح و اعم است.

معنای صحت و فساد چیست؟

در معنای صحیح چهار وجه بیان شده:

1. تمامیت اجزاء و شرایط: اگر چیزی تام الاجزاء و الشرایط باشد صحیح است نماز و روزه صحیح یعنی نماز و روزه تام الاجزاء و الشرایط.

2. موافقت با امر: عبادت و یا معامله‌ای که موافق با امر باشد البته قبل از تعطیلات عرض کردیم شاید بهتر این است که صحیح را موافق با مأمور به دانستیم. نماز صحیح نمازی است که با مأمور به موافق باشد.

3. سقوط امر به اعاده و قضا (در عبادات) و صحیح چیزی است که دیگر امر به اعاده و قضا ندارد و امر جدیدی به لزوم اعاده و یا قضا ندارد.

4. ترتب اثر و تحصیل غرض: نماز صحیح نمازی است که اثر آن حمل می‌شود و غرض اتیان صلاة با انجام آن حاصل می‌شود.

برای صحت معانی دیگری هم گفته‌اند ولی عمده همین چهار قول است.

مرحوم آخوند

ومنها: أن الظاهر أن الصحة عند الكلّ بمعنى واحد، وهو التمامية، وتفسيرها بإسقاط القضاء ـ كما عن الفقهاء ـ أو بموافقة الشريعة ـ كما عن المتكلمين ـ أو غير ذلك، إنّما هو بالمهم من لوازمها؛ لوضوح اختلافه بحسب اختلاف الأنظار، وهذا لا يوجب تعدَّد المعنى، كما لا يوجبه اختلافها بحسب الحالات من السفر، والحضر، والاختيار، والاضطرار إلى غير ذلك، كما لا يخفى.[1]

صحت به همان معنای اول است یعنی به معنای تمامیت و اگر عملی تام الاجزاء باشد صحیح است و الا فاسد است.

پس معانی دیگر صحت چه؟ لوازم و آثار بار شده بر مصداق صحیح است. اگر عمل صحیح خارجا واقع شد مصداق صحت در خارج وجود پیدا کرد موافق با امر است و امر به اعاده و قضا ندارد و اثر در آن عمل حاصل و مترتب است.

مرحوم حاج شیخ محقق اصفهانی در نهایة الدرایة مناقشه فرمودند:

لا إشكال في ذلك ، إلا أن حيثية إسقاط القضاء وموافقة الشريعة وغيرهما ، ليست من لوازم التمامية بالدقّة ، بل من الحيثيات التي يتمّ بها حقيقة التمامية ؛ حيث لا واقع للتمامية إلا التمامية من حيث إسقاط القضاء أو من حيث موافقة الأمر ، أو من حيث ترتب الأثر ، إلى غير ذلك ، واللازم ليس من متمّمات معنى ملزومه ، فتدبّر[2] .[3]

این سه معنای دیگر لازمه صحت نیست. این موارد لازمه معنای اول نیستند بلکه معنای اول مترتب بر این سه معناست و به تعبیر دیگر آن سه معنا منشأ انتزاع تمامیت هستند و مقوم تمامیت هستند و اگر عملی تمام باشد، این تمامیت مفهوم انتزاعی است و از آن سه معنا انتزاع می‌شود و آن سه معنا لازمه تمامیت و در طول آن نیستند بلکه امر بالعکس است. اول عملی باید امر به اعاده نداشته باشد و اثر داشته باشد و موافق با امر باشد تا بگوییم تام الاجزاء و الشرایط است.

این معانی سه گانه منشأ انتزاع تمامیت است و معنای اول در طول معانی ثلاثه است.

نقد آیت الله خویی بر محقق اصفهانی

و بما ذكرناه ظهر ضعف ما ذكره بعض المحققين الاعلام، من أنّ حيثية اسقاط القضاء و الاعادة و موافقة الشريعة ليست من لوازم التماميّة، بل من الحيثيات الّتي يتمّ بها حقيقة التمامية، حيث انّه لا واقع للتمامية الّا التمامية من حيث اسقاط القضاء، أو من حيث موافقة الامر، أو من حيث ترتّب الاثر.[4]

و وجه الضعف انّ اسقاط القضاء و الاعادة و موافقة الشريعة و غيرهما من الآثار انّما هي آثار للتمامية من حيث الاجزاء و الشرائط لا نفسها، ضرورة أنّ للمركّبات حقيقة و واقعية من الاجزاء و الشرائط مع قطع النظر عن الآثار و اللوازم. [5]

حق با صاحب کفایه است و این سه شیء از آثار و لوازم تمامیت هستند چون تمامیت در هر مرکبی با توجه به اجزاء و شرایطی است که در آن مرکب اخذ شده با قطع نظر از سقوط امر و بار شدن و ترتب اثر وقتی عمل تمام است یعنی اجزاء و شرایط را دارا است و کاری نداریم که امر به قضا و اعاده ساقط شده و یا نه و تام الاجزاء بودن یعنی عمل صحیح پس حق با صاحب کفایه است پس معنای صحیح تام الاجزاء و الشرایط است.

نقد مرحوم شهید صدر

مناقشه اول بر مرحوم آیت الله خویی

أنَّ التمامية من حيث الأجزاء والشرائط التي جعلها الأستاذ معنى للصحة ـ فضلاً عن تفسيرنا نحن ـ تكون الحيثيّات المتقدمة عن الاعلام مقومة لها وليست مجرّد لوازم شرعية للعمل الصحيح، لأنَّ تمامية عمل أو وجدانه للحيثية المطلوبة كلاهما أمر نسبي لا بدَّ من ملاحظتهما بالإضافة إلى جهة ومعنى، كسقوط الأمر أو موافقته أو حصول الغرض منه ليمكن انتزاع وصف الصحة أو الفساد للعمل بلحاظ ذلك، وإلا فكلّ شيء لو لوحظ بذاته كان تاماً وواجداً لأجزاء ذاته. ولعلَّ هذا مقصود المحقق الأصفهاني (قده) حينما ادّعى انَّ هذه الحيثيات ليست من لوازم التمامية فحسب بل ممَّا تتم بها حقيقة وبما أنَّ الجهة الملحوظة المطلوبة في العبادات ليست إلا ما ذكر من موافقة الأمر أو سقوط الإعادة والقضاء أو تحصيل الغرض العبادي وكلّ منها يعبّر عن حيثيّة مطلوبة في العمل العبادي، فالصحة والفساد في العبادة يكونان بالقياس إلى هذه الحيثيات لا محالة. [6]

با توجه به نکته‌ای است که در ذیل کلام ایشان بود و در ارتباط با مطلب ذیل کلامی ایشان است: آیت الله خویی فرمودند صحت مخصوص مرکبات است و تمامیت اجزاء و شرایط فرع بر وجود اجزاء و شرایط است. پس آیت الله خویی صحیح را در مرکبات تصویر فرمودند پس در بسائط صحت راه ندارد.

شهید صدر می‌فرمایند: صحت و فساد بخواهد در بسائط راه نداشته باشد خلاف وجدان و تبادر و فهم عرفی است ما صحت را بر بسائط هم بار می‌کنیم و این کلام و قضیه و فکر را صحیح میدانیم حال آنکه قضیه ممکن است بسیطه باشد و صحت در بسائط هم راه دارد.

بیان استاد: این قضیه و کلام هم مرکب است و بسیط قابل تصور است مثلاً می‌نویسیم اسطرلاب و نگارش‌ها متفاوت می‌شود و معلم می‌گوید این کلمه صحیح است و صحت در بسائط هم راه دارد.

مناقشه دوم شهید صدر

تمامیت اصلاً فی نفسه معقول نیست یعنی هر چیزی تام است فی نفسه، میگوییم تام الاجزاء و الشرایط نسبت به آن غرض و هدف مطلوب تمامیت معنا پیدا می‌کند. متعلق امر است و امر با آن ساقط می‌شود یا خیر و تمامیت امری نسبی است و عملی نسبت به فردی تام الاجزاء است و نسبت به دیگری تام نیست نماز قصر برای مسافر تام الاجزاء است و نسبت به حاضر تام الاجزاء نیست و حق با محقق اصفهانی است و تمامیت فی حد نفسه معقول نیست و فرع وجود معانی دیگر است و لازمه معانی دیگر است در ضمن تمامیت امری اضافی و نسبی است.

نقد کلام شهید صدر

اینکه آیت الله خویی قول اول را پذیرفتند معنای آن نفی اضافی بودن صحت به معنای تمامیت نیست و قبول دارند صحت به معنای تمامیت اضافی و نسبی است. اما اضافی بودن به معانی دیگر را قبول ندارند بلکه اضافی بودن را به تام الاجزاء و الشرایط بیان دارند.

مرحوم آخوند اضافی بودن را انکار نکردند و نزاع بین آخوند و آیت الله خویی و مرحوم محقق اصفهانی نزاع لفظی است، چون اضافی بودن را همه قبول دارند و نسبی بودن را و از جهت اینکه معنای صحیح معنای اول است و معانی دیگر لازمه اوست و یا معانی دیگر است که منشأ انتزاع معنای اول است اینجا نزاع لفظی نیست.

ما قول مرحوم آخوند و آیت الله خویی را اختیار کردیم: عمل صحیح تام الاجزاء و الشرایط است و بنده عرض می‌کنم امر اول باید مأمور به و متعلق داشته باشد پس باید اول متعلقی تصویر شود که امر به آن تعلق بگیرد و معانی بعد مترتب بر این موضوع هستند و اول متعلق باید لحاظ بشود و اگر متعلق مرکب است باید همه اجزاء آن باشد که به آن امر شود و رتبه در نظر گرفتن اجزاء و شرایط است و بعد امر آمده و سپس اطاعت می‌شود و سه معنای دیگر مطرح می‌شود پس علی الظاهر حق با مرحوم آخوند و آیت الله خویی است.

 


[3] . إشارة إلى أن اللازم إن كان من لوازم الوجود صح ما ذكر، وإن كان من لوازم الماهية فلا ؛ إذ لا منافاة في لازم الماهية وعارضها بين اللزوم وكونه محققا لها ؛ كالفصل بالإضافة إلى الجنس فإنه عرض خاص له مع أنّ تحصّل الجنس بتحصّله. ( منه عفي عنه ).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo