< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ / وضع / صحیح و اعم / تصویر جامع بنا بر قول اعمی

تصویر جامع بنابر قول به اعم

کلام ما در این بود که بنابر تصویر اعم از صحیح و فاسد آیا ما چه جامعی برای اعم از صحیح و فاسد می‌توانیم تصویر کنیم؟

تصویر جامع بنابر قول به اعم

وجه اول بیان شد که به محقق قمی منسوب بود: جامع خصوص ارکان است و اما بقیه اجزاء و شرایط دخالت در مأمور به دارند نه دخالت در مسمی.

وجه دوم که قول منسوب به مشهور است: جامع و موضوع له معظم الاجزاء است و جامع بیشتر اجزاء است و قابل سعه و ضیق است و مرادم از سعه و ضیق یعنی گاهی ممکن است در نماز 30 جزئی 20 جزء باشد و گاهی 30 جزء آن است و گاهی اجزاء آن تغییر می‌کنند.

محقق خراسانی بر این قول دو اشکال کردند:

اشکال اول

وفيه ما لا يخفى ، فإن التسمية بها حقيقة لا تدور مدارها ، ضرورة صدق الصلاة مع الإِخلال ببعض الأركان ، بل وعدم الصدق عليها مع الإِخلال بسائر الإِجزاء والشرائط عند الأعمي ، مع إنّه يلزم أن يكون الاستعمال فيما هو المأمور به ـ بأجزائه وشرائطه ـ مجازاً عنده ، وكان من باب إستعمال اللفظ الموضوع للجزء في الكلّ ، لا من باب إطلاق الكلّي على الفرد والجزئي ، كما هو واضح ، ولا يلتزم به القائل بالأعم ، فافهم.[1]

اگر وضع برای معظم اجزاء شده باشد اگر استعمال در تام الاجزاء و الشرایط شود منجر به مجازیت می‌شود چون لفظ موضوع له برای جزء در کل به کار رفته است و استعمال مجازی است و لایقول به احد و بخاطر این تالی فاسد ما به آن ملتزم نمی‌شویم.

اشکال دوم

وفيه ـ مضافاً إلى ما أورد على الأوّل أخيراً ـ إنّه عليه يتبادل ما هو المعتبر في المسمى ، فكان شيء واحد داخلاً فيه تارةً ، و خارجاً عنه أُخرى ، بل مردداً بين أن يكون هو الخارج أو غيره عند إجتماع تمام الإِجزاء ، وهو كما ترى ، سيمّا إذا لوحظ هذا مع ما عليه العبادات من الاختلاف الفاحش بحسب الحالات.[2]

اینکه گفتید موضوع له معظم الاجزاء است مراد شما مفهوم معظم الاجزاء است و یا مصداق معظم الاجزاء مراد شماست؟ اگر مفهوم مراد شماست که کسی نگفته صلاة یعنی معظم الاجزاء و روزه یعنی معظم الاجزاء. اگر مراد شما واقع معظم الاجزاء است تعین ندارد و به اختلاف حالات و افراد متغیر است و برای برخی معظم الاجزاء این اجزاء است و برای دیگری تغییر می‌کند. یعنی یک شیء داخل در مسمی گاهی هست و همان شیء گاهی داخل در حقیقت و مسمی نیست چون برای دیگری معظم الاجزاء او نیست.

بنده میگویم در حق یک نفر در حالتی جزء معظم الاجزاء است و در حالت دیگر جزء معظم الاجزاء نیست.

پس شیء واحد گاهی داخل و گاهی خارج از ماهیت است حتی اگر تمام اجزاء و شرایط هم وجود بگیرند باز هم تردید داریم کدام جزء داخل و کدام جزء خارج است و در تمام الاجزاء باید برخی اجزاء خارج شوند.

بنده عرض می‌کنم کسی که می‌گوید معظم الاجزاء نسبت به سایر اجزاء لابشرط است لذا مناقشه دوم مرحوم آخوند وارد نیست از جهت اشکال اول هم برای معظم الاجزاء لابشرط اگر باشد استعمال مجازی نیست و اشکالات مححقق خراسانی بر قول دوم وارد نیست.

قول سوم در جامع

ثالثها : أن يكون وضعها كوضع الأعلام الشخصية ك‌ ( زيد ) فكما لا يضر في التسمية فيها تبادل الحالات المختلفة من الصغر والكبر ، ونقص بعضٍ الإِجزاء وزيادته ، كذلك فيها.[3]

وضع الفاظ عبادات مانند اعلام شخصیه است وثل زید یعنی در تسمیه زید تبادل حالات مختلفه وی تغییری ایجاد نمی‌کند، صغیر و کبیر و صحیح و سقیم و بیدار و خواب بودنش در زید بودنش تغییری ایجاد نمی‌کند در عبادات هم اختلاف حالات در صدق اسم اثری ندارد.

در این قول مناقشه شده

بین ما نحن فیه و وضع اعلام شخصیه تفاوت است در اعلام شخصیه همیشه موضوع له در تمام حالات محفوظ است اما در باب عبادات خیر. موضوع له علم آن شخص است ولو عوارض او تغییر کند و شخص فردی ثابت است چون اسم و مسمی ثابت هستند. اما در عبادات اینگونه نیست چون مرکبات اعتباری ما نحن فیه به حسب حالات مختلف هستند فلذا ما چیزی به عنوان صلاة باید در نظر بگیریم که شامل تمام حالات و متفرقات نماز بشود. زید هیکل خارجی او موضوع له و مسمی است اما در ما نحن فیه مرکب اعتباری با تبادل حالات متغیر می‌شود پس اختلاف تبادل حالات در آن مؤثر است در حالی که در علم شخصی اختلاف و تبادل حالات مؤثر نیست.

این مناقشه تبیین بود، فرق نبود.

در ادامه برخی فرمودند وضع علم یا به ازاء وجود است و یا به ازاء شخص است، به ازاء شخص یعنی عنوانی که از ذات اخذ شده و وضع علم اگر خود شخص باشد یا مفهومش مراد است که وجدانا نیست و یا وضع علم واقع و مصداقش مراد است و میگوییم این شخص یا عوارض خارجیه دخیل در موضوع له آن است و یا نیست، اگر دخیل در موضوع نباشد یعنی صدق لفظ بر شخص مجاز می‌شود اما اگر بگوییم مراد شخص است و عوارض خارجیه دخیل در موضوع له است میگوییم چه مقدار از آنها دخیل است و دچار تردید می‌شویم.

هیچ وجود مطلقی هم غیر خدا نیست پس وجود معین است و اگر معین شد میگوییم مضاف الیه وجود چیست؟ و آن چیست مضاف الیهی است که مردد است پس موضوع له یا وجود است و یا شخص است، شخص باشد مناقشه و اگر وجود باشد هم دارای مناقشه است.

در همینجا برخی اینگونه خواستند توجیه کنند (وضع عبادات مثل اعلام است): موضوع له علم نفس متعلق به بدن است نفس هم ثابت است و بدن است که تغییر می‌کند و موضوع له نفس است که با تبدل حالات تغییر نمی‌کند و بدن تغییر می‌کند و این هم وضع اعلام شخصیه است. و بدن دخالتی در این جهت ندارد و آنچه معتبر با نفس است مطلق البدن است. و مطلق البدن متعلق نفس است البته مطلق البدن دخیل در موضوع له نیست. و این مطلق البدن قابل سعه و ضیق است.

محقق اصفهانی: این جهت ممکن است در اعلام باشد و در عبادات ممکن است بگوییم روح نماز موضوع له است و این روح نماز به این اجزاء و شرایط تعلق می‌گیرد و از این جهت مشکلی تولید نمی‌شود و این گفته شده و محقق اصفهانی هم تقریب فلسفی مفصلی برای این بیان کردند.

پاسخ

در الفاظ عبادات دقت‌های فلسفی نمی‌شود و به قول برخی، لان ذلک المعنی مما لم تدرکه افهام بعض الاعلام فکیف یلتفت اعم العوام ذهنا. این معنایی‌ است که برخی اعلام قابلیت درک ندارند توده مردم که جای خود دارند. در عین حال تشخص خاصی در اینجا هست و تشخص موضوع له اصلی است که تشخص به این اجزاء و شرایط خارجی است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo