< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

96/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اخبار من بلغ /برائت /اصول عملیه

خلاصه مباحث گذشته:

متن خلاصه ...

در باب اخبار من بلغ بین بزرگان اختلاف است که آیا استحباب نفس عمل ثابت میشود یا اینکه از اخبار معنای خاص که اتیان عمل به داعی ثواب یا به داعی بلوغ به امر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و این فعل استحبابش استفاده می شود نه مطلقا.

مطالبی از شیخ انصاری ره و صاحب کفایه و مرحوم میرزای نائینی عرض شد.

 

متن تقریر ...

نقد حاج شیخ ره بر مراتب استحباب مرحوم نائینی

در ادامه منتهی شدیم به نظر مرحوم محقق اصفهانی که به غالب فرمایشات اشکال داشتند و جهت اشکال که آخرین کلام، کلام مرحوم نائینی[1] بود که حمل بر مطلق و مقید در اینجا بر مراتب استحباب که در باب مستحبات چنین حملی دارند که با اینجا سازش ندارد چرا که چون علی تقدیر عمل استحباب دارد و علی تقدیر آخر اصلا مستحب نیست، این حرف را در جایی می شود زد که فعل در صورت اطلاق و تقیید استحبابش محرز باشد، لذا می توانیم بگوییم در فرض اطلاق مرتبه از مراتب را داراست و در فرض تقیید مرتبه اخری از استحباب داشته باشد اما در جایی که علی تقدیر اصلا استحباب نباشد بحث مراتب استحباب معنا ندارد لذا ضابطی که ایشان در باب مستحبات فرمودند در مورد بحث ما جاری و قابل تطبیق نیست.

و بعد یک اِن قلت و قلتُ را بیان فرمودند که خواستند و تفاوت شوند بین اتیان عمل به داعی امر محتمل و اتیان عمل به داعی ثواب محتمل و ما تا اینجا اینطور تعبیر می کردیم اگر داعی ثواب باشد در حقیقت داعی لازم شده چون ثواب لازمه وجود امر است و مکرر بیان می شد که جعل ثواب در حقیقت جعل امر است اما از باب کنایه یعنی جعل لازم شده و مراد جعل ملزوم است که عبارت از امر است.

تفاوت به این بود که اتیان عمل به داعی احتمال امر و یا به تعبیر ایشان [2] امر محتمل تارة با اطاعت می سازد و تارة با انقیاد و

در باب اتیان عمل به داعی ثواب همیشه طاعت و انقیاد راه ندارد و بر این اشکال کردند که همانطور که در فرض اول هر دو وجه محتمل است دراینجا هم هر دووجه محتمل است و این فهرست گذشته بود.

تحقیق در مقام: داعی امر و یا داعی ثواب

اشکال دوم مطرح شد که بیان کنیم فرمودند عمل به داعی ثواب محتمل در خارج بعد از روایات مطلقه دیگر معنا ندارد انقیاد پیدا شود و جهتش این است که داعی مطابق دارد که یا مطابق واقعی دارد اگر خبر ضعیف مطابق واقع باشد که ما نمی دانیم، یا اینکه مطابق به حسب ظاهر دارد که اگر مطابق با واقع نباشد اما مطابق اخبار من بلغ که هست لذا در ظرف ظاهر و به حسب ظاهر استحباب فعل برای ما ثابت می شود پس بنابراین بحث انقیاد که عمل ما هیچ مطابق در خارج نداشته باشد بنابر فرض دوم متصور نیست و بنابر فرض دوم هر دو تقدیر اطاعت است، تارة اطاعت واقعیه که خبر ضعیف مطابق واقع باشد و تارةً اطاعت ظاهریه اگر مخالف واقع باشد و بر طبق اخبار من بلغ اطاعت ظاهریه است، شبیه جعل حکم مماثل در باب حجیت خبر گفته می شد و ادله ظاهریه که بیان شد در آنجا این حکم یا به حسب واقع است، اگر دلیل اثبات حکم که با واقع منطبق باشد و واقعا همان باشد نه اینکه واقع را علی ما هو علیه منکشف کند گاهی مطابق واقع است و گاهی مخالف که به حسب ظاهر حجیت ثابت میشود، پس ما عمل بر طبق حجت کردیم یا حجیت واقعیه و یا حجت ظاهریه در اینجا هم همینطور، ولی عمده اشکال این است که عمل را به داعی ثواب محتمل می آوریم بحث داریم؛ آیا مشکل این است که به داعی ثواب باشد یا به داعی امر؟ یا اینکه بحث موضوعی که در این اخبار مطلقه به عنوان اخبار من بلغ می گوییم موضوع که وارد شده است چیست؟ موضوع این ثواب موعود که علی تقدیر ثابت است به منزله حکم میشود، آیا می توانیم مقید به آن ثواب کنیم در مرتبه موضوعیت؟ که مکرر عرض شد نمی شود اگر اتیان عمل به داعی ثواب باشد یعنی در این موضوع این اخبار ثواب اخذ شود، حال اینکه عرض شد محال است اخذ ثواب محتمل در نفس موضوع چون مرتبه موضوعیت متقدم است بر مرتبه ثواب وثواب زمانی است که عمل اتیان شود و پس از اتیان عمل است که ثواب می آید؛ اول موضوع است به وجود ذهنی بعد حکم مترتب می شود پس اگر مکلف عمل کرد ثواب بر عمل او مترتب میشود چیزی که متاخر است از عمل مکلف چطور در موضوع حکمی که مکلف عمل می کند اخذ می شود؟

پس بنابراین اینکه گفته می شود ثواب بر عمل ماتی به مترتب شود به داعی محقق، در فرض اتیان عمل به داعی ثواب که داعی محقق علی کل تقدیر است که اگر داعی را امر محتمل قرار دهید که داعی علی تقدیر محقق است نه علی کل تقدیر است که بحث انقیاد را خارج کردید امکان ندارد و متوقف است بر یک امر محال و آن اخذ ما هو متاخر برتبتین و این محال است.

حق در مقام عدم ارشادیت اخبار من بلغ

پس اگر اخبار من بلغ هم نبود نمی توانستیم اخذ کنیم چون چیزی که متاخر است نمیشود موضوع حکم قرار بگیرد، و شما باب انقیاد را مسدود کردید و مبنا را هم قبول ندارید وباب اطاعت را که متوقف بر امر محال شد، لذا می فرمایند حق در مقام حمل این اخبار من بلغ بر امر ارشادی که ارشاد بر ثواب انقیاد باشد درست نیست، جهتش ثوابی که ممکن است ارشاد شود این ثواب باید ثبوت داشته باشد و قاعده ارشاد این است که یک امری که ثابت است ممکن است انسان به آن راه نداشته باشد، شارع انسان را متنبه می کند و در باب اوامر ارشادی شارع تصرف نمی کند و به اصطلاح چیزی نمیاورد فقط آگاهی می دهد که اگر این کار را انجام دادی این ثواب نصیبت می شود همانطور که عقل که مرشد است هم تصرف نمی کند و چیزی کم وزیاد نمی کند؛ آیا لسان اخبار من بلغ این است؟ این حرف نشان کم دقتی است، لسان اخبار می خواهد چیزی را جعل کند و می خواهد ثواب جعل کند و لو در خارج نباشد و ارشاد نیست

این اوامر هیچ دخل و تصرفی در واقع و تکوین نمی کند فقط جنبه تنبیهی دارد در حالی که لسان اخبار من بلغ اگر عمل کردید به خبر ضعیف ثواب داده می شود و این جعل ثواب در فرض عدم مطابقت است و این اخبار ظرفی که امر نباشد را روشن می کند و می گویو ثواب هست و نگران نباش چه مطابق واقع باشد و چه نباشد و همین باعث شده که برخی مثل شیخ انصاری قائل شوند که لسان این اخبار برای تفضل است که می آید که تفضل در جایی است که چیزی را اثبات کند و اگر چیزی ثابت نشود بحث تفضل نیست و خوب فرمودند که از این اخبار ممحض در ارشادیت نیست بلکه یک چیزی را می خواهد به مکلف عطاء کند، پس بنابر این چون مفاد این اخبار صرف ارشاد نیست و بلکه صریح در جعل ثواب است لذا حمل بر ارشاد معنا ندارد و اوامر ارشادیه متفرع بر اصل ثبوت مرشد الیه است.

در باب حکم عقل تعبیر می کنند عقل تحسین و تقبیح دارد اما در لسان شارع مدح شارع به عنوان ثواب است در جایی گه ارشاد باشد ویا ذم شارع به عنوان عقاب است در جایی که ارشاد باشد لکن این در جایی است که اصل ثواب و عقاب ثابت باشد و شارع غیر از ارشاد چیزی نباشد نه اینکه شارع ثواب را درست کند اما اگر از لسان استفاده اصل ثواب کردیم نمی توانیم حمل بر ارشاد کنیم و ما نحن فیه از این قبیل است چون در فرض عدم مطابقت خبر ضعیف با واقع جعل ثواب است و این کشف از اینکه پس لسان این روایات جعل ثواب است نه صرف ارشاد به ثواب ثابت.

وعد به ثواب خاص که برخی اشکال کردند که اگر بحث ارشاد است چرا تعبیر به ثواب می آید مثل سائر عقلا شارع باید مشی کند و تحسین کند و در مورد عقاب تقبیح کند و نه اینکه تعبیر به ثواب و عقاب کند این وعد به ثواب ارشاد نیست چرا که وقتی شارع به عنوان رئیس عقلا تعبیر به ثواب می کنند دیگر عقلا هم به تبع رئیس باید تعبیر به ثواب کنند و حال آنکه آنها بحث حسن و قبح را دارند و نه بحث ثواب، پس اینکه شارع بحث ثواب را آورده ترغیب در فعل خاص مثل اخبار ضعیفه در مستحبات در اینجا یک غرض مولوی دارد نه جنبه ارشادی فقط که این فعل مستحب یعنی این لسان برای این است که اعتنای به مستحبات شود و اگر بنا شود در باب مستحبات فقط به خبر صحیح اعلایی وجود داشته باشد اعتنا شود، دائره مستحبات کم می شود چون در باب مستحبات حکم الزامی نبوده لذا اهتمام به نقل آنها نداشته اند چنانکه به حرام و واجب داشته اند و لذا در باب مستحبات خبر صحیح کم است و غالبا با اخبار آحاد است و اگر قرار باشد فقط به اخبار صحیح باشد دائره مستحبات خیلی محدود می شود با اینکه در بین اینها بسیاری که واقعا از مستحبات است و شارع علم به این دارد، این بیان کلی را دارد که شما در باب مستحب دنبال روایت صحیحیه نباشید خبر ضعیف را هم اعتنا کنید که اگر در واقع نباشد من شارع جعل ثواب می کنم و جعل ثواب است و عنوان ارشاد نیست

پس در مورادی که خبر ضعیف قائم شد اگر مطابق واقع باشد همان ثواب برای اوست و اگر غیر مطابق باشد شارع ثواب موعود را عطا می فرماید و جعل مولوی می فرماید و بحث ارشاد نیست و در باب ارشاد لازم نیست جعل علی کل تقدیر باشد که مطابق باشد جعل نیست و اگر مطابق نباشد جعل ثواب است.

محبوبیت فعلی که وعده ثواب به او داده شده است تارة مفروض الثبوت است مثل مواردی که واجبات ثوابی معین شده و مستحبات که علم داریم ثواب معین شده و اخری غیر مفروض الثبوت است یعنی ثبوت او برای ما مسلم نیست ما ثبوت محبوبیت او را از ناحیه اخبار من بلغ ثواب کشف می کنیم که کشف و جعل ملزوم از ناحیه جعل لازم است وجعل محبوبیت است از ناحیه جعل ثواب که بنابراین در باب اخبار من بلغ جعل است نه بحث ارشاد .

مثل اخبار من بلغ مثل ادله ای است که در ظرف ظاهر برای ما شیئ را حجت می کند و اخبار من بلغ برای مکلف حجت است و مستند عمل او می شود نه خبر ضعیف مثل خبر واحد اعتبار ندارد و دلیل قائم شده به عتبار او و ما به خبر واحد عمل می کنیم ولی نه عنوان خبر واحد بلکه به دلیل خبر واحد اعتماد می کنیم و اینجا هم به دلیل خبر ضعیف اعتماد می کنیم و با او معامله به مثل حجت و می اید که مرحوم حاج شیخ ره که مثل اخبار من بلغ مثل آن ادله ای است که جعل حکم مماثل می کند بنابر مبنای کسانیکه قائل به جعل حکم مماثل هستند چون لسان اخبار من بلغ هم لسان جعل است.

آیا اخبار من بلغ متضمن تفضل است

اما فرمایش شیخ انصاری ره در رساله برائت در رسائل فرمودند[3] اخبار من بلغ تفضل است در زمینه ای که عمل به حسب واقع ملاک استحباب را ندارد و اشکال در این است که مسلک امامیه رضوان الله علیهم احکام بر اساس ملاکات واقعی و نفس الامری است و در جایی که خبر مطابق واقع نباشد یعنی که ملاک استحباب را ندارد و ثواب معنا ندارد ولذا شبهه تصویب می آید ولی اینجا بحث رجاء و رسیدن به اوست و در موردی که انسان عمل را رجاءً انجام دهد تصویب نیست اما کلام در این است که ثواب چطور می آید؟ چون ثواب در واقع نیست و این با مسلک کسانی می سازد که احکام تابع ملاک نباشد و آنچه از شارع رسید ملاک دارد که چطور می شود این را جمع کرد؟ فرمودند چون جعل است و از طرفی هم غیر مطابق است علی تقدیر با واقع است این دو را جمع کنیم می گوییم در فرض عدم مطابقت که اینجا تفضل خداوند است و در جایی که مطابق با واقع نیست تفضل نیست و آنجایی که مطابق با واقع نیست تفضل است، مرحوم حاج شیخ ره [4] می فرماید همه اش تفضل است ( و کل نِعَمهِ تفضّلٌ و ابتداء ) چون لا حول و لا قوة الا بالله و صل الله علی محمد و آل محمد


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo