< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سیدمحمدرضا حسینی آملی

98/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبیهات الاحتیاط/ اصول العملیة

-فرق مرکب اعتباری و حقیقی[1]

می فرمایند: ترکیب در مرکبات اعتباریه، اعتباری است. بر خلاف ترکیب در عالَم تکوین که ترکیب حقیقی است. پس ترکیب اعتباری وابسته به من بیده الاعتبار هست که چگونه اعتبار کند. لذا چون امر اعتباری هست منوط به اعتبار فاعل و اراده فاعل هست. یعنی من بیده الاعتبار هست که تصمیم می گیرد این شیء را مرکب قرار بدهد.

معنای رفع ید یعنی این که در این امر اعتباری آنی که به عنوان جزء بودن اعتباراً، صرف نظر از جزئیت او می شود و چیزی که به عنوان بدل و جایگزین او قرار می گیرد او را اعتبار می کند به عنوان جزء. پس اصل ماهیت مرکب اعتباری چون به اعتبار بستگی دارد، قهراً جزئیت هم جزئیت اعتباریه می شود.پس رفع ید در مرکبات اعتباریه نازل منزله هدم بناء و اسقاط در مرکبات حقیقیه است.

اشکال مرحوم حاج شیخ رض تحت عنوان ربما یقال بیان می کنند. مرکب به طور کلی متألف هست از 2 جزء که بین آن 2 جزء نسبت به یکدیگر احتیاج تکوینی است، یعنی احدهما نسبت به دیگری جنبه بالقوه پیدا می کند و دیگری به عنوان ما به الفعل در آن مرکب باشد و بعد از ترکیب یک فعلیت بیشتر نیست. چون اگر اجزاء خودش فعلیت تامه داشته باشند، هر فعلیتی طارد فعلیت دیگری است نه این که جزء فعلیت دیگر بشود. در مرکبات حقیقیه در عالم طبیعت که مرکب از ماده و صورت است ماده جنبه بالقوه شیء هست و صورت جنبه فعلیت شیء هست. لذا می فرمایند: لا محاله ماده و صورت وحدت حقیقیه دارند. چون یکی مبهم محض هست که ماده باشد، دیگری فعلیت محضه هست که صورت باشد. یعنی در حقیقت یک شیء هستند، اما عقل هست که به تحلیل می گوید این یک جزء به عنوان ماده دارد، یک جزء به عنوان صورت.

اما نقطه مقابل او این است که مرکب متألف از دو یا چند جزء باشد که هر جزئی دارای فعلیت خاص خودش هست و قهراً اگر هر کدام دارای فعلیتی هستند، هر فعلیتی طارد فعلیت دیگری است. لذا در باب مرکبات اعتباریه، اجزاء با هم فعلیت مستقله ای دارند. هر جزئی فعلیت خاص خودش را دارد. قهراً وقتی فعلیت هر جزئی برای خودش هست، دیگر تألیف و ترکیب حقیقی معقول نیست، چرا؟ برای خاطر این که او فعلیت خودش را رها نمی کند. قهراً اتحاد و ترکیب به حسب امر خارج از ذات اجزاء است، که به لحاظ آن امر آخَر می گوییم این ها مرکب هستند.

مثلاً به اعتبار غرض می شود بگوییم این ها یک حقیقت اند. یعنی اشتراک در غرض دارند. یا اشتراک در اثر داشته باشند. لذا می فرمایند: جزئیت بالذات در این جا نیست بالعرض هست. وحدت هم بالذات نیست وحدت بالعرض، پس ترکب بالذات نیست، ترکب هم بالعرض هست. پس وحدت وحدت عرضی است، چه این که ترکیب هم ترکیب عرضی است، و جزئیت جزئیت عرضیه.

پس واحد بالحقیقه در باب مرکبات اعتباریه غرض هست. به واسطه وحدت غرض، این اموری که مشترک هستند در آن غرض، متحد می شوند. طلاب یک مدرسه که غرضشان تحصیل علم هست را یک جمع می گویند. این ها وحدت در غرض دارند. غرض امری هست وراء وجود شخصی آنها. پس معنای این که ترکیب اعتباری باشد، وحدت اعتباری باشد، جزئیت اعتباری باشد روشن شد.

0.0.1- -مرکب شرعی ترکیب اعتباری دارد

معنایش ترکیب اعتباری این است که یا غرض واحد است به تبع آن غرض واحد این ها مرکب اعتباری شده اند یا لحاظ واحد است یا امر واحد هست که روی مجموع رفته است. نه این که شیء ای را که وقتی جزئی از شیء ای اعتبار کنند، جزئیت ترکیب اعتباری باشد، کما توهمه کثیر من الاصولیین. بسیاری از اصولیین وقتی صحبت از جزئیت اعتباریه می شود این چنین توهم کرده اند که شارع این را به عنوان جزء برای مرکب لحاظ کرده است.

نه، نیازی به این معنا نیست. اگر لحاظ واحد یا امر واحد روی مجموع رفت یا اگر غرض واحدی بر عملی مترتب شد در شریعت، امور متعدده ای که هستند هر یک از آنها را به عنوان جزء در نظر می گیریم. لذا می فرمایند: معنای اعتباری بودن ترکیب این نیست که شیء را جزء از شیء دیگر اعتبار کنند که این مناط جزئیت برای مرکب باشد. خیر اعتبار جزء لازم نیست. بلکه به عنوان مرکب واحد لحاظاً یا امراً یا غرضاً محقق شد، خود به خود جزئیت برای اجزاء محقق هست، اعتبار آخَری لازم نیست.

معنای جعل مرکب یا اختراع مرکب یا احداث مرکب شرعاً، غیر از این که مرکب را در حیز طلب قرار بدهیم شرعاً چیز دیگری نیست. لذا بعد آنکه شارع صلاة را به عنوان مجموعه ای مقولات تحت طلب واحد قرار داده است به عنوان صلوا، یا حج، جعل تشریعی و طلب تشریعی و مرکب تشریعی و اعتباری است.

این جعل تکوینی قائم به خود مصلی است. لذا ایجاد رکوع و سجده ربطی به شارع ندارد. شارع که در عالم اعتبار امر را برده است روی صلاة، صلاة وجود پیدا کرده است، به عنوان یک ماهیت مخترعه شرعیه، و یک مرکب اعتباری شرعی. اما وجود در خارجش وابسته است به آقای مکلف. مکلف هست که شروع می کند به نماز از نیت و تکبیرة الاحرام تا سلامی که خارج از صلاة می شود. پس شارع در حقیقت جاعل الحکم هست نه جاعل الفعل. جاعل الفعل در حقیقت مکلف هست. لذا می گویند آنچه را مکلف انجام می دهد در حقیقت ظرف امتثال هست، و امتثال موجب این می شود که دیگر حکمی برای این مکلف نماند. خروج از تکلیف هست، نه ورود تکلیف یا تحقق تکلیف. تحقق تکلیف از ناحیه مولا و شارع هست، خروج از تکلیف به وسیله امتثال یا عصیان از ناحیه مکلف هست. همانطوری که تکلیف بالامتثال ساقط می شود، بالعصیان هم ساقط می شود. امتثال و عصیان هر 2 از ناحیه مکلف هست که تحقق پیدا می کند. این حقیقت مرکب اعتباری و حقیقت مرکب حقیقی. پس معنای جزئیت اعتباریه در این جا روشن شد.

اگر جزئیت جزء نیازی به اعتبار ندارد بلکه همان وحدت در طلب کفایت می کند برای انتزاع جزئیت، نسبت به اشیائی که آنها دخیل در غرض اند یا در لحاظ به لحاظ واحد ملحوظ شده اند یا به امر واحد مأمورٌ به شده اند، دیگر نیازی به جعل آخَری به عنوان جعل جزئیت ندارد.

همانطور که در این جا وحدت در لحاظ یا غرض یا امر، موجب تشکیل مرکب اعتباری می شود و انتزاع جزئیت برای اجزاء مرکب. کذلک در تکوین شارع به عنوان مکوِّن الامور به جعل واحد جسم را جعل می کند، نه این که ماده جعل مستقلی داشته باشد و صورت جعل آخَر مستقلی داشته باشد. نه هر 2 به جعل واحد جعل می شوند، و در حقیقت جعل صورت، جعل همان ماده هم هست. چون ماده امری است که مبهم هست و این جا باید تعبیر بکنیم بلا فعلیت هست، اگر فعلیت داشته باشد معنا ندارد که با صورت جمع بشود. در باب جمع بین فعلیات، ترکیب می شود به لحاظ امر خارج از ذاتشان، لذا انضام معنا دارد اما اتحاد یا وحدت در آنجا معقول نیست. و صلی الله علی محمد و آله


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo