< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

1402/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/علوم قرآن/

 

موضوع بحث آن سلسله آياتي است که ذات اقدس الهي مي‌فرمايد که اموری هست که اگر وحي الهي نبود و اگر راهنمايي خدا نبود شما هيچ راهي نداشتيد تا به آنها دسترسي پيدا کنيد. يکي از آن مسائل اين است که فرشته‌ها با ما هستند با ما کار دارند و ما را اداره می‌کنند تا آن هدف نهايي. اگرچه اصل حضور فرشته‌ها را قرآن کريم به صورت کلي بيان فرمود: ﴿وَ الْمُدَبِّراتِ أَمْراً﴾[1] که اينها فرشته‌هايي هستند که تدبير عالم به اذن خدا در اختيار آنهاست؛ اما درباره انسان از انعقاد نطفه که چه فرشته‌اي دخيل است و چه فرشته‌اي دخيل نيست، کيفيت تولد انسان‌ها از باطن به ظاهر به وسيله فرشته‌ها، آگاهي فرشته‌ها از اينکه در بطن مادر اين کودک در چه حالت است، اينها را ذکر مي‌کنند که بخشي از اينها به روايات مربوط است.

اين فرشته‌ها با انسان هستند تا او به پايان جزاي خود برسد حالا يا بهشت است يا جهنم. اين را در چند بخش قرآن کريم ذکر فرمود. حالا مسئله ارزاق و اينها که فرشته‌ها واسطه در رزق‌اند، حسابش محفوظ است. هر انساني دو مراقب و مواظب دارد که هر حرفي که مي‌زند و هر کاري که مي‌کند اينها يادداشت مي‌کنند اين بخش ديگر است؛ ممکن نيست چيزي از قلم اينها بيفتد.

بخش دوم اين است که جمع‌بندي اين خاطرات و عقايد و اخلاق و اعمال در هنگام مرگ ظهور مي‌کند. کسي که تبهکار بود وقتی مي‌خواهد بميرد، فرشته‌هايي هستند که محکم به صورت و پشت او مي‌زنند که اين را از دنيا خارج کنند که ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾[2] [3] اين بيچاره در حال جان کَندن، گذشته از آن بيماري، اين ضرب را و اين فشار را بايد تحمل بکند ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾.

بعد از اينکه وارد صحنه قيامت شدند دوباره دو گروه از فرشته‌ها همراه اينها هستند که ﴿سائِقٌ وَ شَهيد﴾[4] کسي شاهد اينهاست و کسي هم اينها را به طرف مقصدشان سوق مي‌دهد. اگر اين انسان، وارسته باشد اينها شهادت به صدق دارند و او را بدرقه مي‌کنند پشت سر هستند اما او را بدرقه مي‌کنند به طرف بهشت که با جلال و شکوه وارد بهشت مي‌شود، چه اينکه فرشته‌هايي که خدمه بهشت‌اند به استقبال او مي‌آيند و اگر تبهکار باشد فرشته‌هايي هستند که سائق‌اند و از پشت سر مثل اينکه گوسفندان را هِي مي‌کنند، اينها را به طرف جهنم هِي مي‌کنند. اين سائق در قبال قائد است؛ قائد از جلو مي‌راند و سائق از پشت سر سوق مي‌دهد. اين واژه هم درباره مؤمن هست هم درباره کافر؛ درباره مؤمن که هست يعني فرشته‌هايي هستند که مؤمن را بدرقه مي‌کنند و پشت سر او هستند تا بهشت و درباره کافر که هست فرشته‌هايي هستند که اين را هِي مي‌کنند مثل گوسفند به طرف جهنم.

حالا اين چند بخش بخشي مربوط به ميلاد است که در روايات مشخص است، يک بخش مربوط به رقيب و عتيد است که با هر کسي در هر قول و فعلي حضور دارند، بخشي اين است که نتايج اعمال را در زمان حيات به آنها مي‌رسانند و بخشی اين است که همان‌ طوري که نسبت به پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرشته‌هايي هستند که مرتّب صلوات مي‌فرستند: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ﴾[5] در همان سوره مبارکه «احزاب» هست که ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ﴾[6] يعني فرشته‌ها همان ‌طوري که بر پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) صلوات مي‌فرستند در مرحله نازله‌اش بر مؤمنين هم صلوات مي‌فرستند.

بخش ديگري هم در هنگام مرگ است که دو گروه مي‌شوند يا ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾ يا با روح و ريحان او را از دنيا مي‌برند. در جريان محکمه و بهشت هم سائق و شهيد هستند يعنی شهادت مي‌دهند نسبت به کارهاي خير او و او را تا بهشت بدرقه مي‌کنند و گروه ديگري هم هستند که به گناه او شهادت مي‌دهند و او را به طرف جهنم هِي مي‌کنند. اين پنج شش بخش، در حقيقت پنج شش فصل را در قرآن کريم مشخص کردند که حالا به تدريج مي‌خوانيم.

بخش اول مربوط به مسئله رقيب و عتيد است که هر انساني که حرف مي‌زند فرشته‌هايي هستند که مراقب او هستند تا چيزي از او فوت نشود؛ آيه هفدهم و هجدهم سوره مبارکه «ق» اين است: ﴿إِذْ يَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمَالِ قَعِيد﴾ کاملاً نشسته‌اند و منتظرند ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْه ‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾ نه اينکه يکي که طرف راست است رقيب باشد ديگري عتيد، نه، دو نفر هستند يکي در طرف راست است که اين طرف راست هم رقيب است هم عتيد و يکي در طرف چپ است که اين يکي هم، هم رقيب است هم عتيد. منظور از چپ و راست، همان حسنه و سيئه است.

فرمود: ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْه ‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾؛ رقيب يعني مراقب[7] عتيد يعني آماده[8] . رقيب را چرا رقيب مي‌گويند؟ براي اينکه گردن مي‌کشد و رقبه مي‌کشد. اينکه مي‌گويند سرکشي کردند، سر را بالا آورده، براي اينکه اگر سر پايين باشد، اين ديگر نمي‌بيند که چه کسي تقلب کرده و چه کسي تقلب نکرده است؛ منظور اين است که يعني مواظب باشد کاملاً نگاه بکند. اينهايي که در امتحانات هستند مي‌گويند سرکشي کرده است يعنی سرش را بلند کرده آماده کرده که خوب ببيند، اين را مي‌گويند سرکشي کردن. مراقب را مراقب مي‌گويند براي اينکه گردن‌ بلند می‌کند که درست ببيند، اين را مي‌گويند رقيب؛ تا گردن نکشد و سرکشي نکند، رقيب نيست. يک وقت است که ممکن است که فرد خيلي آماده نباشد يادش برود، مي‌گويند نه، اين فرشته، عتيد است مستعد است آماده است هيچ وقت خوابش نمي‌برد و غفلت ندارد: ﴿‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾، لذا هيچ حسنه‌اي فوت نمي‌شود هيچ سيئه‌اي هم فوت نمي‌شود. ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْه﴾ يعنی «لدی القول»، ﴿‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾؛ اگر حسنه‌اي انجام داد فرشته‌اي که مراقب است و مستعد، ضبط مي‌کند و اگر خداي ناکرده سيئه‌اي مرتکب شد گناهي مرتکب شد فرشته‌اي هست که ﴿‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾ و ضبط می‌کند.

 

پرسش: وجه بيان قول در اينجا چيست يعنی فعل را شامل نمی‌شود؟

پاسخ: چرا می‌شود؛ مثل اينکه مي‌گوييم هر کاري که از دست تو برآمده تو مسئولی، در حالی که کاری که با چشم هم باشد انسان مسئول است کاری که با زبان باشد هم مسئول است؛ اين را به اشهر اعضا نسبت مي‌دهند می‌گويند دست! مي‌گويند مال مردم را خورده، با اينکه خوردن در کار نبود بلکه مثلاً فرش او را گرفته و زير پا گذاشته؛ مي‌گويند: ﴿لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ﴾[9] چون مهم‌ترين مصرف، اکل است مي‌گويند مال مردم را خورده! با اينکه فرش خوراکي نيست فرش را غصب کرده زير پا گذاشته است اما مي‌گويند مال مردم را خورده، چون مهم‌ترين تصرف، اکل است.

 

پرسش: منظور اين است که هر دو فرشته هم رقيب هستند هم عتيد؟

پاسخ: بله اين چپ و راست ندارد؛ يک وقت انسان با دست راست گناه مي‌کند با دست چپ حسنه دارد يعني هر کاري خيری انجام مي‌دهد اين فرشته مي‌نويسد چه با دست راست چه با دست چپ و هر کار شرّي که بکند آن فرشته مي‌نويسد چه با دست راست چه با دست چپ.

 

پرسش: علت دو تا بودن چيست؟

پاسخ: جدا بودن حسنات از سيئات است.

 

پرسش: يکي حسنات است يکي سيئات؟

پاسخ: بله.

 

حسنه چه با دست راست باشد چه با دست چپ، اين فرشته مي‌نويسد و سيئه هم چه با دست راست باشد چه با دست چپ، آن فرشته مي‌نويسد. اين يکي دفتر سيئات دارد آن يکي دفتر حسنات دارد. ﴿ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْه ‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾ نه «رقيب و عتيد»! که دو تا باشند. هر قولي که انجام مي‌دهد کسي که ﴿‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾ يعني رقبه مي‌کشد و آماده هم است ثبت می‌کند؛ نه اينکه خوابش ببرد يا خسته بشود و نه اينکه همان ‌جا نشسته باشد نگاه بکند، اين ‌طور نيست بلکه رقبه مي‌کشد مراقب است، به اصطلاح سرکشي مي‌کند.

اينها چه کار مي‌کنند؟ اينها نتيجه عمر آنها را مشخص مي‌کنند. در سوره مبارکه «احزاب» فرمود اينها قدم به قدم طبق نتيجه آن کتابتشان رفتار مي‌کنند. آيه معروف صلوات در سوره «احزاب» هست که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾؛ در همان سوره مبارکه «احزاب»، با تفاوتی، نسبت به مؤمنين هم همين را دارد. در سوره مبارکه «احزاب» آيه 56 نسبت به وجود مبارک پيغمبر آمده است که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً﴾؛ ملائکه بر پيغمبر صلوات مي‌فرستند؛ اين آيه معروفی است که در سوره مبارکه «احزاب» هست.

در همان سوره مبارکه «احزاب» آيه 43 فرمود: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾؛ خدا بر شما صلوات مي‌فرستد ملائکه خدا هم بر شما صلوات مي‌فرستند. ملائکه براي چه کسي صلوات مي‌فرستند؟ براي آنها که حسنات دارند. بنابراين اين ‌طور نيست که صلوات مخصوص بر پيغمبر باشد و اين‌ طور نيست که ملائکه فقط بر پيغمبر صلوات بفرستند بلکه ملائکه بر مؤمنين هم صلوات مي‌فرستند: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾.

اين اخراج دو قسم است؛ در آية الکرسي دارد که ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾؛[10] اين «اخراج» يک تعبير عرفي هم دارد، اخراج معنايش اين نيست که کساني که در جهنم‌اند را از جهنم بيرون مي‌آورند. اگر جايي مأمن باشد جايي حرم باشد حريم باشد که هر کسي را راه ندهند، به برخی افرادي که مي‌خواهند به آنجا بروند، مي‌گويند نرويد که بيرون مي‌کنند! اين «نرويد که بيرون مي‌کنند» معنايش اين نيست که اول شما را راه مي‌دهند بعد بيرون مي‌کنند بلکه يعني راه نمي‌دهند.

اينکه دارد: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾ معنايش اين نيست که اولياي الهي در ظلمت‌اند و خدا اينها را از ظلمت بيرون مي‌آورد، بلکه اين دفع است نه رفع يعني نمي‌گذارد اينها وارد ظلمت شوند. اين تعبيرِ عرفي هم است، اين صنعت محاوره و حرف زدن به لسان قوم همين است؛ مي‌گوييم آقا نرويد که بيرون مي‌کنند! اين «نرويد بيرون مي‌کنند» معنايش اين است که راه نمي‌دهند نه اينکه اول شما را راه مي‌دهند بعد وقتي رفتيد بيرون مي‌کنند. اينکه فرمود: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾ يعني اگر کسي جزء اولياي الهي شد ذات اقدس الهي نمي‌گذارد که او بيفتد، نمي‌گذارد که او گرفتار بشود.

اينجا هم دارد: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾؛ شما را از ظلمت بيرون مي‌آورد يعني نمي‌گذارد که شما در ظلمت بيفتيد. خود ذات اقدس الهی صلوات مي‌فرستد و نيز فرشتگاني که تحت تدبير الهي‌اند صلوات مي‌فرستند. آيه قبلي مربوط به پيغمبر بود که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾، اينجا هم مربوط به مؤمنين است که ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ﴾؛ اين مي‌شود عظمت و جلال يک مؤمن.

خواجه نصير، وقتي که اسم سيد مرتضي را در درس مي‌برد و براي شاگردان خودش مي‌خواست مطلبي را از سيد مرتضي نقل کند مي‌گفت: «صلوات الله عليه»! بعد وقتی شاگردها تعجب مي‌کردند که چگونه خواجه نصير بر سيد مرتضي صلوات مي‌فرستد، براي رفع تعجب شاگردها مي‌فرمود: «کيف لا يصلي علي المرتضي»؛ کسي که واقعاً مرتضي است، دين او عقيده او مذهب او مورد رضايت الهي است چگونه مشمول صلوات نباشد! همين آيه سوره مبارکه «احزاب» است که دارد: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ﴾؛ اين کم مقامي نيست که خدا بر فلان شخص صلوات بفرستد يا ملائکه خدا بر فلان شخص صلوات بفرستند! ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ﴾.

البته بين دو آيه فرق است؛ يک وقت است که ذات اقدس الهي گذشته از آن محبت خاص، با جلال و شکوه آن محبت را ابراز مي‌کند مثل اينکه آقايي که تازه وارد شهر شد، کسی بخواهد با دوستان و هيئت و رفقاي خود دسته‌جمعي بروند به ديدار او، اين با جلال و شکوه پذيرايي کردن است؛ يک وقت هم است که خودش تنها مي‌رود ديگران تنها مي‌روند. صلوات فرستادن بر پيغمبر، با جلال و شکوه است که ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾؛ يعنی هنوز خبر نيامده، مبتدا معطوفي دارد، ﴿إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ﴾؛ اما درباره مؤمنين جمله را کاملاً جدا مي‌کند: ﴿هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ﴾، تمام شد، ﴿وَ مَلائِكَتُهُ﴾؛ اين جمله ديگر است يعني «و ملائکته يصلون عليکم». آن جلال و شکوهي که برای پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است را درباره مؤمنين اعمال نکرد.

به هر تقدير اين آيه سوره مبارکه «احزاب» نشانه اين است که اگر آن ﴿‌رَقيبٌ عَتيدٌ﴾ کارنامه خوبي به ذات اقدس الهي، ارائه بدهند، خدا بر آنها صلوات مي‌فرستد، آن وقت اين فرد هيچ وقت در زندگي نمي‌ماند و اين طور نيست که فراز و نشيب زندگي او را گرفتار کند.

حالا مي‌رسيم به مسئله هنگام درگذشت و مردن. در هنگام مردن دو گروه‌اند: آن کسی که مؤمن بود و مشمول صلوات بود، جان کَندش در کمال جلال و شکوه است و آن کسی که ـ خداي ناکرده ـ بيراهه مي‌رفت، جان کَندن او در نهايت درد و رنج است. درباره آنهايي که به خوبي زندگي کردند و حسنات داشتند در سوره مبارکه «نحل» آيه 32 اين چنين آمده: ﴿الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ﴾؛ کساني که طيب و طاهر هستند وقتی فرشته‌ها مي‌آيند تا روحشان را قبض بکنند، ﴿يَقُولُونَ﴾ اين فرشته‌ها که در حال احتضار او مي‌آيند مي‌گويند: ﴿سَلامٌ عَلَيْكُمْ﴾؛ به اين مؤمنين سلام مي‌کنند، بعد مي‌گويند: ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّة بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُون‌﴾؛ به بهشت وارد بشويد.

اينجا بهشت برزخی مراد است چون هنوز آن قيامت کبري نيامده است. بعد از توفّي، انسان وقتي که وفات کرد _فوت نه، وفات_ و از دنيا بيرون رفت وارد جهت برزخي مي‌شود. اين برای کساني است که با ايمان رحلت کرده‌اند، فرشتگان هم رقيبِ عتيد اينها بودند در حسنات و حسنات اينها را هم ضبط کردند و اينها تا زنده بودند فرشته‌ها بر اينها صلوات مي‌فرستادند.

فصل اول اين بود که مواظب بودند که اينها چه کار می‌کنند، ديدند جز کار خوب ندارند؛ فصل دوم اين است که بر اينها صلوات مي‌فرستند که اين راه خوب را ادامه بدهند؛ فصل سوم اين است که در حال موت سلام عرض مي‌کنند و با جلال و شکوه ختم مي‌کنند؛ فصل چهارم هم که ﴿سائِقٌ وَ شَهيد﴾ هستند.

همين مراحل برای تبهکاران هم هست؛ درباره کساني که سيئات دارند سوره مبارکه‌اي که به نام مبارک پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است يعنی سوره «محمد»، تعبيرش اين است: ﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَئكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾؛ سيلي به صورتشان مي‌زنند و به پشتشان مي‌زنند، اينها را با فشار از دنيا بيرون مي‌برند، لذا جان کَندن اينها بسيار سخت است! ﴿فَكَيْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلَئكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾. گاهي مي‌بينيد که انسان بيماري‌اش خيلي سخت نيست اما در حال جان کَندن خيلي داد و فرياد مي‌کند ناله مي‌کند، نمي‌تواند بگويد و نمي‌داند که چيست لذا فشار مي‌بيند! نمي‌داند که دارد چوب مي‌خورد! ﴿يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ﴾، چرا اين کار را مي‌کنند و مي‌زنند؟ ﴿ذَالِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُواْ مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُواْ رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾[11] .

هنگام جان دادن يک عده، فرشته‌ها با احترام مي‌آيند سلام عرض مي‌کنند و به بهترين وجه قبض روح مي‌کنند، يک عده را هم با زدن و تندي کردن قبض روح مي‌کنند. اينها کارشان است تا برسند به مسئله ﴿مَعَها سائِقٌ وَ شَهيد﴾؛ حالا هم درباره تبهکاران هم درباره افراد بافضيلت؛ فرمود: ﴿وَ جَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائقٌ وَ شَهِيدٌ﴾؛[12] اگر اين شخص مؤمن بود، فرشتگاني که سائق‌اند و پشت سر او هستند، دارند او را بدرقه مي‌کنند و اگر از قبيل ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ﴾[13] باشند، فرشتگاني که پشت سر اينها هستند اينها را دارند هِي مي‌کنند! ﴿نَسُوقُ الْمُجْرِمينَ إِلى‌ جَهَنَّمَ وِرْداً﴾[14] ؛ ما اينها را سوق مي‌دهيم پشت سر اينها هستيم.

تا اينجا اين پنج فصل مربوط به بهشت و جهنم برزخي است اما در صحنه قيامت کبري فرشته‌ها چه نحوه حضور دارند و چگونه شهادت مي‌دهند، آنها بحث ديگري است.

غرض اين است که اگر آيات قرآن کريم نبود اگر راهنمايي پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نبود، عقل بشر به اينها نمي‌رسيد که هر حرفي که انسان مي‌زند و هر کاری که می‌کند ملائکه‌اي هستند که يادداشت مي‌کنند و هيچ چيزي فراموش نمي‌شود و امثال ذلک. اميدواريم جز حسنات چيزي در نامه اعمال ما نباشد.

 

پرسش: از وقتي که بحث قرآن را شروع کرديد، تذکرات اخلاقي را ترک کرديد!

پاسخ: اينها خودش تذکر اخلاقي است

 

پرسش: آن يک حلاوت ديگري داشت.

پاسخ: آيه تطهير که در سوره مبارکه «احزاب» است آن طهارتي که برای اهل بيت است کسي توقع رسيدن به آن را نبايد داشته باشد؛ اما يک بيان نوراني از پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است که شما هم به نسبت خود و در حد خود، اين طهارت را حفظ بکنيد: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ‌»؛ دهنتان را پاک کنيد. يک سلسله دستورات اسلامي است که دندان‌هايتان را مسواک بزنيد[15] ، آن يک دستور طبي است دستور خوبي هم است اما در اين بيان نوراني سخن از دندان نيست، نفرمود «طهروا اسنانکم»، فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ»؛ دهان را پاک نگه داريد.

 

هم دندان بايد پاک باشد هم لثه بايد پاک باشد هم زبان بايد پاک باشد هم فضاي کام بايد پاک باشد. اگر غذاي حرامي اينجا وارد شد اين دهان پاک نيست براي اينکه اين فضا آلوده شد؛ اگر حرف بدي از اين دهان بيرون آمد، اين دهان پاک نيست.

فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ‌»، بعد دليل هم در ذيل همين حديث هست. همان‌طوري که نماز بدون طهارت نمي‌شود، تلاوت قرآن هم بدون طهارت نمي‌شود منتها اينجا مربوط به استحباب است آنجا مربوط به فريضه است؛ برهاني که حضرت در ذيل اين حديث ذکر مي‌کند اين است که «فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن‌»؛[16] قرآن بايد از اينجا عبور کند. اگر شما بهترين آب زلال چشمه‌اي را از يک مسير لجن عبور بدهيد آلوده مي‌شود و اثر ندارد. اينکه حرف از بعضي از دهان‌ها اثر ندارد، براي اينکه در راه آلوده شد، وقتي آلوده شد بي‌اثر است. فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن‌»، اين راه قرآن است، شما قرآن می‌خوانيد ديگر، اگر قرآن بخواهد از اينجا عبور بکند اين بايد پاک باشد.

فضای قرآني، فضاي طهارت خواهد بود. تلاوت قرآن در جامعه ما برکت است ولي براي اينکه اثربخشي‌اش کامل باشد، بيانی که حضرت در اينجا دارد اين است که «طَهِّرُوا أَفْوَاهَكُمْ». مسئله مسواک کردن يک گوشه است که آن در روايات ديگر آمده است آن هم جزء سنن اسلامي است کار خوبي هم است و اگر کسي «قربة الي الله» انجام بدهد ثواب هم مي‌بيند، آن سر جايش محفوظ است؛ اما اينکه وجود مبارک حضرت فرمود، کاري به دندان ندارد، به مجموعه دهان کار دارد يعنی دندان است، حلق است، فضاي گفتگو است، اين فضا بايد پاک باشد. نماز که قسمت قابل توجهي از آن قرآن و دعاست، از اينجا بايد عبور بکند، آن وقت اين نمازي که «حمد» و «سوره»‌اش اساس کار است، اين اگر از يک دهان غير طاهر عبور کند اثري ندارد. اين کلام الهي اگر بخواهد اثر کند، مثل آب چشمه است، آب چشمه عطش را رفع مي‌کند اما بالاخره بايد از يک لوله پاک و مسير پاک عبور کند.

إن‌شاءالله اميدواريم که براي همه ما طيب و طاهر باشد!

«و الحمد لله رب العالمين»


[7] العين، ج5، ص155.
[8] العين، ج2، ص29.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo