< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

1402/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر/علوم قرآن/

 

بحث‌های روز چهارشنبه درباره علوم خاص قرآنی است. اگرچه قرآن کريم فرمود به اينکه ذات مقدس حضرتش آمده تا ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾[1] باشد اما در بخش ديگر فرمود که دوگونه تعليم در قرآن کريم هست: يک تعليم اخلاق عمومی که ريشه‌اش بر اساس ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾[2] در معارف بشری بود. تعبيراتی که اخلاق خوب است عدالت خوب است ظلم بد است احسان خوب است کرامت خوب است، در مورد اينها را مکرر قرآن کريم بيان دارد، اينها يک سلسله علومی است که ريشه‌اش در﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ است. بخش ديگر علومی است که قرآن وجود مبارک پيغمبر و امت اسلامی را خطاب می‌کند می‌فرمايد اين حرف‌ها در هيچ جای عالم نيست کجا می‌خواهيد برويد اين حرف‌ها را ياد بگيريد؟ آن ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ يک بخش است اين﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ﴾[3] بخش ديگری است.

بارها به عرضتان رسيد که هم در ادبيات فارسی ما و هم در ادبيات عرب بين اين دو تعبير خيلی فرق است: يک وقت است که می‌گوييم تو اين مطلب را از ما ياد گرفتی خب اگر از ما نشد از ديگری ياد می‌گيرد، يک وقت می‌گوييم تو آن نبودی که بدون ما ياد بگيری؛ يا يک وقت بگويد من اين مطلب را از شما ياد گرفتم از فلان استاد ياد گرفتم، يک وقت بگويد من آن نبودم که بدون استاد بتوانم ياد بگيرم. اين ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ﴾ غير از «يعلمکم ما لا تعلمون» است؛ و هم به وجود مبارک حضرت فرمود ﴿وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾[4] تو کجا مي‌خواستي اين حرف‌ها را ياد بگيري؟ جاي ديگري اين حرف‌ها بود؟! هيچ جاي عالم اين حرف‌ها نبود. اين بحث‌هاي روز چهارشنبه روي اين بخش از علوم است.

عمده همين چند تا آيه است که تصريح مي‌کند ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ﴾ نه «ما لا تعلمون» ﴿مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ به حضرت هم مي‌فرمايد ﴿عَلَّمَكَ﴾ نه «ما لا تعلم» ﴿مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾ تو از کجا مي‌خواهي اين حرف‌ها را ياد بگيري؟ به جامعه بشري هم مي‌فرمايد اين حرف‌ها را کجا ميخواهيد ياد بگيريد؟ اين دو تا آيه را دوباره ملاحظه بفرماييد. آنچه را که در اين بخش قرآن کريم به ما فرمود، فرمود اينها زير اين آسمان حرف‌هاي تازه است. هيچ جا در غير وحي اين حرف‌ها نيست.

در سوره مبارکه «بقره» آيه 151 اين است که «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» ﴿كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ اين تمام شد. اما ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون‌﴾، يعني دين دو تا مکتب دارد: يک مکتب اخلاقي رايج دارد که قبلاً هم گفته بودند در جوامع ديگر هم هست عدل خوب است ظلم بد است ادب خوب است احسان خوب است صله رحم خوب است اينها همين چيزي بود که عقل في الجمله مقداري‌اش را مي‌فهمد و دين آنها را شکوفا مي‌کند.

اما در بخش ديگر فرمود: ﴿وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون‌﴾، حرف‌هاي تازه‌اي ما داريم. اين حرف‌ها را کجا مي‌خواهيد ياد بگيريد؟ اين را به جامعه اسلامي مي‌فرمايد. به خود پيغمبر هم در سوره مبارکه «نساء» آيه 113 مي‌فرمايد: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾ کجا مي‌خواهي ياد بگيري؟. يک وقتي تا اينجا نشد مي‌گوييد مکتب ديگر يا کتابي ديگر، فرمود اصلاً تو نمي‌تواني در عالم ياد بگيري. اين حرف‌ها زير اين آسمان در جاي ديگر نيست.

بحث‌هاي روز چهارشنبه روي اين آيه است. شواهدي هم از اين نقل شد؛ يکي از آن شواهد که شايد گفته شد و امروز بايد تکميل بشود مسئله آب زندگاني است. مي‌دانيد آب زندگاني افسانه است، نه از آسمان مي‌بارد نه از زمين مي‌رويد. نه چشمه‌اي آب زندگاني دارد نه ابري. آب زندگاني براي معارف الهی حق است اما آبي که انسان اگر آن را نوشيد براي ابد که ابد است زنده باشد اين را قرآن فرمود بله ما چنين آبي داريم. يک سلسله حياتي است که برای زمين و زميني‌هاست هم زمين در بهار زنده مي‌شود هم گياهان. اينکه فرمود اگر بهار شد به فکر قيامت و معاد باشيد «اِذَا رَأَيتُمُ الرَّبِيع فَاکثرُوا ذِکر النُّشُور»[5] براي همين جهت است که هم مرده‌ها زنده مي‌شوند و هم خوابيده‌ها بيدار مي‌شوند.

زمستان که آمد بالاخره بعضي‌ها مي‌خوابند و بعضي‌ها بيدارند ولي رشدي ندارند. اين درخت‌ها و مرکّبات بيدار هستند ولي رشدي ندارند تغذيه‌اي ندارند باري ندارند لذا برگ‌هاي اين درخت پرتقال و نارنگي زمستان هم سبز است، چون نمي‌خوابند - خواب اندکي دارند - اما درخت‌هاي ديگر مي‌خوابند تمام برگ‌هايشان مي‌ريزد. بهار که شد بيدار مي‌شوند وقتي بيدار شدند يک کار اصلي که انجام مي‌دهند مرده‌ها را زنده مي‌کنند. وقتي بهار شد زنده شدند غذا مي‌خواهند وقتي غذا مي‌خواهند اين خاک اطرافشان اين کود اطرافشان را مي‌خورند اين کود مرده است، اين خاک مرده است - جماد است - وقتي جذب درخت شد شاخه مي‌شود، برگ و ميوه مي‌شود، مي‌شود زنده، حيات گياهي اين است. اين مرده‌ها هستند که زنده مي‌شوند. خود اين درخت هم که خوابيده بود حالا بيدار شد و رشد بيشتري هم مي‌کند بالنده مي‌شود ميوه مي‌دهد اين حيات گياهي است، که بعضي از انسان‌ها در همين محدوده زندگ مي‌کنند و مي‌ميرند.اينها يک درخت خوبي هستند تغذيه تنميه توليد و ديگر هيچ.

بخشي از اين گذشته از اين‌ها يک حيات حيواني هم دارند زاد و ولدي دارند مهرباني دارند عاطفه دارند مثل حيوانات، که اينها گذشته از مسئله تغذيه و تنميه و توليد که کار نباتي است و نه حيواني، عاطفه دارند مادري دارند شير مي‌دهند و مانند آن، بعضي در همين بخش زندگي مي‌کنند و مي‌ميرند که ﴿إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ﴾[6] و مي‌ميرند اين هم هيچ.

بخشي هم زندگي انساني دارند. از اينها يک قدري بالاتر هستند، چيزهايي مي‌فهمند درس‌هايي مي‌خوانند يا در حوزه يا در دانشگاه يک رشد علمي دارند و عالمانه زندگي مي‌کنند با ديگران خيلي فرق دارند، در زمين يک چيزهايي را اختراع مي‌کنند، براي آسمان يک چيزهايي اختراع مي‌کنند، بين الارض و السماء يک چيزهايي را اختراع مي‌کنند، در همين محدوده و ديگر هيچ. اين زندگي بشري عادي دارد. و اينها هست، در جوامع بشري بود و هست و خيلي‌ها هم اين را مي‌فهمند.

اما آب زندگاني، آب زندگاني يعني آب زندگاني! فرمود ما آب زندگاني هم داريم. يک زندگي هست که از آن بنام آب زندگاني تعبير مي‌شود. تمام آن زندگي‌هاي ياد شده سه‌گانه نباتي و حيواني و انساني، مرگ آنها را تعقيب مي‌کند نه تنها ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾[7] «کل حيوان ذائقة الموت»، «کل شجر ذائقة الموت». مرگ براي گياهان هست مرگ براي حيوانات هست مرگ براي انسان‌ها هم هست. اين اصل ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ در سطح زمين بلااستثناء برای گياه و نبات و حيوان و انسان هست.

اما يک سلسله حياتي هم است که قرآن آورده است. در سوره «انفال» فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾[8] ما آب زندگاني آورديم. مرگ نيست که نيست که نيست. هيچ مرگي نيست! ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾، اگر با حيات قرآني زنده شديد براي ابد هستيد وگرنه آب زندگاني که افسانه است. نه ابر آب زندگاني مي‌بارد به قول سرايندگان ما، نه چشمه آب زندگاني مي‌جوشاند به قول ادباي ما. اين آب زندگاني که در سوره «انفال» آمده ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾، اين حيات هست که هست که هست؛ اگر شهيد شد ﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾،[9] اين زنده است، و اگر شهيدپرور شد مثل علمايي که «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء»[10] مبادا بگويي مرده است، اين شهيدپرور است. آن شهيد خودش زنده است اين شاگرد عالمي بود که «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء» پس «لا تقولوا لمن مات من العلما أنه مات، لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله انّه اموات».

چه در سوره «بقره» چه در سوره «آل عمران» فرمود نه تنها نگوييد خيال هم نکنيد، اين آب زندگاني خورده است اين الآن کاملاً مي‌فهمد که چه کسي به تشييع او آمده چه کسي نيامده، عاقبت چه کسي خوب است و عاقبت چه کسي بد است. همه چيزهايي را که يک زنده مي‌فهمد اين بيشتر از آن مي‌فهمد. پس اين آب زندگاني است. اينکه در سوره مبارکه «بقره» و همچنين «آل عمران» هر دو آمده است. در سوره مبارکه «بقره» آيه 144 فرمود حرف نزنيد مبادا بگوييد اين مرده است؟ چون او آب زندگاني خورده است: ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَ لَكِن لاَ تَشْعُرُونَ﴾، اين ﴿وَ لَكِن لاَ تَشْعُرُونَ﴾، يعني همان ﴿وَ عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ﴾ شما مي‌خواهيد اين حرف‌ها را ياد بگيريد؟ که او کاملاً مي‌فهمد چه کسي به تشييع او آمده، چه کسي به تشييع او نيامده، برزخ چيست، در برزخ الآن وقتي رفت چه سؤال مي‌کنند، آماده جواب است، همه اينها را مي‌داند. کدام زنده از اين قوي‌تر است؟! مبادا بگوييد اينها مرده‌اند! آينها آب زندگاني خوردند براي اينکه اينها به آيه سوره مبارکه «انفال» عمل کردند، ما گفتيم: ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾، اينها گفتند «لبّيک و سعديک». ما گفتيم اينها شما را زنده مي‌کنند، اينها گفتند بله ما هم زنده شديم.

اگر «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء»، او که قلمش بيانش بنانش زنده‌پرور است خودش هم يقيناً زنده است. اين علما و اين فقهاء اين مراجع اين بزرگان اين امام و امثال ذلک که (سلام الله عليهم اجمعين) اينها که جامعه را به اين صورت درآوردند شهيد تربيت کردند حوزه را تربيت کردند دانشگاه را تربيت کردند «لا تقولوا» براي اينها که اينها اموات ﴿بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون‌﴾.[11] کاملاً مثل جلسه امتحان است يک کسي که مي‌خواهد برود جلسه امتحان چکار مي‌کند؟ تمام اين سؤالاتي که قبلاً فکر مي‌کرد را مرور مي‌کند تمام جواب‌ها را مرور مي‌کند خودش را آماده مي‌کند که اگر اين سؤال کرده است اين را جواب بگويم که «من ربّک»؟ بگويم کيست. «من امامک»؟ بگويم کيست و کذا و کذا.

پس ما يک آب زندگاني داريم که فقط در قرآن است لذا مي‌فرمايد کجا مي‌خواهيد برويد ياد بگيريد؟ ما شما را براي ابد زنده کرديم. همه ما هم مي‌خواهيم نميريم. اين آب زندگاني يک چيز خوبي است وگرنه آب زندگاني را به تعبير ادباي ما نه ابر مي‌بارد و نه چشمه مي‌جوشاند هيچ! اين افسانه محض است براي اينکه مخالف قرآن کريم است. قرآن دارد ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾، اينجا «که محال است در اين مرحله امکان خلود»[12] اينجا جاي زندگي نيست، اين دار امتحان است. مگر مي‌شود امتحان ابدي باشد؟ مگر مي‌شود حرکت ابدي باشد؟! حرکت ابدي يعني لغو. وقتي خدا مي‌فرمايد که ما عالم را آفريديم فرمود ما بازيگر نيستيم که بيايند و بروند و بيايند و بروند و حساب و کتابي نباشد.[13] [14]

 

پرسش: در مورد جناب خضر چی؟

پاسخ: همين‌طور است. او هم پس‌فردا مي‌ميرد. اين‌طور نيست که حالا براي ابد بماند او هم مي‌ميرد حالا امروز نمُرد، ده قرن بعد مي‌ميرد. ده قرن بعد نمُرد، بيست قرن بعد مي‌ميرد. عمر طولاني غير از ابديت است﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾ يک اصل قرآني است که «لا يخصص و لا يقيد» اين است.

 

بعد فرمود اينها که مردان الهي‌اند آب زندگاني خوردند. خضر که آب زندگاني نخورده است. خضر مادامي که زنده است جزء علما و انبياء و اولياء و بزرگان دين است بالاخره، اما ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾.

به وجود مبارک پيغمبر فرمود: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُون﴾؛[15] اينجا «که محال است در اين مرحله امکان خلود»اصلاً دار امتحان است، لغو است عالمي که امتحان باشد ابدي باشد. امتحان براي يک روز پاداش است. امتحان براي اين است که انسان جزاي عمل را ببيند. ممکن نيست يک داري دار امتحان باشد و ابدي. امتحان حتماً براي پاداش است. فرمود: ﴿إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُون﴾.

فرمود شاگرداني که زير دست شما تربيت شدند مبادا بگوييد اينها مرده‌اند: ﴿لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ﴾ و در سوره «آل عمران» فرمود: ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في‌ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ﴾، اين مي‌شود آب زندگاني. چرا ما اين آب زندگاني را ننوشيم؟ پس اين راه دارد که آدم براي ابد زنده بماند. اما اگر اين را راه را طي نکرديم همين درس‌ و بحث حوزه و دانشگاه را خوانديم و استاد شديم و شاگرد پرورانديم و ديگر هيچ، خودمان و ديگري را به بازي انداختيم، من مقدم و او مؤخر و امثال ذلک، بازي کرديم، آدم مي‌ميرد که مي‌ميرد که مي‌ميرد.

اما چرا ما بميريم؟! آب زندگاني راه دارد. راه دارد براي استجابت، آيه سوره مبارکه «انفال» که ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾. قرآن اصل کلي را به عنوان کليات‌پردازي هرگز ندارد يک کتاب ادب است، تأديب کرده و شاگرد پرورانده است، فرمود اينها شاگردان قرآن هستند. اينها استجابت کردند و نمردند و نمي‌ميرند مبادا بگوييد که اينها مرده‌اند ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ﴾، کاملاً باخبر هستند.

خيال هم نکنيد، چه در سوره «بقره» چه در سوره «آل عمران» يکي ﴿لاَ تَقُولُوا﴾ است يکي ﴿لا تَحْسَبَنَّ﴾، خيال نکنيد! حالا همين امامي که خودش قرآن ناطق است فرمود: «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء»، او اين شهيد را پروراند. او اين شهيد را تربيت کرد. اگر علم و عملش شهيدپرور است پس خودش يقيناً زنده است.

خدا غريق رحمت کند ابن ادريس را! حتماً يعني حتماً مقدمه سرائر را ببينيد. با کتاب فقهاء و بزرگان مأنوس بودن برکات فراواني دارد. اينها آدم‌ها عادي نبودند. ابن ادريس در سرائر مي‌گويد که اين علما و بزرگان بچه‌هايشان را سفارش مي‌کردند که وقتي بازار رفتيد اينجا بگرد و آنجا بگرد نباشد. بالاخره مي‌خواهيد يک جايي بنشينيد يک قدمي بزنيد يک استراحتی کنيد. اين را در مقدمه سرائر دارد که «يا بني لا تقوموا في الأسواق إلا علي زرّاد أو ورّاق»؛[16] فرمود مي‌رويد بازار مي‌خواهيد قدم بزنيد بالاخره جايي خسته شديد مي‌خواهيد بنشينيد فقط اين درِ سوهان‌فروشي و فلان تخم‌مرغ فروشي و اينها ننشينيد، فقط همين دو جا بنشينيد «يا بني لا تقوموا في الأسواق إلا علي زرّاد أو ورّاق» يا در کتاب‌خانه‌ها بنشينيد که خريد و فروش کتاب و مبادلات کتاب و طبع کتاب جديد است، يا در شمشير سازي‌ها بنشينيد. يا عالم يا مجاهد، همين! اين آب زندگاني است. آب زندگاني در غير اين دو جا که نيست، يا در کتاب‌فروشي‌ها است يا در آهنگري‌ها که شمشير مي‌سازند همين. يا مجاهدانه بميريد يا عالمانه و معلّمانه رخت بربنديد. اينها آب زندگاني‌اند. يا کسي که ﴿يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾ بشويد يا «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء».

آن روز که چاپ نبود. بازاري بود بنام بازار ورّاقان. البته به آن وسعت بازار آهنگرها و نان‌فروشي‌ها و اينها نبود يک بخشي بود به عنوان بازار ورّاقان. در بازار ورّاقان کتاب خريد و فروش مي‌شد، يک؛ نسخه‌ها ردّ و بدل مي‌شد، دو؛ نسخه‌نويسي يعني نسخه‌نويسي! بودسه. يک آقاي يک کتاب خطي داشت يا از کسي امانت می‌گرفت مي‌خواست از روي آن نسخه بردارد، بازار ورّاقان، خوش خطّ‌هايي بودند که کارشان خط‌نويسي بود کتاب‌نويسي بود، نسخه‌نويسي بود اجرت مي‌گرفتند، اين بازار بنام بازار وراقان بود. فرمود يا در بازار وراق‌ها بنشينيد که سخن از علم و تبادل علم و نظرات علمي و عالم شدن است، يا در بازار شمشيرفروش‌ها بنشينيد که جهاد و زدن وعليه اسرائيل جنگيدن و عليه صهيونيسم مبارزه کردن و اينها باشد. اينجا آب زندگاني است.

اين دو گروه را ما يقين داريم آب زندگاني خوردند. افراد ديگري هم آب زندگاني خوردند نمي‌دانيم؟ نمي‌توانيم حصر بکنيم، ولي اين دو گروه را کاملاً مي‌دانيم که اينها زنده‌اند: شهيد و شهيدپرور. کسي که شهيد شد زنده است يعني آب زندگاني خورد کسي که با قلم او بنان او و بيان او شهيد تربيت شده است او هم آب زندگاني خورد.

 

پرسش: ...

پاسخ: آنها عنايت الهي است. از فيض خدا و فضل خداست. آنها را که آدم هيچ خبر ندارد ﴿ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ﴾[17] [18] [19] آن «استوسع رحمة الله» است، اما آنکه ما مي‌دانيم و به قرآن مي‌توانيم نسبت بدهيم همين است. بيش و پيش از اين چه کساني هستند اينها فضل خداست و به عنايت الهي است و ما نمي‌دانيم. حصر نمي‌توانيم بکنيم، ولي غير از اينها را مي‌گوييم «لست أدري».

 

پس دو تا حرف است: يکي همان ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ است که اخلاقيات است و امور عادي است ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ ريشه‌اش در بشريت هست اما تبيينش تکثيرش و امثال ذلک در کتاب‌هاي الهي است. يک سلسله حرف‌هاي تازه است بنام آب زندگاني. الآن جريان اينکه شهيد زنده است حرف تازه‌ای است. اينها فقط در بين خود مسلمين بعد از پيروزي انقلاب رواج پيدا کرده است وگرنه اين آيه از سابق بود و «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء» که علمايي که با قلمشان با بيانشان شهيدپرور هستند اينها هم زنده‌اند، اين حرف‌ها هم بعد از انقلاب ظاهر شد، وگرنه اين حرف‌ها در کتاب‌ها براي خواص بود. آن‌طوري که در صدر اسلام و بعد از آن، آن طوري که ابن ادريس در سرائر نقل مي‌کند اين معلوم مي‌شود براي خواص بود. آب زندگاني در اين دو جا است، جاهاي ديگر حالا باشد يا نباشد فعلاً ما هم نمي‌دانيم. اين دو جا آب زندگاني هست «يا بني لا تقوموا في الأسواق إلا علي زرّاد أو ورّاق»، که آنجا سخن از نسخه‌نويسي و علم و معرفت و امثال ذلک است يا شمشيرسازي و زره‌بافي و زره‌سازي و زره‌فروشي و اينهاست. اگر مجاهد شدي، ﴿وَ لاَ تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ﴾ شامل حالت مي‌شود. اگر مجاهدپرور شدي آن هم «مِدَادِ العُلَمَاء اَفضَل مِن دِمَاءِ الشُّهَدَاء»، اين مي‌شود جزء علومي که در هيچ جاي عالم نيست، الآن هم شما نگاه کنيد در هيچ جاي عالم نيست.

اين حرف‌ها الآن هم که بالاخره قرن علم است، اين بشر «به زير آوری چرخ نيلوفري را»[20] شد، اينها الآن آنجا پايگاه درست کردند فرودگاه درست کردند! اينها در کرات ديگر اين قدر رفت و آمد دارند که فرودگاه و پايگاه دارند که «به زير آوری چرخ نيلوفري را»، اما اينها را قرآن حيوان مي‌داند، حيات حيواني دارند. الآن مي‌بينيد که عمري را اينها سي سال چهل سال در جنگل‌هاي آمازون و امثال آمازون دارند جستجو مي‌کنند ببينند که اينها زاد و ولدشان چيست چند تا بچه دارند همين! اما بعد از مگر چه خبر است؟ اصلاً هيچ به اين فکر نيستند. خوابِ خواب هستند.

آنچه بشر را گرفتار کرده است همين «النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[21] [22] خوابيده است شما هر چه بگوييد هم بيدار نمي‌شود. نه آن جنگ جهاني اول آنها را هدايت کرد نه جنگ جهاني دوم، نه جنگ نيابتي، نه جريان غزه. هيچ اثري از انسانيت در اين صهيونيست نيست. شما چه مي‌خواهيد به او بگوييد؟ بگوييد اين بد است؟ اينکه بد و خوب نمي‌فهمد! آن فهم اوليه‌اي که ذات اقدس الهي به اينها داد، آن تعطيل شد.

اين بيان نوراني نورافکن اسلامي علي بن ابيطالب(صلوات الله و سلامه عليهما) است که فرمود: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ‌ الْعَقْل‌»[23] سبات با سين يعني تعطيلي. «يوم السبت، يوم السبت» که مي‌گوييم همين است. مي‌فرمايد پناه مي‌برم به خدا از اينکه عقل يک ملت تعطيل بشود. اصلاً به اين فکر نيستند که بد است! زن‌ها جُرمشان چيست، کودکان جُرمشان چيست؟ هيچ! يک اظهار تأسفي هيچ خبري نيست! اين بيان نوراني حضرت امير که فرمود من پناه مي‌برم از اينکه عقل مردم بخوابد، خوابيدن همين است که شما مي‌بينيد هيچ خبري از محکوم کردن و عليه او حرف زدن و دست او را کوتاه کردن نيست. اين‌طور آدم‌کشي! شما کدام گرگ را مي‌بينيد که اين کار را بکند؟ بارها به عرضتان رسيد همين آقايان خودشان نشان مي‌دهند اگر گرگي گوسفندي بدرَد و ببينيد مادر است و بچه دارد يک مقداري به او رحم مي‌کند. همين گرگ!

فرمود: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ‌ الْعَقْل‌»، اگر عقل مردم بخوابد تعطيل بشود، ديگر هيچ نمي‌شود با او زندگي کرد. اين حرف‌ها که براي آن گروه اصلاً مطرح نيست. براي افراد ديگر هم که نيمه بيدار هستند و يا نيمه خواب‌اند اين مطرح نيست که انسان آب زندگاني مي‌خورد. اينکه در آيه 24 سوره مبارکه «انفال» ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾ همين است فرمود ما آمديم شما را زنده کنيم، ما آب زندگاني آورديم

اينهايي که مي‌روند مکه، آب زمزم مي‌آورند، فرمود ما از همه اين آب‌ها گذشته، آب زندگاني آورديم مي‌خواهيم شما نميريد که نميريد که نميريد که نميريد! ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾، حيف است که آدم بپوسد چرا بميريم؟ زير خاک که رفتيم آنجا هم که عالم برزخ است کاملاً زنده‌ايم. خدا غريق رحمت کند علامه را گفت به پسرش فخرالدين – می‌دانيد فخرالمحققين هم يک فقيه نام‌آوري است - فرمود: وقتي رفتم مرا در قبر فراموش نکن، تا من هم بيايم به بالين تو. «من آيم به جان گر تو آيي به تن»[24] اين‌طور نيست که حالا تو آمدي کنار قبر من، من خبر نداشته باشم. نه، من کاملاً يادم هست. من هم به بالينت مي‌آيم. انسان چرا اين‌طور نباشد؟ چرا برود بپوسد که بپوسد؟ اين آيه آمد که نپوسيد، يا شهيد يا شهيدپرور.

يا انسان در متن نظام الهي است يا نظام‌ساز است رهبر را تربيت مي‌کند علما را تربيت مي‌کند نظام‌ساز است بالاخره همين! ولي تربيت مي‌کند. اين مرجع است که مي‌تواند ولي تربيت کند. مرجع است که مي‌تواند رهبر تربيت کند. مرجع است که مي‌تواند والي مسلمين تربيت کند. اين حوزه است. چرا ما اين نباشيم؟ فرمود اين دو تا راه دارد: يا انسان مرده مي‌شود يا آب زندگاني مي‌خورد. راه باز است. اينجا هم فرمود: ﴿اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ﴾، خيلي‌ها هم گفتند «لبّيک، سعديک» اينهايي که استقبال مي‌کردند. حنظله غسيل الملائکه را اين‌گونه از آيات تربيت کرده است. وقتي آيه آمد که ﴿وَ لاَ تَقُولُوا﴾، يک؛ ﴿وَ لا تَحْسَبَنَّ﴾، دو؛ حنظله تربيت شد، سه. چرا ما کمتر از حنظله باشيم

غرض اين است که اين راه دارد که انسان آب زندگاني بخورد الآن هم زنده باشد. با اينکه چند سال قبل فلان مرجع فلان آيت الله فلان شهيد رحلت کردند الآن باخبر هستند که در اينجا چه مي‌گذرد. اميدواريم که آنچه خير و صلاح و فلاح دنيا و آخرت همه ماست ذات اقدس الهي قسمت کند.

 

«و الحمد لله رب العالمين»


[10] من لا يحضره الفقيه، ج6، ص345.
[12] سعدی، غزل 26.
[20] ديوان اشعار ناصر خسرو، قصيده 6.
[24] نظامی، اسکندرنامه، شرف نامه، بخش 6.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo