< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

71/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع:تفسیر سوره نسا/آیه9و10/

﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً ﴿9﴾ إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَي ظُلْماً إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً ﴿10﴾

مباحث مربوط به آيهٴ 9 سورهٴ ‌«نسا‌ء»

درباره ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً﴾ چند احتمال است [كه] برابر بعضي از احتمالها، اين مباحثي كه طرح شد مناسب نيست. برابر بعضي از احتمالات ديگر كه ظاهر از آيه هم همين است اين مباحث مطروحه مناسب است.

احتمال اول و خلاف ظاهر بودن آن

اما آن احتمالي كه مناسب با بحثهاي طرح شده نيست، اين است كه: ﴿وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً﴾ مي‌فرمايند: اگر كسي حاضر شد در حال وصيّت كردن يا احتضار شخصي كه در آستانهٴ مرگ است، به او نگويد كه فرزندان تو به حال تو سودمند نيستند، اموالت را در راه خير صرف بكن. زيرا اگر چنين توصيه‌اي كرد و شخص، اموالش را؛ كلّ اموالش را يا اكثر اموالش را در راه خير صرف كرد، فرزندان او و ذريّه او نيازمند مي‌مانند. همان طوري كه خود انسان حاضر نيست فرزندان او گرسنه و نيازمند بمانند، ديگران را هم ترغيب نكند كه مالشان را در راه خير صرف بكنند، طوري كه فرزندانشان گرسنه بمانند.

اين احتمال، خلاف ظاهر است و با بحثهايي هم كه طرح شد مناسب نيست.

دو احتمال ديگر و مطابقت آن با ظاهر آيه

اما دوتا احتمال ديگر هست كه آنها هم با مباحث طرح‌ شده مناسب هست، هم با ظاهر آيه همراه است و آن اينكه كساني كه اوصيا هستند، اوليا هستند، فرزندان يتيم در اختيار آنهاست، نسبت به اين ايتام عدل و انصاف را رعايت كنند، براي اينكه اگر عدل و احسان را رعايت نكرده‌اند، ممكن است گرفتار بشوند بعد از مرگ اينها، ايتام اينها هم زير سلطهٴ ظالمين قرار بگيرند.

احتمال ديگر آن است كه اين ناظر به همهٴ انسانهاست [و] اختصاصي به اوصيا و اوليا ندارد؛ به هر مكلّفي مي‌فرمايد: شما نسبت به ايتام ديگران عدل و احسان را رعايت كنيد [و] به مال آنها تعدّي نكنيد، خواه آن ايتام در تحت كفالت شما باشند كه شما وليّ يا وصيّ باشيد يا بيگانه باشيد.

بنا بر اين دو احتمال، آن بحثهاي طرح شده مناسب هست و از طرفي هم آيه بعد هم يكي از اين دو احتمال را تأييد مي‌كند و آن اين است كه مي‌فرمايد: كساني كه مال يتيم را مي‌خورند، در شكمشان آتش مي‌خورند. اين معلوم مي‌شود كه بحث، متوجّه به كساني است كه با مال يتيم سر و كار دارند، نه اينكه بحث متوجّه به افرادي باشد كه در هنگام احتضار ميّت به او مي‌گويند فرزندان تو به حال تو سودمند نيستند، اموالت را در راه خير صرف بكن كه قهراً ايتام او بعداً گرسنه بمانند، اين يك مطلب.

 

بررسي علت گرفتاري فرزندان افراد ظالم به ايتام؟

مطلب بعدي آن است كه چون ظاهر آيه يكي از آن دو احتمال است و با آيه بعد هم هماهنگ است، اين سؤال پيش مي‌آيد كه اگر كسي به ايتام ديگران ستم كرده است در حقيقت، خود اين شخص ظالم است. مسئله ﴿إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ درست است، مسئله ﴿سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً﴾ درست است؛ اما اين مسئله كه بعد از مرگ او فرزندان او گرفتار يك ظالم ديگر مي‌شوند، اين براي چيست?

همراهي عمل انسان با او تا عرصه قيامت

در اين زمينه، بحث به اينجا منتهي شد كه هر كسي هر عملي را انجام بدهد آن عمل، زنده است و خود انسان حامل آ‌ن عمل است و عمل، عامل را رها نمي‌كند و در قيامت هر كسي عمل خود را مي‌بيند؛ منتها در سورهٴ مباركهٴ «بقره»[1] در بحث حبط و تكفير، آنجا مبسوطاً بحث شد كه اگر كسي قائل به حبط شد و ارتداد و كفر ـ معاذ الله ـ پيدا كرد؛ كسي مرتد شد حسنات قبلي او از بين مي‌رود يا اگر غيبت كرد، حَسنات او از او منتقل مي‌شود[2] يا اگر توبه كرد، سيّئات او محو مي‌شود يا اگر حَسناتي انجام داد: ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ﴾[3] اين چهار نمونه كه يكي در حبط و تكفير بود، يكي در غيبت كردن بود، يكي هم در توبه است، يكي هم در ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ﴾[4] بعضيها بدي را مي‌برند، بعضيها خوبيها را مي‌برند، اينها حاكم‌اند بر آن آيه سورهٴ «زلزله» كه فرمود: ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾[5] ، چون ﴿مَن يَعْمَلْ﴾ مي‌گويد هر كسي هر كاري كه كرده است، با كارِ خود مُرد همه آن كارها را مي‌بيند مسئله حبط و تكفير، مسئله غيبت، مسئله توبه، مسئله ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ﴾ حاكم بر اين آيات‌اند يعني اگر كسي توبه‌اي كرد و كارِ زشتش را شستشو كرد ديگر آن معاصي، كار او به حساب نمي‌آيند؛ «كأنّه لم يعمل شيئا»، وقتي «لم يعمل شيئا»، «لا يراه يوم القيامه». اگر غيبت كسي را كرد و كارِ خير غيبت‌كننده به حساب غيبت‌شونده شد، اين شخص غيبت‌كننده گويا آن كار خير را انجام نداد، چون انجام نداد در قيامت هم نمي‌بيند. در طرف مقابل، اگر كارِ بدي انجام داد و توبه كرد، اين توبه آن كارِ بد را شستشو كرد، گويا اين شخص آن كار بد را انجام نداد، لذا در قيامت نمي‌بيند. اگر سيّئات كوچكي مرتكب شد و حَسنات بزرگي انجام داد و آن حَسنات بزرگ اين سيّئات كوچك را از بين برد، گويا اين سيّئات كوچك را انجام نداد، لذا در قيامت نمي‌بيند. پس آيه‌اي كه مي‌فرمايد: ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ ٭ وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾ اين محكوم آن دليل است كه مي‌گويد توبه، گناهان را از بين مي‌برد يا حَسنات، سيّئات را از بين مي‌برد يا از آن طرف ارتداد، اعمال خير را از بين مي‌برد يا غيبت، اعمال خير را منتقل مي‌كند و مانند آن، اين هم دو مطلب.

پرسش:...

پاسخ: چون اين عام است آنها خاص‌اند و آنها يا مخصّص‌اند يا حاكم، نه اينكه عام حاكم باشد.

 

علت ديده نشدن کارهاي خير غيبت کننده

پرسش ...

پاسخ: نه، در مسئلهٴ غيبت دارد كه شخص كه كارِ خيري را انجام داد و غيبت كرد در قيامت، آن كارهاي خير را نمي‌بيند. به خدا عرض مي‌كند و به مسئولين عرض مي‌كند كه من اين كارِ خير را انجام دادم چرا نمي‌بينم? جواب مي‌دهند كه وقتي غيبت كسي را كردي، اين كارِ خيرت منتقل شد به او؛ ديگر عملِ تو نيست. اين لسان، نشانهٴ آن است كه وقتي انسان زنده است مي‌تواند محدودهٴ عمل خود را يا وسيع كند يا تنگ؛ هر چه كه در زمان مرگ داشت با همان مي‌ميرد و با همان محشور مي‌شود و همانها را مي‌بيند و غيبت ‌شونده هم سؤال مي‌كند، مي‌گويد كه اين كارهاي خير كه به نام من ثبت شده است من انجام ندادم، اينها چيست كه من مي‌بينم? جوابش اين است كه كسي كه غيبت شما را كرده است، اعمال او به شما رسيده است[6] . اين نشان مي‌دهد كه مادامي كه انسان در نشئهٴ حركت است، مي‌تواند كم يا زياد بكند و هر چه كم يا زياد كرده است، برابر همان مي‌ميرد و برابر همان هم مي‌بيند.

پرسش:...

پاسخ: لذا در همان نصوص غيبت دارد كه تعجّب مي‌كند كه من فلان كار خير را انجام دادم، چرا نمي‌بينم? يا ﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ﴾[7] اين است كه سيّئاتش را از بين مي‌برد يا توبه، شستشو مي‌كند.

لطف خدا و پاکي مطلق گناهان شخص توبه‌کننده

اصلاً در آن بحثهاي توبه هم قبلاً ملاحظه فرموديد [كه] اگر كسي بد كرد و نسبت به خدا صريحاً تعدّي كرد و فرمان او را عالماً عامداً زير پا گذاشت و بعد مشمول عفو الهي شد و وارد بهشت شد، اگر يادش باشد كه چه كرده است خجل است، چون اگر كسي نسبت به ما بدرفتاري بكند حدّاكثر كاري كه از بشر ساخته است اين است كه نه تنها به رُخ اين بد كننده نكشيم، نه تنها كارِ بد او را بازگو نكنيم، بلكه كيفر هم ندهيم صرف‌نظر بكنيم، بلكه نسبت به او احسان بكنيم كه گويا اصلاً نسبت به ما بد نكرده است، بيش از اين از دست ما برنمي‌آيد و هر اندازه ما نسبت به ايشان احسان بكنيم، ايشان در درونش شرمنده‌تر مي‌شود، براي اينكه به يادش هست كه نسبت به ما چه كرد و الآن احسان ما را مي‌بيند و ما اگر بخواهيم آن انفعال دروني او را برطرف بكنيم مقدورمان نيست؛ نه خودش مي‌تواند اين خاطرهٴ بد را از يادش ببرد نه ما قدرت داريم كه خاطره‌زدايي كنيم. ولي ذات اقدس الهي اين‌چنين نيست؛ اگر كسي نسبت به خدا بد كرد و بعد مشمول عفو الهي شد و احسان و انعام الهي متوجّه او شد، او گرچه در دنيا به ياد اعمال زشتش مي‌افتد و شرمنده است، گريه هم مي‌كند؛ اما وقتي كه صحنهٴ قيامت به پا شد و وارد بهشت شد اصلاً يادش نيست كه بد كرده است نه تنها خدا نسبت به او احسان مي‌كند [و] گناهانش را مي‌بخشد، صرف‌نظر مي‌كند، او را وارد بهشت مي‌كند، بلكه از خاطرهٴ او مي‌زدايد[8] اين كارِ خداست، لذا بهشتياني كه بر اساس توبه وارد بهشت شدند، همه‌شان يكسان‌اند چه آنها كه معصيت كردند و توبه كردند و وارد بهشت شدند متنعّم‌اند، چه آنها كه اصلاً معصيت نكردند هم متنعّم‌اند؛ اصلاً اينها فرق ندارند، نه اينكه آنكه معصيت كرد و توبه كرد شناخته‌شده باشد، بعد متأثّر بشود كه من اين همه معصيت را كردم و در برابر اين همه لطف خدا قرار گرفتم، چون در بهشت اصلاً جا براي حُزن و غم و اندوه نيست، اصلاً يادش نيست كه معصيت كرده است.

پرسش:...

پاسخ: مقامات تنعّم، علي‌السويه نيست؛ اما البته ﴿لَهُمْ دَرَجَاتٌ﴾[9] اما هيچ كسي حسد ديگري را هم ندارد و هيچ كسي هم رنج نمي‌برد كه چرا من آن درجه بالاتر را ندارم، مثل فرشته‌ها. فرشته‌ها كه ﴿مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ﴾[10] هرگز فرشته‌اي رَشك و حسد فرشته ديگر را نمي‌برد، چون همه‌شان معصوم‌اند. انبيا با اينكه ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ﴾[11] يا ﴿لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَي بَعْضٍ﴾[12] هيچ پيامبري، حسادت پيامبر ديگر را ندارد؛ رنج نمي‌برد كه چرا من در اين حدّم [و] فلان پيامبر بالاتر از من است.

پرسش:...

پاسخ: بسيار خب، نگراني نيست. الآن مثلاً در دنيا، در دنيا افرادي هستند عادل، خيليها هستند كه عادل‌اند؛ اما درجاتشان در دنيا مي‌بينند فرق است، بعضي خوش‌استعدادند، بعضي موفق‌ترند، بعضي كم‌استعدادند، آن توفيق را ندارند [و] غمگين‌اند.

پرسش:...

پاسخ: اين دستِ كسي نيست، حسود نيست؛ اما متأثر است كه چرا من به آن مقام نرسيدم و يك چيز خوبي هم هست كه آدم اصرار داشته باشد كه به مقام برتر برسد در راه دين؛ اما در بهشت اين نيست. مثل اينكه فرشته‌ها اين را ندارند اصلاً نشئه‌اي است امنِ محض، لذا هر كسي سيّئاتي داشت و حَسناتي انجام داد كه سيّئات را از بين برد، در بهشت اصلاً يادش نيست كه سيّئه‌اي كرد تا نگران باشد، يك چنين عالَمي است.

پرسش:...

پاسخ: آنها بله، مجرمين كاملاً يادشان است كه معصيت كردند، آنها ﴿مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ ٭ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ﴾[13] . اين ﴿مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ﴾[14] است؛ اما بهشتيهايي كه در دنيا بد كردند و بعد توبه كردند و وارد بهشت شدند، از آنها سؤال نمي‌شود كه در دنيا چرا بد كردي؟ آنها هم به يادشان نيست كه معصيت كردند كه بشوند شرمنده، اين كارِ خداست.

علت ستم شدن به ايتام مشخص ستم کننده به يتيم

به هر تقدير، اگر آيه به احتمال دوم و سوم معنا بشود ـ چه اينكه اين‌چنين است ـ اين سؤال مطرح مي‌شود كه چطور كسي نسبت به ايتام ديگران ستم بكند ولي ايتامِ او بعد از مرگ او مورد ستم قرار بگيرند؛ با آن ﴿لَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي﴾[15] و مانند آن چگونه هماهنگ در مي‌آيد?

 

مراحل سه‌گانه ارتباط عمل با انسان در قرآن کريم

در اينجا بود كه به عرض رسيد هر عملي زنده است اولاً، وقتي كه زنده بود و موجود بود جايگاهي در حلقه‌هاي علل و معلول دارد ثانياً [و] تنها جايگاه عمل، دامن همان عامل است كه عامل را رها نمي‌كند ثالثاً، لذا انسان هر چه مي‌چشد و مي‌نوشد در كنار سفرهٴ عمل خود خواهد بود رابعاً؛ منتها قرآن كريم اين را در سه مرحله باز كرده است: مرحلهٴ اُوليٰ همين مرحله‌اي است كه همه ما متوجه هستيم كه هركسي هر عملي را انجام داده است، مهمان عمل خود است؛ مرحله دوم آن است كه شخص، كاري كه انجام داد از محدودهٴ او مي‌گذرد در محيط خانوادهٴ او ـ به پدر و مادر نسبت به گذشته يا فرزندان نسبت به آينده ـ اين سرايت مي‌كند؛ مرحله سوم آن است كه كسي كاري را در امّتي و در جامعه‌اي انجام داد، اثرش در خود آن امت و جامعه هم ظهور مي‌كند. حالا لطف خدا اين است كه سيّئات، دامنگير جامعه نشود ولي حَسنات، نصيب خواهد شد يعني اگر يك نفر در يك امّت اسلامي اهل خير و رحمت بود، بركت او شامل آن امت خواهد شد، شامل آن جامعه خواهد شد.

درباره اينكه هر كسي در كنار سفرهٴ عمل خود نشسته است، چند آيه بحث شد.

ارتباط عمل انسان با گذشته و آينده او

اما اينكه عملي كه انسان انجام مي‌دهد، به گذشته و آينده هم ارتباط دارد اين از نظر قرآن پذيرفته‌شده است، چه اينكه روايات هم اين را تأييد مي‌كنند. در آ‌نجا كه دارد اگر كسي بميرد عمل او قطع مي‌شود، مگر اينكه از چند چيز [كه] يكي «ولدٌ صالح» [است] حالا اين «ولد صالح يدعو له»[16] ، اين «ولد صالح يدعو له» تنها دربارهٴ خصوص دعا نيست. خب، اگر كسي دعا بكند نسبت به بيگانه، خدا آ‌ن دعا را محبّت مي‌كند. خب، اگر كسي نسبت به بيگانه‌اي طلب رحمت و مغفرت بكند، خدا ترتيب اثر مي‌دهد. اينكه فرمود ‌«وَلَد صالح‌» ولو دعا هم نكند؛ كسي بميرد، يك بچه خوبي تربيت كرده حالا يا عالم است يا كشاورز است يا باغدار است يا متخصّص است [بالأخره] آدمِ خوبي است. اين همين كه زندگي مي‌كند، پدرش در آن عالم متنعّم است. اگر دعا بكند براي پدرش، خب دعا مستجاب است براي غير پدرش هم دعا بكند مستجاب است. اين حديثي كه فرمود: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله الاّ عن ثلاث»[17] يا ‌«عن ستّ»[18] كه در روايات مختلف است جامع همه آنها اين است كه اگر كسي بميرد و اثري از او باشد [مثلاً] درختي كاشته تا اين درخت، ميوه مي‌دهد آ‌ن شخص در عالم برزخ متنعّم است. تا اين پسر، ميوه مي‌دهد آدم خوبي است، يك كاسب خوبي است، يك كشاورز خوبي است تا او زنده است پدر، متنعّم است اين دربارهٴ او.

قرآن كريم اين راه را از راهِ باطن تفهيممان كرده است.

دليل قرآني بر ارتباط عمل با گذشته و آينده انسان

جريان خضر و موسي را ذكر كرد، فرمود موسي مأمور شد كه علوم و اسرار باطن را از عبد صالح فرا بگيرد و او مثلاً در روايات، خضر تطبيق شده است[19] . چند كار را خضر(سلام الله عليه) كرد كه موسي(عليه السلام) از او استفسار كرد، يكي همين بود كه در سورهٴ «كهف» آمده است ﴿وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلاَمَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي﴾[20] ؛ موسي به خضر(عليهما السلام) گفت كه مردم اين قريه كه حاضر نبودند ما را به ضيافت بپذيرند، شما چطور حاضر شدي رايگان، معماري كني و مرا هم وادار مي‌كني كه در بنّايي شركت كنم. خب، ﴿لَوْ شِئْتَ لَتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْراً﴾[21] براي سرّ اين كار فرمود اين ديوار براي دوتا بچه يتيم است و زيرش هم گنج است. حالا گنج، همين گنج طبيعي است يا آ‌ن كلمات علمي بود كه زير اين ديوار نوشته شده بود، اين مختلف است در روايات[22] ، بالأخره يك شيء ارزنده‌اي زير اين ديوار بود. اگر اين ديوار ويران مي‌شد عابرين و رهگذر مي‌گذشتند، آنچه در زير اين ديوار بود، ظاهر مي‌شد و مي‌گرفتند و چون پدر اين دو يتيم، آدم خوبي بود خدا مرا مأمور كرده كه بيايم اينجا بنّايي كنم و اين ديوار محفوظ بماند تا آنها بزرگ بشوند و از گنج زير ديوار خود بهره‌مند بشوند. دليلي كه خضر(سلام الله عليه) ذكر مي‌كند اين است كه: ﴿وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّكَ﴾ بعد هم تكرار كرد، فرمود: ﴿وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي﴾[23] ؛ من اين كار را نزد خودم انجام ندادم.

حضرت حجت(عج) و راهنمايي ايتام آل محمد(صلّي الله عليه و آله و سلّم)

يك خضر راهي در مسير هست كه اثر پدر را به بچه‌هاي يتيم برساند. اين خضر هميشه هست، شاگردان حضرت حجت(سلام الله عليه) هميشه هستند. گاهي انسان مي‌بيند در مسافرت مكه يا غير مكه راه را گُم كرده است و بزرگواري او را هدايت كرد، اين خيال كرد خدمت حضرت رسيده است. خدمت حضرت مشرّف شدن كار آساني نيست، اولياي الهي فراوان زير نظر حضرت مشغول كارند، عبادِ صالح زياد مأموريت دارند زير نظر حضرت، بندگان خوب زياد زير نظر حضرت مأموريت دارند. حالا گاهي ممكن است كه خود حضرت مباشرتاً كسي را راهنمايي كند، گاهي ممكن است به يكي از اوليايي كه زير نظر او هستند دستور بدهد كه فلان كس را به مقصد برساند، اين در سفر بيت‌الله كم نيست [بلكه] زياد اتفاق مي‌افتد.

خب، اينها هميشه هستند. اينكه «قضية في واقعة» نبود كه يك دوتا بچه يتيمي در تاريخي، مشمول اين سنّت الهي‌اند، اين طور نيست. در ذيل اين آيه حديثي هست كه منظور از اين عبد حالا يا جدّ هفتم هست[24] يا جدّ هفتادم[25] . به هر تقدير يا پدر هست يا جدّ هفتم است يا جدّ هفتادم، هر چه باشد خوبي هيچ كسي را خدا فراموش نمي‌كند. اين خضرِ راه هست، مي‌رسد بالأخره و حلّ اين‌گونه از معمّاها حتي براي موساي كليم(سلام الله عليه) احتياج به راهنمايي دارد. خيلي از اسرار است كه انسان از راز و رمزش پي نمي‌برد كه چطور باعث شد كه فلان شخص به اينجا رسيده است، چطور مشكل او حل شد مشكل ما حل نشد.

فرمود: ﴿وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً فَأَرَادَ رَبُّكَ أَن يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي﴾[26] پس خير گذشتگان به آيندگان هم مي‌رسد. در طرف مقابل هم همين طور است؛ اگر كسي بد كرده است اين بدي در سلسلهٴ اعقاب او مي‌ماند، براي اينكه گذشته و حال و آيندهٴ يك خانواده با وحدت رَحِم، با شركت در خون، با شركت در غذا و مال، اينها يك واقعيت‌اند تا آن اندازه كه وحدت در غذا، وحدت در خون، وحدت در رحامت و مانند آن گذشته را به آينده مرتبط مي‌كند، آثار گذشتگان در آيندگان محفوظ است. خارج از آن محدوده جا براي ﴿يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ ٭ إِلَّا مَنْ أَتَي اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾[27] است ﴿يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ٭ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ﴾[28] و امثال ذلك است. خارج از آن محدوده، هيچ كسي به حال كسي سودمند نيست. در آ‌ن محوري كه با هم ارتباط دارند، اثر يكي در ديگري ظهور مي‌كند. لذا مي‌فرمايد: اگر كسي نسبت به ايتام ديگران بد كرد، خود گرفتار چنين صحنه‌اي خواهد شد و او هم رنج مي‌برد.

اموات صالح و اثرات آنها بر امور خانوادهٴ ايشان

دربارهٴ مُرده‌ها اين نصوص هست كه اينها اگر آدمهاي خوبي باشند، اشراف دارند به بيوتاتشان، مخصوصاً موقعهاي نماز سري به منزلها مي‌زنند، ببينند كه بازماندگانشان نمازشان را اول وقت مي‌خوانند يا نمي‌خوانند و اگر حادثهٴ خيري براي بازمانده‌هايشان پيش بيايد از اين خيرات، باخبر مي‌شوند و اگر حادثهٴ شرّي اتفاق بيفتد، مأموران الهي نمي‌گذارند كه اين مرده‌ها از حوادث شرّ باخبر بشوند[29] ، براي اينكه نرنجند. هر كسي به اندازهٴ آزادي كه در آن عالم دارد، توان آن را دارد كه سري به بيوت خودشان بزنند و اگر خودشان در زمان حياتشان اهل ظلم و تعدّي بودند، آ‌ن‌گاه باخبر مي‌شوند كه به اولاد آنها هم ظلم شده است و متأذي مي‌شوند، اين هست. پس گذشته از اين‌گونه از مسائل اخلاقي و روابطي كه در محور رحامت مطرح است، البته آن ﴿وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً﴾ يا ﴿إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَاراً﴾ هم مطرح است.

پرسش:...

پاسخ: اگر پدري كه مؤمن است، در بهشت باشد و پسرش در جهنم، اگر اين شخص باخبر باشد اذيّت مي‌بيند. در بهشت ﴿لَا لَغْوٌ فِيهَا وَلاَ تَأْثِيمٌ﴾[30] ، ﴿لاَ يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ﴾[31] براي بهشتيها اين‌چنين است.

پرسش:...

پاسخ: دارد ﴿وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ﴾[32] يا ﴿فَلاَ أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ﴾[33] يعني رابطه سببي و نسبي در آخرت قطع است. در دنيا انسان مي‌تواند به وسيله اسبابي، كار بد يا كار خوب انجام بدهد ولي در آخرت اين‌گونه از اسباب، منقطع است؛ نه كار خوب ممكن است نه كار بد و انساب هم در كار نيست، چون همه از خاك برمي‌خيزند [و] ديگر والد و ولدي در كار نيست. اما والد و ولدي كه در دنيا بودند، آن عُلقه‌ها در قيامت ظهور مي‌كند.

پرسش:...

پاسخ: جهنميها بله، چون شناختن براي اينها، شناختن براي اينها تعذيب است؛ اينها مي‌شناسند.

پرسش:...

پاسخ: نه؛ در سورهٴ «حديد» اينها كه با هم ارتباط والد و ولد ندارند. مؤمنين، جلو مي‌روند طرف بهشت، منافقين از پشت‌سر مي‌گويند: ﴿انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ﴾[34] ، آنها مي‌گويند ﴿أَلَمْ نَكُن مَعَكُمْ قَالُوا بَلَي وَلكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ﴾[35] اين توبيخي است؛ مي‌دانند كه اينها منافق‌اند، نفاقشان هم ظهور كرده. فرمود ما در دنيا به شما گفتيم اثر نكرد، اينجا جاي نور نيست كه ما به شما نور بدهيم. اما سخن اين نيست كه در بهشت، يك مؤمن كه بعضي از بستگان او در جهنم‌اند به يادش باشد كه مثلاً پسرش يا برادرش در جهنم است و او خودش در بهشت است و متأسّي باشد، اين‌چنين نيست.

پرسش:...

پاسخ: بله، اوايل آنها كه از جهنم آزاد شدند در پيشاني آنها نوشته است كه ‌«عتقاء الله من النار‌»[36] بعد عرض مي‌كنند اين يك لكهٴ ننگي است براي ما، اين هم پاك مي‌شود. اينها كه جهنم بودند، نه كافرِ معاند كه مخلّدند. آنها كه مخلّدند ﴿خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً﴾[37] آنها كه فاسق بودند نه كافر معاند، اينها كه مخلّد نيستند مشمول شفاعت‌اند يا عنايت الهي شامل حالشان شد كه ‌«آخر من يشفع هو ارحم الراحمين‌»[38] اينها وقتي از جهنم بيرون مي‌آيند، روي پيشاني اينها نوشته است ‌«عتقاء الله من النار‌» بعد عرض مي‌كنند، اين عذابي است براي ما كه اين هم محو مي‌شود. وقتي اين مراحل گذشت، آن‌گاه اينها وارد بهشت مي‌شوند، لذا يادشان نيست كه سابقهٴ سويي داشتند.

پرسش:...

پاسخ: نه؛ اين شخص غذايي را كه خورد، شيري را كه خورد و داد، مالي را كه فراهم كرد، خوني كه فراهم كرد همان منتقل شده است در فرزند. فرزند، تتمّهٴ وجود عنصري همان پدر و مادر است، بيگانه نيست. لذا از آثار سوء آنها اينها متأذي مي‌شوند. چه اينكه اگر طرفين خوب باشند در قيامت، اينها را به يكديگر نزديك مي‌كنند تا اينكه اين لذّت وصال را هم بچشند. در سورهٴ «طور» دارد كه آنها كه مؤمن‌اند و عمل صالح انجام دادند ﴿أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَيْ‌ءٍ﴾. در سورهٴ مباركهٴ «طور» آيه 21: ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُم بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِن شَيْ‌ءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ﴾ اينها را در يك مجموعه خانوادگي جمع مي‌كنند كه دور هم باشند [و] يك لذّت بيشتري ببرند.

خلاصه بحث ظهور آثار عمل انسان در نزديکان او

فتحصّل آنجا كه ارتباط برقرار است به مقدار رحامت، به مقدار خون، به مقدار تغذيه آثار يكديگر در ديگري ظهور مي‌كند. آنجا كه خارج از اين محور تأثير و تأثّر است ﴿يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ﴾[39] و اگر كسي كارِ بد كرده است نسبت به ايتام، ايتام او هم گرفتار مي‌شوند به مقداري كه در همين مسير هستند. حالا اگر ايتام آنها آدمهاي صالحي بودند، خب فوراً جبران مي‌شود، خودشان جبران مي‌كنند ولي آن اوليايي كه از بين رفتند متأذي‌اند. لذا گاهي انسان مال را با يك تلاش و كوششي فراهم مي‌كند، خودش چون به وظيفه انجام نداد معذّب است، بعد فرزندان او با همان مال بهشت مي‌روند، براي اينكه آدم خوبي‌اند. اين بر اساس عدل الهي است، نه اينكه اگر كسي پدرِ بدي بود يا مادرِ بدي بود حتماً پسران بد هستند، نه اگر آنها فرزندان صالحي بودند، مي‌توانند خودشان را دريابند، گرچه آبايشان در عذاب‌اند.


[1] . سورهٴ بقره، آيهٴ 217.
[2] . مستدرك الوسائل، ج9، ص125 و 126.
[3] . سورهٴ هود، آيهٴ 114.
[4] . سورهٴ هود، آيهٴ 114.
[5] . سورهٴ زلزله، آيات 7 و 8.
[6] . مستدرك الوسائل، ج9، ص125 و 126.
[7] . سورهٴ هود، آيهٴ 114.
[8] . ر . ك: مجمع البيان، ج9، ص152.
[9] . سورهٴ انفال، آيهٴ 4.
[10] . سورهٴ صافات، آيهٴ 164.
[11] . سورهٴ بقره، آيهٴ 253.
[12] . سورهٴ اسراء، آيهٴ 55.
[13] . سورهٴ مدثر، آيات 42 و 43.
[14] . سورهٴ زلزله، آيهٴ 8.
[15] . سورهٴ انعام، آيهٴ 164.
[16] . جامع الاخبار، ص105.
[17] . جامع الاخبار، ص105.
[18] . الخصال (شيخ صدوق)، ج1، ص323.
[19] . بحار الانوار، ج13، ص286.
[20] . سورهٴ كهف، آيهٴ 82.
[21] . سورهٴ كهف، آيهٴ 77.
[22] . ر . ك: الكافي، ج2، ص58؛ ر. ك: نور الثقلين، ج3، ص289.
[23] . سورهٴ كهف، آيهٴ 82.
[24] . بحار الانوار، ج67، ص153.
[25] . بحار الانوار، ج13، ص289.
[26] . سورهٴ كهف، آيهٴ 82.
[27] . سورهٴ شعراء، آيات 88 و 89.
[28] . سورهٴ عبس، آيات 34 و 35.
[29] . من لا يحضره الفقيه، ج1، ص181.
[30] . سورهٴ طور، آيهٴ 23.
[31] . سورهٴ انبياء، آيهٴ 103.
[32] . سورهٴ بقره، آيهٴ 166.
[33] . سورهٴ مؤمنون، آيهٴ 101.
[34] . سورهٴ حديد، آيهٴ 13.
[35] . سورهٴ حديد، آيهٴ 14.
[36] . الدر المنثور، ج6، ص393.
[37] . سورهٴ نساء، آيهٴ 169.
[38] . تفسير القرآن الكريم (صدرا)، ج4، ص321.
[39] . سورهٴ شعراء، آيهٴ 88.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo