< فهرست دروس

درس تفسیر آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

71/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر سوره نسا/آیه32/

﴿وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلي بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليمًا﴿32

عدم فرق ميان زن و مرد در مدار انسانيت

بخش دوم اين آيه، ناظر به جريان زنها و مردها بود كه فرمود زنها آنچه كسب كردند از آن بهره مي‌برند، مردها آنچه كار كردند و كسب كردند از آن بهره مي‌برند. بعضي از احكام هست كه گرچه به حسب ظاهر مرد، موضوع حكم است ولي به دليل عقل و نقل معلوم مي‌شود كه مرد بودن خصوصيت ندارد، چون مناط، انسانيت است وقتي مناط، انسانيت بود مرد و زن خصوصيت ندارند بعد از تنقيح مناط، الغاي خصوصيت مي‌شود وقتي خصوصيت الغا شد حكم، مشترك خواهد بود. نظير آيه چهار سورهٴ «احزاب» در آنجا فرمود: ﴿ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ﴾; خداوند براي هيچ مردي دو دل قرار نداد. اين مرد، در مقابل زن نيست كه مثلاً مرد، داراي دو دل نيست ولي ممكن است زن داراي دودل باشد، اين‌چنين نيست. اين نظير همان تعبيرات فقهي است كه «رجلٌ شكّ بين الثلاث و الاربع»[1] اين معلوم است براساس سياق و براساس تناسب حكم و موضوع و براساس حكم عقل براساس شواهد نقل كه حكم، در مسئلهٴ ﴿ما جَعَلَ اللّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ﴾ براي انسان است; انسان از آن جهت كه انسان است داراي دو قلب نيست، خواه مرد خواه زن و اين چون مقدمه يك قضيه است كه مرد، در آنجا مطرح است از اين جهت، عنوان رجل ياد شده است.

تصريح قرآن به تسويه زن و مرد در مدار انسانيت

مطلب دوم آن است كه براساس همين حكم كه اصل، گاهي در بعضي از موارد براي انسانيت است، زن و مرد دخيل نيست در بعضي از موارد، به اين تسويه تصريح مي‌شود. نظير آنچه در سورهٴ «نحل» و امثال «نحل» آمده است كه: ﴿مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً[2] يعني اگر كسي عمل صالح انجام داد و خودش موحد و مسلمان بود چه زن چه مرد، ما به او حيات طيب مي‌دهيم. آيهٴ 25 سورهٴ «فتح» اين است كه ﴿لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللّهُ في رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ﴾. قبلش كه آيهٴ 24 است اين است كه خداوند بود كه زمينه صلح را فراهم كرد; هم دست شما را از مردم مكه كوتاه كرد، هم دست مردم مكه را از شما بازداشت و نگذاشت خوني ريخته بشود، براي اينكه يك عده مردم بي‌گناه و زنهاي با ايمان و بي‌گناه اين وسطها از بين مي‌رفتند و خسارتها و ديه‌هاي آنها را شما بايد مي‌پرداختيد: ﴿لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ﴾; شما كه نمي‌شناختيد، يك عده مردان بي‌گناه و زنهاي بي‌گناه، زير دست و پا له مي‌شدند ﴿فَتُصيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ﴾، ﴿مَعَرَّةٌ﴾ يعني خسارت، ديه و مانند آن. خب، در اينجا حرمت مردان با ايمان و زنان با ايمان يكسان تلقي شد و اينكه براي ريختن خونهاي بي‌گناه ـ در صورتي كه روي اشتباه باشد ـ پرداخت غرامت و خسارت لازم است هم يكسان، تلقي شد.

بهره مندي زن و مرد در برخي كاركردها و عدم آن در برخي ديگر

مطلب سوم آن است كه زنها و مردها گاهي همه آنچه كار كردند، براي آنهاست، گاهي اين‌چنين نيست; كارهايي انجام مي‌دهند بعضي از كارها بازده دارد، بعضي از كارها بازده ندارد، بعضي از بازده‌ها به سود آنهاست، بعضي از بازده‌ها به سود آنها نيست و مانند آن. اين تعبير كه فرمود: ﴿لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾ ظاهرش آن است كه اين‌چنين نيست كه هرچه انسان كسب كرد به سود اوست [بلكه] گاهي انسان كسب مي‌كند از او بهره‌اي نمي‌برد; يك مقدار خسارت است، يك مقدار به سود ديگران است و مانند آن.

اين‌گونه از تعبيرها، نشانه آن است كه همه آنچه يك انسان كسب كرد به سود او نيست، در اين جهت هم فرقي بين زن و مرد نيست چه اينكه در آيهٴ ارث يعني آيهٴ هفت همين سورهٴ مباركهٴ «نساء» قبلاً گذشت كه فرمود: ﴿لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلأَقْرَبُونَ﴾ براي اينكه همه آنچه پدر و مادر گذاشتند كه براي مرد نيست همه‌اش هم كه براي زن نيست [بلكه] مردها هم از ارث سهمي دارند، زنها هم از ارث سهمي دارند. نفرمود «للرجال نصيب» كه آن نصيب، «ماترك» است يا «للنساء ماترك» است، فرمود: ﴿لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ اْلأَقْرَبُونَ﴾ يعني اين «ماترك»، تقسيم مي‌شود. اينجا هم فرمود: ﴿لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ﴾ نه اينكه هركسي دست به هر كاري بزند، بازدهي دارد و به سود اوست.

اهميت مسائل مالي زن و مرد در بيان آيه

مطلب چهارم آن است كه اين استقلال زن و مرد در مسائل اقتصادي مايه اهميت بود، لذا دو جمله جداگانه ياد شد; اگر مي‌فرمود: «للرجال و النساء نصيب مما اكتسبوا» كافي بود يا اگر مي‌فرمود: «لكل نفس ما كسبت» كافي بود يا «لكل انسان نصيب مما اكتسب» كافي بود، از اينكه دو جمله مستقل هركدام درباره يك گروه، نشانه اهميت مسئله است.

عدم تبعيض در مسائل معنوي بين زن و مرد

مطلب پنجم آن است كه اينكه فرمود: ﴿لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا﴾ كه تبعيض را نشان مي‌دهد اين درباره مسائل دنيايي و مانند آن است; اما درباره مسائل معنوي و اخروي، اين‌چنين نيست كه هركسي بعضي از آن كارهايش نصيب او باشد خير، هر كسي هرچه كرد نصيب مي‌برد; اگر سيئه بود يا ذات اقدس الهي عفو مي‌كند يا ﴿جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا[3] اگر حسنه بود با اضافه به او ارائه مي‌كند. لذا فرمود: ﴿وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعي ٭ وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُري ٭ ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ اْلأَوْفي[4] اين‌چنين نيست كه «للانسان بعض ماسعي» نه، ﴿وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعي﴾ يا «أنّ بعض سَعْيِهِ سوف يري» نه; ﴿وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُري﴾. البته جزايي كه ذات اقدس الهي عطا مي‌كند بيش از آن مقداري است كه شخص انجام داد، البته كيفر، برابر آن است.

تفاوت زن و مرد در مسائل اجرايي و تقسيمي

با گذشت اين پنج مطلب مي‌رسيم به آن مطلب ضمني كه درباره تفاوت زن و مرد است. البته تفاوت زن و مرد در كارهاي اجرايي هست، در مسائل تقسيمي هست; اما چيزي به انسانيت انسان برگردد كه زنها از نظر مزايا و فضايل انساني كم داشته باشند، اين‌چنين نيست.

خطبه نهج البلاغه در تفاوت بين زن و مرد

اما حالا آن خطبه‌اي كه در نهج‌البلاغه هست به گوشه‌اي از آن خطبه‌ها مي‌پردازيم، ببينيم كه از آن خطبه چه استفاده مي‌شود. در آن خطبه هشتاد نهج‌البلاغه، وجود مبارك حضرت امير درباره زنها سخناني دارد يا خطبهٴ هشتاد نهج‌البلاغه اين است: «مَعَاشِرَ النَّاسِ؛ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانَ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَ كُونُوا منْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ، وَ لاَ تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّي لا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ»; ظاهرش اين است كه حضرت فرمود مردم! بدانيد كه زنها داراي اين سه نقص‌اند يعني ايمانشان ناقص است و بهره اينها ناقص است و عقل و انديشه اينها هم ناقص است. سه تا شاهد هم براي اين سه مدعا ذكر مي‌كند: اما ايمانشان ناقص است، براي اينكه در ايام عادت، از نماز و روزه محروم‌اند و ايمان هم اعتقاد به قلب است هم اقرار به زبان هم عمل به اركان و اينها چون عمل به اركان را مخصوصاً درباره نماز كه ركن دين است، ستون دين است و درباره روزه كه جُنَّتي از نار است،[5] سپري از نار است در مقداري از ايام زندگيشان ندارند، پس ايمان اينها ضعيف است.

«وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ»; عقلشان ضعيف است، براي اينكه شهادت دوتا زن به اندازه شهادت يك مرد است پس يك مرد در حد دو زن است و حظ اينها كم است، براي اينكه ارث اينها كمتر از ارث مرد است، لذا از شرار اينها; از زنهاي شرور بپرهيزيد و آنهايي كه زنهاي بافضيلت‌اند هم با آنها هوشمندانه برخورد كنيد و اينها را در كارهاي معروف اطاعت نكنيد، اگر يك كار خيري به شما پيشنهاد دادند اطاعت نكنيد، براي اينكه مبادا اينها در منكر، طمع كنند، اين ترجمه تحت اللفظي اين خطبه هشتاد.

بررسي صدر و سياق خطبه حضرت امير(عليه السلام)

اصل اين خطبه بايد ديد كجا نازل شد (اين يك) و صدر و ساقه اين خطبه را هم بايد بررسي كرد (اين دو) و قبل از هر چيز، درون اين خطبه را بايد جستجو كرد (اين سه). ما قبل از اينكه بپردازيم به اينكه اين خطبه در چه فضايي نازل شد و صدر و ساقه اين خطبه چيست، به درون خود اين خطبه مي‌پردازيم ببينيم كه اين خطبه به همين وضع قابل پذيرش است يا علمش را بايد به اهلش رد كرد يا با شواهد ديگر جمع‌بندي كرد.

ناقص بودن ايمان زنها در خطبه و تحليل حضرت استاد

اما اينكه فرمود به حسب ظاهر، ايمان زنها كمتر است يعني ايمان زنها از ايمان مردها كمتر است براي اينكه اينها مقداري از ايام عمرشان را بدون نماز و روزه مي‌گذرانند، اين‌چنين نيست. براي اينكه روزه كه خب، اگر كسي در ايام عادت روزه نگرفت بعد قضا دارد اين مثل مريض و مسافري كه قرآن فرمود: ﴿مَنْ كانَ مَريضًا أَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّامٍ أُخَرَ[6] نوعاً مردها در ماه مبارك رمضان يك هشت، ده روزي مسافرت دارند، نوع مردها بعد هم قضا به جا مي‌آورند خب حالا زن در اثر عادت‌اش روزه را ترك مي‌كند بعد هم قضا به جا مي‌آورد; مرد هم بر اثر مسافرت يا مرض و مانند آن روزه را ترك مي‌كند، بعد قضا به جا مي‌آورد: ﴿مَنْ كانَ مَريضًا أَوْ عَلي سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيّامٍ أُخَرَ﴾ كه نشانه نقص ايمان نيست. حالا اگر زني در اثر عادت، نتوانست روزه بگيرد بايد قضا به جا بياورد اين براي آن.

اما درباره نماز، دستور داده شد كه اگر زن در حالت عادت است و نماز بر او جايز نيست، اگر وضو بگيرد اين وضو، طهارت نمي‌آورد كه مبيح صلات باشد ولي اگر وضو بگيرد و رو به قبله در همان مصلّي و جاي نماز خود بنشيند و به مقدار نماز ذكر بگويد; زن مي‌تواند فضيلت آن نمازي را كه از دست مي‌دهد با اين، وضع جبران كند.[7]

پرسش:...

پاسخ: دستور اسلامي اين است كه بكنند ديگر، يعني راه را خدا نشان داد. اين‌چنين نيست كه راه را دين نشان نداده باشد. حالا يك وقت است كه مي‌گوييم دين، اينها را محروم كرده است يك وقت هست مي‌گوييم نمي‌كنند خب، ممكن است مرد هم نماز نخواند.

يكساني ميزان عبادت زنان با مردان

مطلب سوم آن است كه زنها معمولاً غير از سادات، در سن پنجاه سالگي كه رسيدند ديگر اين عادت ماهانه را نمي‌بينند. وقتي نُه سالشان تمام شد; نه سالگي‌شان را پشت‌سر گذاشتند [و به] اول ده سالگي رسيدند اين عادت، پيش مي‌آيد معمولاً، ديگر حالا بعضي مثلاً ديرتر ولي پيش مي‌آيد. حالا ما فرض مي‌كنيم هر دختري در ده سالگي حيض بشود، چون خيليها مثلاً در دوازده سالگي، سيزده سالگي، اين‌چنين نيست كه همه دخترها در ده سالگي عادت ببينند. حالا برفرض همه در ده سالگي عادت ببينند، معمولاً چهل سال اينها ماهانه عادت مي‌بينند. در بين اينها كساني هستند كه در سن من تَحِيضْ‌اند و لا تَحِيضْ، اينها موارد استثنايي است اينها را هم به حساب نمي‌آوريم. مجموعاً وقتي شما از ده سالگي تا پنجاه سالگي حساب بكنيد يعني در ظرف اين چهل سال، هرسالي هم دوازده ماه دارد، هر ماهي هم به طور معدل حساب بكنيد هفت روز; دوازده تا هفت روز، اين زن از نماز محروم است، در حالي كه اسلام براي زنها آن عظمت را قائل است كه وقتي پسر بچه‌ها مشغول بازي كردن‌اند و لايق خطاب الهي نيستند، شش سال قبل از اينكه پسرها و مردهاي آينده مكلف به عبادات بشوند زنها را ذات اقدس الهي به عظمت، خطاب كرده، نماز را بر آنها واجب كرده، روزه را بر آنها واجب كرده حج را بر آنها واجب كرده همه احكام دين را برآنها واجب كرده.

اين عيد تشريفي كه از مرحوم ابن‌طاووس به ارث رسيده است ناظر به همين است كه ابن‌طاووس آن روز بلوغ‌اش را جشن گرفت، گفت: من به شكرانه اينكه نمردم و مشرف شدم به خطاب الهي دارم جشن مي‌گيرم يعني تا ديروز مثلاً پانزده سالگي من تمام نشده بود، امروز پانزده سالگي من تمام شد وارد سن شانزده سالگي شدم و لايق خطاب الهي‌ام، خدا وقتي مي‌فرمايد: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ[8] با من هم سخن مي‌گويد وقتي مي‌فرمايد ﴿أَقِيمُوا الْصَّلاَةَ﴾ به من هم مي‌گويد ﴿آتُوا الْزَّكَاةَ[9] به من هم مي‌گويد من از اينكه قبلاً لايق شنيدن خطاب الهي نبودم و الآن لايق شنيدن خطاب الهي‌ام، من مشرف شدم به اين قانون، نه مكلف شدم اين يك شرافت است نه كلفت لذا عيد شرافت و عيد تشريف مي‌گيرند اين از مرحوم ابن‌طاووس و امثال‌ذلك رسيده است.

خب، زنها وقتي نه سالشان تمام شد مشرف مي‌شوند مردها وقتي پانزده سالشان تمام شد مشرف مي‌شوند، شش سال زنها جلو هستند. اگر در خصوص نماز، آن هم ماهي چند روز، آن هم قابل جبران، آن هم بعد از پنجاه سالگي ديگر اين تفاوت برطرف مي‌شود ـ با همه اين خصوصيات ياد شده ـ بين زن و مرد فرق است; شش سال در همه مسائل اسلامي زنها جلو هستند، چطور اين همه خطابهاي شرف‌آور، معيار نشد بعد فقط آن هفت، هشت، ده روز معيار شد؟ ﴿كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[10] خب، همه تكاليف الهي نه تنها نماز براي زنها باز است حالا پسر بچه‌ها لايق اين خطاب هستند و خدا اينها را مخاطب قرار نداد يا لايق نيستند؟ زنها آن عظمت موعظه‌پذيري كه دارند، آن عظمت را ذات اقدس الهي بها داد. چرا اينها زود گريه مي‌كنند چرا زود مي‌رنجند چون رقيق‌اند و حساس و قلب رقيق، موعظه‌پذيرتر است. آن سرمايه‌اي كه ذات اقدس الهي به زنها داد كه به مردها نداد. لذا در صدر اسلام، موعظه رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) در زنها اثر مي‌كرد و در شوهرهايشان اثر نمي‌كرد. لذا كساني بودند كه شوهرهاي اينها كافر بودند و خود زنها اسلام آوردند كه ذات مقدس رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمود: ديگر شما فعلاً باهم باشيد تا حكم الهي نازل بشود كه وقتي نازل شد كه زن مسلمان نمي‌تواند شوهر كافر داشته باشد. كم نبودند كساني كه موعظه‌پذير بودند در بين زنها و مردها همچنان به خشونت خودشان باقي بودند. خب، اين براي آن بخش اول كه فرمود ايمان اينها كم است.

پرسش:...

پاسخ: از مجموع اينها كه بگذريد معادل آن درمي‌آيد، آن وقت اضافه كنيد همه دستورات دين را كه مرد، هيچ ندارد. آن وقت خيلي از فقها گفتند عبادتهاي صبي، تمريني است[11] يعني اگر پسر بچه نماز بخواند يا مثلاً روزه بگيرد اينها تمريني است; اما دختر بچه ده ساله، يازده ساله مثل مرد بالغ است ديگر خب اين همه تكليف كنار رفته حالا همين چند روز عادت مانده! شما از اول تا آخر دين صدها كار واجب داريد و صدها عبادت داريد، پسر بچه گفتند گرچه عده‌اي هم از آن طرف فتوا دادند عبادي است[12] ولي بالأخره حالا حداكثر عبادي بودنش غير از مستحب بودن است، استحباب تكليفي كه ندارد، چه رسد به وجوب. حالا اين همه احكام الهي كنار رفته همين چند روز عادت مانده؟

پرسش:...

پاسخ: بله نه، ما مي‌خواهيم بگوييم كه خود اين جمله با صراحت خودش مخالف است وقتي جمله‌اي ما نتوانستيم بفهميم در كمال احترام، علمش را به اهلش رد مي‌كنيم.

پرسش:...

پاسخ: خصم كه بايد حساب شده سخن بگويد ديگر. اگر آيه‌اي را، اگر حديثي را ما نتوانستيم بفهميم خب، احاديث هم مثل آيات، محكمات دارد، متشابهات دارد، ظاهر و اظهر دارد، نص و ظاهر دارد، ناسخ و منسوخ دارد، مقيد و مطلق دارد، عام و خاص دارد، اجتهاد معنايش همين است ديگر. اگر ما حديثي را نفهميديم، علمش را به اهلش واگذار مي‌كنيم. اگر توانستيم با ساير شواهد جمع بندي بكنيم يك حاصل جمعي هم ارائه مي‌كنيم پس اين حديث از پايه، زير سوال است.

ناقص العقل بودن زنان در خطبه و تحليل آن

اما بخش دوم فرمود عقل‌اش بيشتر است، براي اينكه شهادت دو زن به منزله شهادت يك مرد است. اگر ما مسئله عدل را حساب بكنيم كه اينها موعظه‌پذيرترند و عادل‌ترند خب، عدل در اينها آسان‌تر به دست مي‌آيد تا در مردها. وقتي شهادت به عدالت وابسته است و تحصيل عدالت در زنها آسان‌تر از مردهاست، مردها كه فاقد عدالت‌اند كه شهادتشان مسموع نيست، حالا بياييم به سراغ تعدد. آن آيه‌اي كه مي‌فرمايد شهادت دو زن به منزله شهادت يك مرد است، مي‌فرمايد براي اينكه اينها اگر يكي‌شان فراموش كرده، ديگري متذكرشان كند،[13] چون اينها در متن جامعه نيستند از آن طرف عهده‌دار خانه‌داري و بچه داري‌اند و در وقايع و صحنه‌هاي اجتماعي، كمتر حضور دارند از اين جهت، ممكن است يادشان برود خود آيه فرمود: دو زن به منزله يك مرد است كه اگر يكي يادش رفته ديگري يادآوري كند نه يكي نفهمد ديگري او را بفهماند، نه اينكه فهم‌اش كمتر از اوست، فرمود حافظه‌اش ضعيف‌تر از اوست، خود آيه اين را مي‌گويد.

بررسي نقص حظ مالي زنان در خطبه و بيان حضرت استاد

برويم به سراغ مسئله سوم فرمود چون حظ اينها كم است، براي اينكه ارث اينها كم است در بحث ارث ملاحظه فرموديد كه ارث زن و مرد به سه قسم تقسيم مي‌شود: گاهي زن و مرد مساوي هم مي‌برند مثل پدر و مادر كه پدر و مادر وقتي فرزندشان بميرد يك ششم ارث مي‌برند: ﴿لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ[14] (اين يك). گاهي كلاله يعني برادر و خواهرهاي امي، اينها هم ﴿فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ[15] (اين دو). پس در بعضي از موارد، زن و مرد ارثشان مساوي است. در بعضي از موارد، مردها ارثشان بيشتر است، مثل ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلأُنْثَيَيْنِ﴾.[16] بعضي از موارد، زنها ارثشان بيشتر از مرد است; دو برابر مرد است، اين را كه قبلاً خوانديم. اگر كسي بميرد و فرزندان او قبلاً مرده باشند. نوه‌هاي او بماند اگر مردي، پسري داشت و دختري، اين پسر و دختر فرزنداني پيدا كردند و اين پسر و دختر اين مرد، قبل از مرگ او مُردند، نوه‌هاي دختري و پسري اين مرد ماندند و خود اين مرد، اين مرد كه بعد از مرگ فرزندانش مُرد، نوه‌هاي دختري و نوه‌هاي پسري از او ارث مي‌برند حالا فرض كنيد نوه‌هاي پسري او دخترند، نوه‌هاي دختري او پسر، هر كسي نصيب «من يتقرّب» را مي‌برد. نوه‌هاي پسري گرچه دخترند دو برابر مي‌برند نوه‌هاي دختري گرچه پسرند يك برابر مي‌برند، اين حكم هم قبلاً گذشت. پس در اسلام گاهي زن دو برابر مرد ارث مي‌برد گاهي برابر او ارث مي‌برد گاهي نيمي از او ارث مي‌برد، اين اساس قضيه در داخل.

نشان اشرفيت نبودن مال و مالداري

برويم به سراغ مال‌داري برسيم. حالا مگر كسي مال او بيشتر بود، اين شرفش بيشتر است. حالا گيرم كه ما ارث سه قسم نداشتيم در تمام موارد ارث، سهم مرد بيش از سهم زن بود. حالا اگر كسي سهم‌اش بيشتر بود اين اشرف است؟ مال بيشتري داشت، اين مال‌داري سبب شرافت اوست؟ شما اين جمله را در آن خطبه نوراني نهج‌البلاغه كه قبلاً هم خوانديم يعني خطبهٴ 160 اين را ملاحظه بفرماييد يك خطبه طولاني هم هست. يك وقت نذري كنيد، تعهدي كنيد كه يك دوره نهج‌البلاغه را تلاوت كنيد، قرائت كنيد. اگر براي شما آن تعهدهاي مطالعه‌اي سخت است، نذري، نذر يك ماه روزه‌اي نذر بيست، روز روزه‌اي [كه] يك دور نهج‌البلاغه را حداقل ولو در حد ترجمه ببينيد كه حضور ذهن داشته باشيد، چند خطبه دارد، چند نامه دارد، چند كلمه قصار دارد، آن خطوط كلي نهج‌البلاغه چيست كه اگر يك وقت خواستيد مراجعه كنيد، فوراً بتوانيد مراجعه كنيد.

تكريم پيامبران به واسطه فقر و گرسنگي از جانب خداوند

در خطبه 160 اولش اين طور شروع شد كه: «أَمْرُهُ قَضَاءٌ وَ حِكْمَةٌ، وَ رِضَاهُ أَمَانٌ وَ رَحْمَةٌ، يَقْضِي بِعِلْمٍ، وَ يَعْفُو بِحِلْمٍ» بعد مسئله دنيا را وارد مي‌شود. مي‌فرمايد كه به پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) تأسي كنيد كه او ساده زندگي مي‌كرد، اين براي جريان پيغمبر، اول. بعد مي‌فرمايد نمونه دوم. «وَ إِنْ‌ْ شِئْتَ ثَنَّيْتُ بِمُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ‌(صلى الله عليه وسلم)» يك نمونه دوم مي‌آورند، موسي كليم(سلام الله عليه). بعد هم مي‌فرمايد: «وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُدَ(صلي الله عليه وسلم) صَاحِبِ الْمَزَامِيرِ وَ قَارِي‌ءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» تعبير اين نسخه‌ اين است كه «وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُدَ(صلى الله عليه وسلم)» نمونه سوم را مي‌آورند كه از داود، تعبير مي‌كند به(صلّي الله عليه)، چه اينكه از موسي كليم هم تعبير مي‌كند به(صلّي الله عليه و سلّم) داود «صَاحِبِ الْمَزَامِيرِ، وَ قَارِى‌ءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» اين را هم قبلاً ملاحظه فرموديد كه خواننده اهل بهشت، داود(سلام الله عليه) است آنجا هم جز قرآن چيزي خبري نيست قرآن را داود براي بهشتيها مي‌خواند. آن وقت وضع زنبيل بافي و ساده زيستي ايشان را نقل مي‌كند، بعد در اواخر اين خطبه مبارك استدلال مي‌كند، مي‌فرمايد كه شما جريان پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را نگاه كنيد ببينيد كه: «إِذْ جَاعَ فِيهَا مَعَ خَاصَّتِهِ، وَ زُوِيَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِيمِ زُلْفَتِهِ»; فرمود مدتي پيغمبر گرسنه بود با خواصش، گرسنگي پيغمبر با خواصش حالا در شعب ابي‌طالب بود، قبل بود بعد بود اين مسلّم است بعد حضرت استدلال مي‌كند، مي‌فرمايد: «فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ»; خوب صاحب‌نظري نظريه بدهد به عقلش، در اينكه پيغمبر با خواصش مدتي گرسنه بودند، اين حرفي نيست «أَكْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً بِذلِكَ أَمْ أَهَانَهُ»; داشتن، كمال است و خداوند در اثر اينكه اين مال را به پيغمبر نداد و او گرسنه بود، اين كمال را به پيغمبر نداد يا نه، داشتن كمال نيست؟ فرمود: «أَكْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً بِذلِكَ»; ذات اقدس الهي تعالي، ذات مقدس رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) را با اين كار كه گرسنه ماند اين را گرامي داشت؟ «أَمْ أَهَانَهُ» يا اهانت كرد يعني داشتن، كمال است و نداشتن، اهانت است، نقص است بد است، شما چه مي‌گوييد؟ صغراي قضيه اين است كه پيغمبر با خواصش گرسنه بودند «فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ»; اگر كسي بگويد داشتن و سير بودن و اينها كمال است و اين كمال را خدا به پيغمبر نداد و پيغمبر را با گرسنه نگه داشتن، اهانت كرده است ـ معاذ الله ـ «فَقَدْ كَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِيمِ بِالْإِفْكِ الْعَظِيمِ»; قسم به خدا! اين يك افك عظيم است «وَ إِنْ قَالَ أَكْرَمَهُ»; اگر بگوييد نه، اين حالت، كرامت است كه انسان راضي باشد به قضاي الهي و با گرسنگي به سر ببرد، اين كرامت است، فرمود اگر اين را گفتيد پس بايد به لازم‌اش هم ملتزم باشيد «وَ إِنْ قَالَ أَكْرَمَهُ» يعني ذات اقدس الهي رسول خود را با اين وضع ساده زيستن گرامي داشت «فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَيْرَهُ حَيْثُ بَسَطَ الدُّنْيَا لَهُ»;[17] اين را بايد بداند كه به آن كسي كه همه امكانات را به او داد اين هيچ لنگي در كارش نيست ذات اقدس الهي او را اهانت كرده، اين نمي‌فهمد. اين جمله را نبايد ترجمه كرد كه خدا آنها را گرامي نداشت نه، عبارت اهانت، اهانت است ديگر «أهان غيره».

حالا ما از اين تعبير اهانت بگذريم، حداقل اين است كه مال داشتن، كرامت نيست اين ديگر قدر متيقن اين خطبه است ديگر حالا اگر كسي مالش كمتر بود، اين دليل بر آن است كه از نظر شرف و فضيلت كمتر است؟ حالا ارث او كمتر بود. گذشته از اين، از نظر مصارف ذات اقدس الهي زن را مصرف كننده معرفي كرده.

خلاصه بيان علامه طباطبايي(ره) در مسائل مالي زن و مرد

در بحثهاي قبل هم تحليلي كرديم مشخص شد كه بيان مبسوطي كه سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) داشتند محصول آن اين شد كه شما ثروت دنيا را كه بررسي مي‌كنيد، مي‌بينيد اختيار دو سوم ثروت دنيا به دست مردهاست ولي مصرف كردن دو سوم از ثروتهاي دنيا به عهده زنهاست. بيان‌ذلك اين است حالا ما گيريم كه در همه موارد، ارث مرد دو برابر ارث زن باشد، با اينكه ارث سه قسم بود. گيريم كه همه موارد، ارث مرد دو برابر ارث زن هست وقتي كل مالها را حساب مي‌كنيد اين ارثها هم به تجارت و اينها مي‌افتد، قهراً دو سوم اموال دست مردهاست، يك سوم اموال دست زنها. زنها آنچه مالي كه دارند هر قدرت كسب و كاري كه دارند آزاد است مال، مال خودشان است. مهريه‌ها را از مردها مي‌گيرند (يك)، نفقه‌ها را هم از مردها مي‌گيرند (دو)، همه مصارفشان به عهده مرد است. خب، پس مردها اختيار دو سوم را دارند زنها آن يك سومي كه فراهم كردند كه براي خودشان است; آن ذخيره خودشان است در اين دو سوم اموالي كه در دست مرد است از نظر مصرف، مرد و زن سهيم‌اند، براي اينكه نه تنها مرد، هزينه خود را بايد تأمين كند [بلكه] هزينه زن را هم بايد تأمين كند، مهريه او را، مسكن او را، لباس او را هم بايد تأمين كند. وقتي بررسي مي‌كنيد، مي‌بينيد اختيار دو سوم اموال به دست مرد است، بايد هم باشد او فعال‌تر است، توليدش بيشتر است تلاش و كوشش بيشتر است. اختيار يك سوم اموال به دست زن است ولي در مصرف كردن، زن هم اختيار يك سوم خود را دارد هم در مال مرد سهيم است كه كل مصارف او را مرد بايد تأمين كند. لذا در سورهٴ مباركهٴ «زخرف» وقتي از زنها ياد مي‌شود، به عنوان عنصري كه در حليه و زينت غوطه‌ور است و از امكانات مصرفي بيشتري برخوردار است تعبير مي‌شود. آيهٴ هجده سورهٴ «زخرف»: ﴿أَ وَ مَنْ يُنَشَّؤُا فِي الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فِي الْخِصامِ غَيْرُ مُبينٍ﴾; كسي كه در حليه و زر و زيور، نُشوء و نما دارد.

بنابراين اين از نظر مسائل مالي. حالا پس از نظر درون اين خطبه، اين خطبه هيچ پايگاهي ندارد، علمش بايد به اهلش مراجعه بشود، اين براي اين. برويم به سراغ فضاي اين خطبه، فضاي اين خطبه روشن مي‌كند كه درونش چيست. شما هم به شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابي‌الحديد مراجعه بفرماييد، هم به شرح نهج‌البلاغه ابن‌ميثم(رضوان الله عليه)، چون دو مطلب حساس از اين دوتا شرح، نقل مي‌شود ـ ان‌شاء‌الله ـ .


[1] . موسوعة الإمام الخوئي، ج22، ص480.
[2] . سورهٴ نحل، آيهٴ 97.
[3] . سورهٴ شوريٰ، آيهٴ 40.
[4] . سورهٴ نجم، آيات 39 ـ 41.
[5] . الكافي، ج2، ص24; «الصوم جُنّةٌ مِن النّار».
[6] . سورهٴ بقره، آيهٴ 185.
[7] . ر.ك: وسائل الشيعه، ج2، ص345.
[8] . سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[9] . سورهٴ نور، آيهٴ 56.
[10] . سورهٴ بقره، آيهٴ 183.
[11] . مرآة العقول، ج16، ص246.
[12] . المكاسب (الشيخ الأنصاري)، ج1، ص434.
[13] . سورهٴ بقره، آيهٴ 282.
[14] . سورهٴ نساء، آيهٴ 11.
[15] . سورهٴ نور، آيهٴ 56.
[16] . سورهٴ نور، آيهٴ 56.
[17] . نهج‌البلاغه، خطبهٴ 160.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo